رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۱۱

رضا بدیعی، کارگردان فیلم باللاتر از خطر درگذشت

رست در روزهایی که جهان به حیرت اخبار فتح لیبی به دست مخالفان قذافی نشسته است، کارگردان 81 ساله و ایرانی سریالهای معروف آمریکایی همچون مرد 6 میلیون دلاری و بالاتر از خطر درگذشت. رضا بدیعی که به پدرخوانده سریالهای تلویزیونی آمریکا معروف بود، روز شنبه در بیمارستان رونالد ریگان مرکز درمانی یو سی ال ای دارفانی را وداع گفت. رضا بدیعی متولد اراک بود و در سال 1309 در این شهر بدنیا آمده بود و پس از فارغ ا لتحصیل شدن از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و ساختن یک فیلم مستند در سال 1336 راهی آمریکا شد و کار خود را به عنوان کارگردان تلویزیونی از سال 1341 در این کشور آغاز کرد. پادشاه ایران نشان طلایی هنر را به او اهدا کرد. رضا بدیعی در سال 1998 بخاطر ساخت سریال 400 قسمتی « لغزنده » مورد تحسین انجمن صنفی کارگردانان تلویزیونی آمریکا قرار گرفت. از جمله آخرین آثاری که بدیعی کارگردانی آن را بر عهده داشت، فیلم « راه بازگشت به خانه » بود که در سال 2006 ساخته شد. بدیعی در طول حیات خود سه بار ازدواج کرده بود که نخستین آن با « بارابارا ترنر » نویسنده و هنرپیشه آمریکایی بود. او همچنین ناپدری هنرپیشه آمریک

ایرانی پیشتاز میهن پرستی و آزادی در جهان

  قیام مردم پارس در زمان امام علی   در سال 37 هجری "سهل ابن حنیف" که کارگزار علی بود با شورش ایرانیان از آن شهر بیرون رانده شد. سپس در کرمان و خوزستان شورشهای مشابهی صورت گرفت. به گفته طبری: ایرانیان با خوارج همکاری نمودند و بر ضد لشگریان امام علی کوشیدند.  در سال 36 نیز کارگزاران علی به کلی از خراسان بیرون رانده شده بودند. زیرا خراسان در کنترل ایرانیان باج گذار قرار داشت. به گفته طبری "ماهویه سوری" که شاهنشاه یزدگرد را کشته بود برای بستن قراردادی به کوفه به نزد علی رفت. امام علی به جهت خشنودیش از کارش وی را به ریاست شهر مرو گماشت و در نامه ای به ساکنان مرو خواست تا همگان از وی اطاعت کنند. ولی بعدها ماهویه سوری از بیم کشته شدنش توسط مردم به نیشابور گریخت و در همانجا درگذشت. زیرا در نزد ایرانیان آن زمان شاه از فر ایزدی بر خوردار بوده است و کشتن شاه گناهی نابخشودنی به حساب می آمده است. ( تبری ) بلاذری در این باره می نویسد: مردم شهر مرو کفر ورزیدند، به عبارتی از سلطه عربان خارج شدند. سپس دروازه های شهر نیشابور را بستند و سپاه اسلام را از آنجا بیرون راندند و در ن

فریدون مشیری - دوست

عشق، به شکل پرواز پرندست.... فرامرز اسلانی و داریوش عزیزم

هر جای دنیا که کم آوردیم، نام کوروش به زبان آوردیم

شهریار آذرآبادگانی از تخت جمشید کهن می گوید        یکی از دلکش‌ترین سروده‌های شهریار، منظومه‌ی تخت جمشید است. شهریار در این سروده روانش به شامگاه تخت جمشید پرکشیده و با شکوهی تمام، ویرانی این بنای شگفت روزگار را به دست سپاه اسکندر در کالبد سروده‌ای به یاد  ماندنی به تصویر کشیده است « این شعر،   خیال وهم‌انگیز مردی ایرانی است که بال به نهان شب می‌گشاید و از فراز البرز به فراخنای تاریخ ایران ره می‌پیماید و با نگاه عبرت‌آمیز، استواری فرهنگ و تاریخ ایران را به غارتگران فرهنگ می‌نماید .» از آن‌جا که انتشار تمامی این منظومه در این مجال مقدور نبود، تنها این چند برگ را ویژه‌ی برجسته‌ترین بیت‌های این  مثنوی پرآوازه پیرامون حریق تخت جمشید ساختیم شب، ز تشییع غروب خورشید بازمی‌گشت به تخت جمشید من هم از قله‌ی البرز خیال تاختم قافله را از دنبال تا مقامی که شنیدم از شب قصر داراست خدا را به ادب ماه در ابر خود از شرم نهان بحریم از حرم پادشهان نیز داران سپاه جاوید زنده می‌گشت و زهم می‌پاشید چشم‌ها خیره و تند و سرکش لیک ریزان چو شرار آتش لیک غوغا به سبکبالی خواب خفه می‌گشت چو آتش د