رد شدن به محتوای اصلی

کسی که نمره اش بیسته، بیست تا بسشه

سپاه پاسداران که یک گروه نظامی، سیاسی، اقتصادی و پول شویی است، سازمانی است که استدلالش از یورش اسراییل به نیروهایش در سوریه را پای این گزاشته که هنوز اسراییل آنگونه که باید و شاید، خطا نکرده و پایش را از خط قرمزهای رژیم گزر نداده است.


از اینرو، سرفن یک جنگ محدود و شلیک ۲۰ تا موشک پوشک که معلوم نشد از چه نوعی هستند، برای رسانه ای کردن واکنش رژیم به تجاوز اسراییل و نمایش اقتدار کافیست، به این می گویند نمره ی ۲۰ دادن به خود و سر کار گزاشتن مردم. البته جمهوری پشمک اسلامی سر ترور کردن دانشمندان اتمی هم، به معنای واقعی کلمه هیچ غلطی نکرد جز داد و بیداد و مظلوم نمایی های همیشگی و چند آخوند و مزدور بسیجی را علم کرد که چار تا پرچم آتش بزنند که جگرشان خنک شود.

اینکه ولایت فقیه دست دست می کند که یک سیلی آبدار به اسراییل بزند، نه اینکه نشانه ی ضعفش باشد، بلکه بیشتر به خاطر آنست که این رژیم از درون و پنهانی، با نهادهایی رسمی و غیر رسمی در اسراییل، با این کشور مراوداتی دارد و سر بزنگاه معامله هایی جوش می خورد که البته همیشه صدایش موقعی درمی آید که کار انجام شده باشد.

هنوز با وجود آنکه از رسوایی ارتباط طیف آخوند روحانی در ارتباط با دو جاسوس اسراییلی می گزرد و هتا کتاب اسنادش با عنوان "تماس" هم منتشر شده است، اما کسی که اتفاقن یکی از سپاهیان رژیم به نام "حسن عباسی" است و پیگیر این دست دوستی دادن روحانی با اسراییلی ها شده بود را رژیم به دادگاه کشید و در خفقان رسانه ای و سکوتی دو سویه که نه به سود رژیم بود و نه به سود برخی ها !!، طرف را که برای خودش گنده لاتی در بحث های امنیتی رژیم است، سرشان را به تاق کوبیدند و تا به امروز هم صدایی از کسی درنیامده است !!


بگزارید اینگونه بگویم که دم خروس این رژیم در دشمنی با اسراییل را باید باور کرد یا سوگند هزرط عباسش در دوستی پنهانی با آن را ؟!

ماجرای مسخره ای است که اسراییل از یکسو پشتیبان جریان های تجزیه طلبی در منطقه به زیان ایران است و از سوی دیگر در رسانه ها و پیام هایش، خود را دوستدار ملت ایران معرفی می کند و برای ایرانی میهن پرست هر دوستی با هر کشوری می تواند نقطه ی عطفی باشد، اما آنچه که همیشه مهم ترین است، ایران عزیز و یکپارچگی و پشتیبانی و پاسداری از منافع ملی است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د