رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۹

گروه بازی و ائتلاف بازی، خط قرمزی که شاهزاده باید خود را از آن دور نگاه دارد

"حشمت الله تبرزدی"، مهره ی هرزه ی وزارت اطلاعات است که نقش آریا اسبه را به خوبی بازی می کند و نقش اینجور کرم ها در بدنه ی اپوزوسیون است که رمق براندازی رژیم را گرفته است. با گروه بازی و ائتلاف بازی نمی توان رژیم را سرنگون کرد. افزون بر این، با آوردن چند فسیل سیاسی و پرداخت ملیون ها دلار به آن مفت خورهای آمریکایی و اروپایی، یعنی کاری که مجاهدین خائن خلق می کنند نیز، نمی توان رژیم ددخویی را سرنگون کرد که رژیم ایران ستیز انگل ستان نطفه ی آن را بسته است. همه ی جهان به شکلی مستقیم و غیر مستقیم از لندن اداره می شود و هتا دی سی هم بازیچه ی دست آنهاست. از اینرو، نقدی بر آنچه که شاهزاده "رضا پهلوی" در اشتباه تاکتیکی خود در گفتگو با عناصر معلوم الحال و تجزیه طلبی همچون "ویکتوریا آزاد" و تبرزدی و "حسین بر" و "علیرضا جوانمردی" انجام داده است را پیشکش می کنم. شاهزاده رضا پهلوی، عصاره ی روح مشروطه ی پادشاهی، یعنی قانون اساسی مشروطه ی ایران است که او را به عنوان ولی عهد قانونی کشور به رسمیت می شناسد. اینکه او ولایت عهدی خود را کتمان نکرده

چرا باید به صدای جیغ و ویغ امید دانا گوش داد...

در سال های گزشته، کمتر از هفتاد هزار نفر برگه ی ف. بوکی دلقک رسانه "امید شریفی دانای باقر خاله" را پسند زده بودند که علت آن تنها یک چیز بود: "او از خود را سینه چاک شاهزاده رضا پهلوی معرفی می کرد". اما این روند که از سوی دلقک رسانه و در پی بی اعتنایی های حرفه ای شاهزاده رضا پهلوی نسبت به او، سرانجام دست این مزدور در آب نمک خوابانده شده ی رژیم را برای مردم نیز باز کرد، او که دیگر حنای خود را پیش شاهزاده و مردم رنگ باخته می دیدید، مواضعش را از هواداری تمام قد از شاهزاده، به مخالفت ۱۸۰ درجه ای نسبت به ولی عهد قانونی کشور برگرداند و در این راستا همان لوش و لجنی که مادر توابش او را با پدر قصابش ساخته بود، علیه شاهزاده و شهبانوی ایران به کار برد. این دشمنی البته پیشینه ای بسیار دیرین دارد و به روزگاری باز می گردد که مزدوری پست سرشت و نمک به حرام به نام "احمد علی مسعود انصاری"، بیش از ۲۰ سال پیشتر از آن، هنگامی که دلقک رسانه ۱۵ ساله بوده، دقیقن همین چرندیات را در کتاب بی سند و مدرکش نوشته و امروز امید باقر خاله به همان سیر نعل خود را می کوبد. اما آنچه که

خدای انسان خوار اسراییل، خون بردگان الله را می ریزد

گزارش شده است که دولت اسراییل، تنها دولت دمکراتیک خاورمیانه است. با تاملی بر اینکه این رژیم بر سرزمینی بنا شده که سند مالکیتش را خدایی بیابانی و موهوم اما درنده و خونخوار، با دوات قهوه ای رنگ مقعد خود نوشته است، می توان به سند مالکیت آن خندید. هر کشور یا رژیمی که بر اساس قومیت و دین بنیانگزاری شود و دارای اصولی مکتبی و اعتقادی و نژادی و قومی باشد، نه هرگز از سوی انسانی آزادی همچون من تحمل می شود و نه موجودیت آن بدین معنیست که این وضع رقت بار باید برای همیشه ادامه یابد. اسراییل باید مبانی نژادی و دینی حاکمیت سیاسی خود بر سرزمین اسراییل را از میان بردارد و به مانند یک حکومت دمکراتیک و نوین، بر اساس ارزش های برابر انسانی، وارد جامعه ی جهانی شود. سند مالکیت اسراییل، هرگز در دست اعراب هم نبوده است. اعرابی که ریشه ی شان صحرای حجاز و یمن است، اگر در فلستین کزایی ادعای عرب بودن و مالکیت سرزمین در اسراییل را دارند، خود از جمله اشغالگران مهاجر محسوب خواهند شد و تاریخ گواهی می دهد که برای این اشغالگری متجاوزانه، دست به جنگ و هزاران ترور و آدم کشی نیز زده اند. با این توضیحات و این پیشینه

Christian left for Islam

In the land of free of Sweden, the left wing has a strong punch on social conditions. The left environment in Sweden is created through socialists including Christians who support migration flood to the country in response to push the national movements back. The alliance of left and Islam is nothing new. While the churches are empty as squad, the Christian authority needs migrants to fill the houses of that go:D to demonstrate a power show to public and the world which helps them to attain state funds and supports. If you go to a Swedish church, you'll find over 80% of the attendants are constituted of ex-Muslim migrants who have found the love of the Lord for their asylum cases sake! And of course the Christian authorities know this !! On the other hand, if a Swedish citizen dare to criticize Islam or migration policies, the Christian socialist punch for freedom of expression will come true and he or in this case she, can be sentenced to jail for HATE SPEECH crim

به یاد کودتای نافرجام میهن پرستان در پایگاه شاهرخی (نوژه)

جمهوری اسلامی که با پشت هم اندازی سوسیالیسم جهانی، کمونیست ها (توده ای ها) و طبقه ی مفت خواره و انگل آخوند بر سر کار آمد، جز بدون پشتیبانی مستقیم از قدرت های انیرانی، ممکن نمی بود که بتواند علیه حاکمیت ملی ایران اقدام کند و حکومت قانون را با زور تفنگ و کشتار و بمب گزاری و آتش سوزی، سرنگون سازد. زنده یاد ستوان ناصر رکنی  آنچه که به عنوان "کودتای نافرجام نوژه یا شاهرخی" عنوان می شود، کودتایی است که نظامیان میهن پرست ایران تصمیم به انجام آن گرفته بودند. زنده یاد تیمسار خلبان آیت محققی یکی از والاترین اهداف این نظامیان میهن پرست ایرانی از اقدام به کودتا، یکی آگاهی آنها از این جریان بود که در صورت سرنگون نشدن رژیم ولایت فقیه از راه کودتا، بنا به گفته ی ستوان "ناصر رکنی" از سرشاخه های اصلی کودتا، توافقی میان ۱۳ کشور اروپایی و روسیه و آمریکا انجام گرفته بود که "صدام حسین" را تحریک کرده تا به ایران یورش آورد و در اعترافات این میهن پرست، او می گوید: "دیدید که کودتا شکست خورد و عراق به ایران حمله کرد". در این میان، زنده یاد "شاهپور بخ

خائن و مزدوری به نام احمد علی مسعود انصاری

"احمد علی انصاری" پسر خاله ی شهبانو "فرح دیبا"، از نزدیکان بسیار صمیمی شاهنشاه آریامهر و نیز حسابدار خانوادگی اعلا حضرت بود که پس از شورش ۵۷، به همراه ایشان به برون مرز رفت. احمد علی مسعود انصاری خائن در تصویری با شاهزاده رضا پهلوی این داستان خیانت چهره ی پلید و پیرمردی چشم سپید و حرامزاده به نام احمد علی انصاری است که از سوی برخی از الله زدگان به عنوان "موسای دربار فرعون" نیز لقب گرفته بود و توانست در هماهنگی کامل با دیگر خائنانی همچون "حسین فردوست" توده ای، "تیمسار پاکروان" و "تیمسار قره باغی"، ضربه هایی کاری را از راه جلب اعتماد و خیانت به شاهنشاه کشور، به ایشان و به ملت ما وارد سازد. احمد علی انصاری موجودی مشمئز کننده است که در نخستین روزهای تبعید، به سرعت به دامان رژیم پناه برد و جمهوری اسلامی نیز از او تمام قد دفاع کرد. احمد علی مسعود انصاری خائن در حال گفتگو با خبرگزاری حکومتی فارس شرط اصلی جمهوری اسلامی در نادیده گرفتن نقش این حرامزاده در همراهی با حکومت پادشاهی و شخص شاهنشاه، این بود که احمد علی انصاری

چگونه نیکی زمینه شر را فراهم می کند

این مقاله قصد دارد به اصالت قدرت بپردازد و اینکه چگونه نیکی می تواند زمینه ی شرارت را فراهم آورد و تلاش خواهم کرد این دو مورد را در قالب مثالی بیان کنم. در گوشه ی شهری بزرگ، حاشیه نشینانی تشکیل شده بودند که برای خود شهرک به حساب می آمدند و هر چند رسمیت نداشتند، اما رشد بالای جمعیت و نیاز آنان به وسایل روزمره، آنان را از دید انسانی هیچ کمتر از شهرنشینان نمی کرد؛ در واقع، وجود آنان در حاشیه ی شهر، خود نشان از تبعیض و رشد ناهمگون اقتصادی و نابرابری اجتماعی بود که چون دشمنی خانگی و به خواست اهورامزدای موهوم، به جان این ملت آریایی الله زده افتاده بود. از اینرو، گروهی نیکوکار از ناکجاآباد پیدا شده و قصد کمک به مردم آن منطقه را نمودند و از میان پیشنهادهای گوناگونی که مطرح می شد، یکی این پیشنهاد مورد پسند همگان قرار گرفت که اجناس خوراکی و پوشاکی و دیگر لوازم ضروری خانوارها را با نرخ هایی بسیار پایین تر، به مشتریان آن منطقه بفروشند تا آنها بتوانند نیازمندی های خود را با پرداخت پولی کمتر، تهیه کنند. از اینرو، برای هر یک از آنان کارتی صادر کردند تا به وسیله ی آن، بتواند شمار محدودی از ه

بخشی از سخنان پادشاه آریامهر با خبرنگار دیوید فراست

گفتگوی شاهنشاه آریامهر با "دیوید فراست" خبرنگار در پاناما، گفتگویی بسیار حائز اهمیت است که شوربختانه تاکنون از سوی ایرانیان بسیار بسیار کم تماشا شده است. از سوی دیگر، اپوزوسیون شاهنشاهی نیز در این مورد کوتاهی بسیاری کرده است که هرگز چنین گفتگوی تاریخی و مهمی را دوبله و یا به پارسی زیرنویس نکرده است. در این بخش از سخنان پادشاه که ویدیوی آن در پایین این جستار به دست داده می شود، اعلا حضرت همایونی درباره ی نکاتی سخن می گویند که از دید مهر آریایی و میهن پرستی وی و مردم دوستیش، جای هزاران آفرین دارد. شاهنشاه آریامهر در پاسخ خبرنگار که پرسیده بود: "آیا هرگز آرزو می کنید که ای کاش در کشور مانده بودید و در خیابان ها می جنگیدید ؟" و پادشاه پاسخ می دهد که: "اگر پادشاه نبودم، هتمن این کار را می کردم"؛ گفتگو بدینگونه ادامه پیدا می کند: ..."خبرنگار: پس اگر شما شاه نبودید، احساس می کردید که چه، از فرزند پسرتان پشتیبانی کنید که باید او را ترک کنید ؟ پادشاه: یک مورد همینست و مورد دیگر،  اینست که تاژ پادشاهی، تاژ و تخت پادشاهی، نمی تواند بر بنیان محض شالوده ا

دروغ های مسعود بهنود مزدور آیت الله بی بی سی علیه شاهنشاه آریامهر

"مسعود بهنود" یاوه سر  داده که شاهنشاه میهن پرستان اعلا حضرت "محمد رضا شاه پهلوی"، به غیر از یک بار که سردبیر کیهان وقت "امیر طاهری"، در سال ۵۷ ف. خ. و چند ماه پیش از مسافرتشان با ایشان گفتگو کرده است، هرگز در درازنای ۳۷ سال شاهنشاهیش با هیچ ایرانی دیگری گفتگو نکرده است: گفتگوی محمد رضا پهلوی شاهنشاه آریامهر با آقای امیر طاهری، نه بنا بر دروغگویی و جو سازی بهنود آیت الله بی بی سی در زمان افول قدرت و سال شوم ۵۷، بلکه در اوج قدرقدرتی ایشان در تاریخ ۳ آبان ۱۳۵۵ ف. خ. یا همان ۲۵۳۵ شاهنشاهی انجام شد. روزنامه ی اطلاعات، دوشنبه ۳ اُم آبان ماه ۲۵۳۵، ۱۳۵۵ ف. خ.، رویه ی ۴ منبع و اما در دیگر مورد دروغگویی آیت الله کراواتی مسعود بهنود، مبنی بر اینکه این گفتگو با امیر طاهری تنها موردی بود که شاه با یک ایرانی گفتگو کرد، به سیاهه ی زیر نگاهی بیندازید: ۱) ۱۹ شهریور ۱۳۳۷: مصاحبه با با مدیران و سردبیران روزنامه‌ ها و هفته‌ نامه‌ های سراسر کشور. ۲) ۵ مهر ۱۳۳۷: مصاحبه با شماری از روزنامه نگاران ایرانی. ۳) ۳ آبان ۱۳۳۷: مصاحبه با مدیران و سردبیران روزنامه‌ های پا

گیرم که می زنید، گیرن که می کشید، با ۳۶۰۰ اعدامی روحانی چه می کنید ؟!

بر اساس آماری که منتشر شده است، تنها در دوران نمایش ریاست جمهوری به سرکردگی آخوند روباه بنفش "حسن روحانی"، ۳۶۰۰ نفر در زندان های رژیم و یا در مراکز عام (بنا به گفته ی خمینی حرامزاده)، دار زده شده اند. اعدام یک انتقام جامعه از بزهکاران است. اعدام موجود بزهکار را از جامعه حذف فیزیکی و قانونی می کند، اما امنیت، دادگری و آسایش را حکومت باید پیش از اجرای اعدام، برای مردم به ارمغان آورده باشد. جمهوری اسلامی دروغ می گوید ضمن آنکه نمی توان منکر ددمنشی و خونخواری جمهوری اسلامی شد و هتمن باید این اعدام های گسترده و سازماندهی شده در جهت سرکوب را به پای رژیم خونریز الله نوشت، نکته ای را هم باید در دید داشت و آن اینکه در جمهوری اسلامی که ولایت فقیه را به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از رژیم اسلامی، در قانون اساسی کزایی خود نشانده و در همان قانون اساسی، ولایت مطلقه ی فقیه را برتر از خود قانون اساسی دانسته است. این بدان معنی است که در جمهوری اسلامی، چیزی به عنوان "تفکیک قوا" بنا بر ادعای مسخره "محمد جواد کثیف" و دیگر اوباشان حکومتی، وجود ندارد. این لاف در غربت بود

"باستی هیلز"، محل زندگی اشراف تازه به دوران رسیده ی جمهوری اسلامی

|تپه ی بی شرمان ایران"، یادآور برج و باروی دژ شاهزادگان و اشراف سده های تاریک اروپا از "انقلاب خونین فراماسونری در فرانسه"، به عنوان یکی از انقلاب های "متمدنانه"ی جهان نام برده می شود، اما آنهایی که تاریخ خوانده اند می دانند که شقاوت و بی رحمی ایی که در خلال انقلاب کزایی کبیر فرانسه به نمایش گزاشته شد، در تاریخ تحولات اجتماعی جهان کم سابقه است. روزگاری که "ماری آنتوانت" و "لویی شانزدهم"، پادشاه و شهبانوی فرانسه شدند، آنقدر جوان بودند که لویی در شب تاژگزاری خود دعا کرده بود که: "خدایا ما برای پادشاهی خیلی جوان هستیم، خودت ما را حفظ کن". اما لویی و همسر دوست داشتنیش ماری آنتوانت، تنها ۱۸ سال پس از آن، به فاصله ی چند ماه از یکدیگر، در میدان کنکورد پاریس گردن زده شدند و پس از آن نوبت به دیگر اشراف فرانسه رسید که یکی پس از دیگری به دست "گیوتین" اختراع تازه ی انقلابیون سپرده شدند. از "بیدادگری و نابرابری"، به عنوان عنصر اصلی انقلاب فرانسه نام برده می شود. نقل شده است هنگامی که ملکه ی جوان ماری آنتوانت، دلی

با تاییدی بر مرگ بر اسراییل: "نشست ورشو در سه سطح: دگرش رفتار، سرنگونی و جنگ"

بنیامین نتانیاهو به همراه سرکردگان رژیم های جعلی عربی، خواستار یورش نظامی به ایران شد در حالی که داد و فریادها رسانه ای و رسمی جمهوری اسلامی، تا هفته ها پیش از برگزاری نشست ورشو، جهان را متوجه یک ائتلاف جهانی علیه جمهوری اسلامی کرد، و اگر خود رژیم تا این اندازه جلز و ولز نمی کرد، صدای ترکیدن اجلاس پس از پایان یافتنش درمی آمد، اما با این حال این نشست برگزار شد و جمهوری اسلامی بار دیگر با دماغی سوخته و دلی دوخته به توهمات خود، در پوسته ی مظلوم نمایی و همیشه حق به جانبی خزید. در حالی که پس از این نشست، "مایک پومپئو" بار دیگر اذعان کرد که آمریکا تنها به دنبال دگرش رفتار رژیم است، اما "نتانیاهو" که کاسه ی از آش داغ تر است، غلاده ترکاند و فریاد یهودی جنگ با ایران را به جای مرگ بر جمهوری اسلامی، بر زبان راند. نخست وزیر اسراییل که ملتش در درازنای تاریخ بارها و بارها از سوی الله پرستان عرب کشتار دسته جمعی شده اند، اکنون دشمن بزرگ تری را در برابر خود می بیند که اقتدار موشکی آن، قابل تحمل نیست. به همین سبب، اسراییل ترجیح می دهد که با افعی ها و کژدم های سنتی خود کنار

توطئه علیه حاکمیت ایران بر خوزستان از سوی تجزیه طلبان پان عرب نوبعثی

انیرانیان ساکن ایران، در بازی پرسپولیس و استقلال، روی پرچم های ایران ایستادند تا با هتک حرمت به نماد یگپارچگی ملی ایرانیان، دشمنی خود را در راستای اهداف ایرانی ستیزانه و تجزیه طلبانه، نشان داده باشند. این پان عربیسم اسلامی است هر چند اکنون برخی از عقبه ی تروریست‌ ها دستگیر شده اند، اما گروهی دیگر از نوبعثی‌ ها همچنان در کشور وجود دارند که آزادانه در جامعه فعالیت کرده و به ترویج نفرت، خشونت و تفرقه می پردازند. هیچ کشوری در جهان اجازه نمی دهد پس از یک یورش تروریستی ویرانگر، گروهی دیگر از تروریست هایی از همان سنخ، به ترویج به اصطلاح "گفتمان" و اهداف نرم تروریست ها بپردازند. البته سرکردگان رژیم در خوزستان، در این مورد هم از قواعد اسلامی پیروی می کنند که ما با آن آشنا نیستیم !! ولی مگر جز این است که عوامل ترور از درون همین موجودات یارگیری شده بودند ؟ مگر جز این است که هشت سال مردم ایران از تبریز تا اسپهان و خراسان، در خوزستان جنگیدند تا خرمشهر تبدیل به محمره و سوسنگرد تبدیل به خفاجیه نشود ؟! این چه گستاخی است که عده ای هنوز با وجود سلاخی بیش از ۶۰ شهروند بی گناه ایرانی

شاهزاده در گفتگو با رادیو فردا: "تا پایان تا پیروزی بر جمهوری اسلامی ایستاده ام"

شاهزاده "رضا پهلوی"، در گفتگویی که با رادیو فردا انجام داده است، بر همسویی و اتحاد اپوزوسیون به جز گروهک تروریستی مجاهدین خلق، تاکید ورزیده است. در این گفتگو که تارنمای رسمی شاهزاده رضا پهلوی نیز آن را منتشر کرد، خبرنگار رادیو فردا به جای "درود" فرستادن به مخاطبان، به آنها "سلام" کرد و سپس خود را معرفی نمود. شاهزاده رضا پهلوی با توجه به اینکه خود را رهبر اپوزوسیون برانداز سکولار دمکرات و میهن پرست ایرانی می داند و با بیان اینکه با هر گروه سیاسی متصوری که پرسشگر رادیو فردا نسبت به آن پرسیده بود، وارد مذاکره و اتحاد شده است، خواستار یکی شدن اپوزوسیون های برانداز جمهوری اسلامی شد و بیان کرد که با همه ی گروه های سیاسی از چپ تا ملی به جز گروهک تروریستی مجاهدین خلق، سال های سال است که وارد گفتگو شده است. از اینرو، شاهزاده عنوان می کند که این امر نیز تا حدودی محقق شده است که به نوبه ی خود متاثر از دگرش دیدگاه ها و تظاهرات و اعتصاباتی است که در یکی دو سال گزشته، حال و هوای اجتماعی و سیاسی کشور را دگرگون کرده است. چرند پردازی های مصدق الهی های بازماند

شاهنشاه و مصدق - بخش ۱

در بررسی وقایع حکومت دکتر "مصدق دله السلطنه" و سال ۱۳۳۲ فرار خورشیدی، به رویدادهای مرداد این سال نزدیک می شویم. روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که روز "قیام ملی" است و مزدوران چپ توده ای و مصدق الهی نام آن را "كودتای ۲۸ مرداد" گزاشته اند. تصویری از اعلا حضرت محمد رضا شاه پهلوی  سرنگونی مصدق دله السلطنه در این روز، نقطه ی عطفی در تاریخ ۵۰ سال گزشته ی ایران شده است و مخالفان شاه به ویژه جبهه ی خائن ملی و حزب خائن توده، اینگونه القا و عنوان کرده اند که هر آنچه که از پس این تاریخ به دنبالش آمده، غير قانونی است. آنها می گویند این کودتا از سوی سازمان "سیا" ترتیب یافته و عامل آن "کرمیت روزولت" بوده است. شاید از آنجایی که این گروهک و آن تشکب به ظاهر ملی، خاستگاه مبارزات خود را ناشی از این کودتا می دانند، به جا باشد واقعیت را آنگونه که بوده، برای باری دیگر با کمک شواهد و اسناد مورد مطالعه قرار دهیم و در این راه بد نیست برای آغاز، از خاطرات اعلا حضرت "محمد رضا شاه پهلوی" شروع کنیم و سپس سایر مدارک و اسناد و ادعاها را مورد بررسی قرار دهیم.