رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۰۹
خاستگاه آریاییها آریاها ریشه اقوامی هستند که در اعصار بسیار قدیم به سرزمینهای بسیار، که مهمترین آنها هند و ایران و اروپا بوده است، کوچ کرده اند. در اصطلاح مردم شناسی این اقوام را ایندوگرمان یا هند و اروپایی نامیده اند. آنچه این اقوام را مشخص می سازد ریشه مشترک زبان، معتقدات و آداب و رسوم اجتماعی است. مردمی که به هند و ایران کوچ کرده اند خود را آریا می نامیدند و در قدیمیترین آثار مضبوط آنها، که در هند ریگ ودا و در ایران اوستاست، از این آریاها سخن رانده شده است. در اوستا و ریگ ودا کلمه آریا به معنی نجیب، مهمان نواز و اصیل آمده است. در اوستا ائیریه و ائیرین به معنی منسوب به آریا و در فرس هخامنشی ایریا به معنی ایران است. در اوستا سرزمین اصلی آریاها را آریانام وایجا و یا اران وج نام برده اند. در مورد آریاها نظریات مختلفی اظهار شده است و موطن اصلی آنان را از شمال اروپا تا جنوب روسیه حدس زده اند. در قدیم که تورات وکتب مقدس مذهبی مهمترین منابع اطلاعات به شمار می رفت، آریاها را از نسل یافث یکی از پسران نوح می دانستند. از نظر تورات همه موجودات زمین در توفان نوح هلاک شدند و فقط ساکنان ک
آریایی‌ها نخستین نژاد یکتا پرست فرهنگ و تمدن باستانی ایرانیان همیشه پدیده ای قابل توجه برای اهالی فرهنگ و تاریخ پژوهان بوده است و بسیاری از ایرانیان هنوز خود را پایبند به آن می دانند برای پرسش در رابطه با این فرهنگ باستانی مصاحبه ای با محمد کرمی مورخ و فردوسی پژوه و مدیر مسئول ماهنامه فردوسی ترتیب داده ایم. متن این مصاحبه در ذیل می آید. با توجه به پژوهش هایی که در فرهنگ و تمدن باستان داشته اید خاستگاه تمدن آریایی را از کجا می دانید؟ نژاد آریایی از حاشیه رود گنگ و دره سند در هندوستان بر آمده است، در آنجا ما از هم نژادهایمان جدا ‌شده ایم و به سمت غرب حرکت کرده ایم، طی هزاران سال با سختی راه و عبور از کوه هندوکش به کرانه‌های دریای کاسپین یا همان دریای خزر می‌رسیم و در آنجا به چند شاخه تقسیم می‌شویم شاخه‌ای راه اروپا را در پیش می‌گیرد وعده‌ای دیگری به سمت نجد ایران یا فلات ایران می‌آیند و در اینجا ماندگار می‌شود آنها که به ایران می‌آیند نام آریایی به خود می‌گیرد. مهاجران همیشه انسان‌های خردمند و فرهیخته‌ای هستند می‌خواهند از محیط خودشان بروند و به محیط‌های تازه‌ای سر بزنند. آ

مرگ بر اسلام

  نوروز نوشته دکتر کوروش نیکنام ایرانیان باستان، بر پایه‌ی آموزش‌های پیامبرشان اشو زرتشت، بر این اندیشه بودند که شادی از جلوه‌های نیک اهورایی و همساز با زندگی‌ست، با این نگرش، پیوسته بر آن بودند تا در هر مناسبتی اندوه و سوگواری را از خود دور سازند. جشن نوروز از برجسته‌ترین و با شکوه‌ترین یادگاری‌های ایرانیان است که سال‌های زیادی را پشت سر گذاشته است و یکی از جشن‌های بسیار کهن جهان به شمار می‌رود. بیشترین ارزش این جشن را می‌توان در آن دانست که با سپری کردن نشیب و فرازهای فراوان، چون کوهی استوار ایستاده و با روح و احساس مردم این سرزمین چنان سرشته شده است که آنها همه ساله در ژرفای دل و جان و روان خود چشم به راه فرا رسیدن آن هستند و از هفته‌ها قبل، با ایمان و علاقه‌ی سرشتی به پیشبازش می‌روند. بدین گونه هنگامی که گل، گیاه و سبزه جان تازه می‌گیرند و جهانِ زنده، درفش رنگارنگ زندگی را به شادی می‌افزاید، از سوی دیگر فروغ عشق و امید سراسر آفرینش را فرا می‌گیرد و جنبش، تلاش و کوشش در همه جا و همه چیز دیگر بار جان می‌گیرد. سال نو و جشن نوروز در شروع ماه فروردین با شکوهِ تمام آغاز می‌

وصیت نامه ی داریوش بزرگ

اینک که من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند. جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد . زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن . ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود وبه شکل استوانه هست در مصر آ

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ

برگردان این منشور چنین است: • خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَ‌ک - کـ َ- دی - ای)، ... • خط ۲. ... همهٔ جهان. از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می‌تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می‌شود. • خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود. • خط ۴. او آیین‌های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت. • خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت. «اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه» دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده‌است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» می‌داند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شما
Take into account that great love and great achievements involve great risk ۱- بر اين باور باش كه عشق و دستاوردهاي عظيم، در برگيرنده مخاطرات بزرگ است. When you lose, don’t lose the lesson 2- آنگاه كه مي بازي، از باختت درس بگير. Follow the three R’s: Respect for self, Respect for others and Responsibility for all your actions 3- سه اصل را دنبال كن: محترم داشتن خود، محترم داشتن ديگران ،جوابگو بودن در قبال تمام كنش هاي خود Remember that not getting what you want is sometimes a wonderful stroke of luck 4- به ياد داشته باش، دست نيافتن به آنچه مي خواهي، گاهي از اقبال بيدار تو سرچشمه مي گيرد. Learn the rules so you know how to break them properly 5- قواعد را فرا گير تا به چگونگي شكستن آن ها به گونه اي شايسته، آگاه باشي. Don’t let a little dispute injure a great relationship 6- نگذار ستيزه اي خُرد بر ارتباطي پر قدر، خللي وارد سازد. When you realize you’ve made a mistake, take immediate steps to correct it 7- هرگاه به اشتباه خويش پي بردي، بي درنگ گ

نادر شاه بزرگ

میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند . سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام . تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم . باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ . از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است . اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید . خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با ش