رد شدن به محتوای اصلی

خائن و مزدوری به نام احمد علی مسعود انصاری

"احمد علی انصاری" پسر خاله ی شهبانو "فرح دیبا"، از نزدیکان بسیار صمیمی شاهنشاه آریامهر و نیز حسابدار خانوادگی اعلا حضرت بود که پس از شورش ۵۷، به همراه ایشان به برون مرز رفت.

احمد علی مسعود انصاری خائن در تصویری با شاهزاده رضا پهلوی
این داستان خیانت چهره ی پلید و پیرمردی چشم سپید و حرامزاده به نام احمد علی انصاری است که از سوی برخی از الله زدگان به عنوان "موسای دربار فرعون" نیز لقب گرفته بود و توانست در هماهنگی کامل با دیگر خائنانی همچون "حسین فردوست" توده ای، "تیمسار پاکروان" و "تیمسار قره باغی"، ضربه هایی کاری را از راه جلب اعتماد و خیانت به شاهنشاه کشور، به ایشان و به ملت ما وارد سازد.

احمد علی انصاری موجودی مشمئز کننده است که در نخستین روزهای تبعید، به سرعت به دامان رژیم پناه برد و جمهوری اسلامی نیز از او تمام قد دفاع کرد.

احمد علی مسعود انصاری خائن در حال گفتگو با خبرگزاری حکومتی فارس
شرط اصلی جمهوری اسلامی در نادیده گرفتن نقش این حرامزاده در همراهی با حکومت پادشاهی و شخص شاهنشاه، این بود که احمد علی انصاری می بایست با خانواده ی شاهنشاهی درگیر شود و ضمن ایراد ادعاهای سخیف، دروغین و بسیار زننده، از جمله نسبت دادن خیانت جنسی به شهبانو فرح پهلوی، تلاش کند تا خانواده ی پادشاهی کشور را در تنگنای هر چه بیشتری قرار دهد.

این حرامزاده که بارها به جمهوری اسلامی سفر کرده و دارای ثروت بسیار هنگفتی از راه همکاری با ولایت فقیه می باشد، سال ها پیش نیز کتابی را منتشر کرده بود که تنها شاهد و مدعی همه ی آنچه که بیان کرده بود، جز خودش کسی نبود و در رابطه با اتهاماتی از سخن اخلاقی، اقتصادی و ... که به افراد خانواده ی پادشاهی وارد می کرد، هتا یک برگ سند را هم به دست نداده بود؛ با این همه، دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" به خاطر عقده ها و کینه هایی که به واسطه ی وضعیت نابهنجار جنسی خود دارد، و نیز مزدوری آشکار برای رژیم اسلامی، چند بار با او وارد زرزر شده است تا باری دیگر به آن پیره حرامزاده ی خائن فرصت یاوه گویی و لجن پراکنی داده باشد.

ستوان سولاخی سید فرامرز دادرس، از تیپا خوردگان مصدق الهی 
هر دوی این جرثومه های تعفن و کثافت، از مومنان خداپرست، یکی زرتشتی و دیگری الله پرست می باشند.

افزون بر استاد قارگوز، حرامزاده ی دیگری به نام "سید فرامرز دادرس" ملقب به "ستوان سولاخی" نیز، از چرند نامه ی بی مدرک و سند وی دفاع کرده و در راستای کینه و نفرتی که معمول مصدق الهی هاست، تمام زورش را زده است تا علیه پادشاه کشور و شخص شاهزاده "رضا پهلوی"، دست به توهین و افترا بزند. سید فرامرز دادرس یکی از نویسندگان لجن پراکن و دروغ زن تارنمای حکومتی "جهانگیری دروغ" (www,empireoflies.ir) نیز هست.

جالب است که پس از آن همه زور زودن ها و دروغ زنی ها، نه تنها اقبال مردم به سوی پادشاه و خاندان پادشاهی و شاهزاده، بسیار بسیار بیشتر شده است، که موج نفرت و بیزاری از مزدوران خارج نشین جمهوری اسلامی نیز به بالاترین میزان خود در همه ی سال های گزشته رسیده است. به گونه ای که افشاگری های فراوانی از تک تک مزدوران رژیم به ویژه فساد اخلاقی شخص استاد باقر خاله ی قارگوز، آب پاکی بر روی ایرانشهری بازان رژیم کوکی ریخته است.

استاد قارگوز و کون خوب سوئد، امید دانای باقر خاله
در پایان به این نکته بسنده می کنم که نباید فریب نام های آریایی نژاد و به ظاهر میهن پرستانه را خورد. "مجله ی ایرانشهر"، بر خلاف نام و عنوانش، یک مجله ی کمونیستی توده ای بود که "احمق شاملو" آن را در لندن به چاپ می رساند و به شاه و شاهنشاهی و کوروش بزرگ و فردوسی بزرگ، بد و بیراه می گفت !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د