رد شدن به محتوای اصلی

ایرانیان میهن پرست

در روزگار جهنمی کنونی که نزدیک به ۴۰ سال است کشور ما از سوی شورشیانی اشغال شده است که محرکشان روس ها و آمریکایی ها و انگل ها و فرانسوی ها و عرب ها از جمله گروهک های تروریستی فلستینی و قذافی و حافظ اسد بودند، امروز در راهی افتاده ایم که چشم انداز بقای ایران برای ما ایرانیان میهن پرست، تیره و تار است.


با دلی پر اندوه از آنچه که بر سر مردم میهنم می رود و با نگاهی به کاخ های ساخته شده بر کوخ های مردمان استخوان شکسته، سیلی خورده و فریب داده شده ی ایران، و با نگاهی به افرادی که خود را مخالف این سامانه ی خونریز سیاسی ولایت فقیه به عنوان اپوزوسیون معرفی می کنند، باید بگویم که در گرداب هلاکی سخت افتاده ایم که راه برون رفت از آن، همبستگی ملی علیه همه ی عناصر ضد ملی است، چه در درون رژیم و در قاموس جمهوری اسلامی و چه در برون مرز در قالب اپوزوسیون نمایانی چون گروهک تروریستی مجاهدین خلق و چپ خلقی های تروریست و تجزیه طلب.

سخن گزافی است اگر بگویند که برای نمونه، فداییان خلق دیگر تروریستی نیستند و دهه هاست که هتا یک گلوله هم شلیک نکرده اند، سخنی که یکی از سرکردگان این گروهک از هم پاشیده به نام "کیانوش توکلی" مدیر مسئول تارنمای "ایران گلوبال" بر زبان راند؛ چرا که این افراد هرگز اقدامات تروریستی خود در گزشته را بد ندانسته و آنها را مردود اعلام نکرده اند، بلکه همیشه به مانند مجاهدین خلق خائن، بدانها مباهات و افتخار کرده و آن را در کارنامه ی خود به عنوان برگی زرین از به اصطلاح مبارزات خود قلمداد کرده اند.

ترور افراد و افسران شاهنشاهی و آمریکایی در تهران به دست برادران رضایی از مجاهدین خلق و نمونه های تروریستی دیگر همچون اشغال پاسگاه سیاهکل به دست فداییان خلق، اقداماتی هستند که این گروهک ها انجام داده اند و هرگز نه تنها از آن جنایت های تروریستی اعلام بیزاری و برائت نکرده اند، که همیشه از آنها به عنوان افتخارات سازمانی و اعتقادی خود هم نام برده اند !!


از اینرو، اینکه گروهکی با پیشینه ی تروریستی امروز دم از آزادی بیان و صلح دوستی و هتا ملی گرایی و میهن دوستی بزند، به هیچ روی قابل پذیرش نیست، زیرا این تروریست های چپ خلقی و مارکسیست اسلامگرا، همیشه معتقد به استفاده از ابزار خشونت، ترور و کشتار و زیر مجموعه های آن یعنی شکنجه و سانسور و لابی گری بوده و هستند و از برای همین رویکرد توانمند تروریستی و ضد میهنی است که نمی توان به آنها هرگز اعتماد کرد و آنها را به عنوان اپوزوسیون جمهوری اسلامی پذیرفت. این گروهک ها و سازمان ها، همگی دست پرورده ی ارتجاع سرخ کمونیستی از یکسو و بیش از این، دست پرورده ارتجاع سیاه اسلامی هستند که یک سرش در تهران در دستگاه آخوندی و ولایت فقیه نمود پیدا می کند و سر دیگرش در مجاهدین خلقی که برای حسین و مظلومیت کزاییش و عمام موهوم زمان و اسلام عزیز، درد و ورمی پنجاه ساله دارند.

خاطرمان باشد که شورش ۵۷ را در کردار کسانی رقم زدند که دست به تفنگ برده بودند و ککتل مولوتف می ساختند و مغازه ها و اداره ها را آتش می زدند و شهید سازی می کردند و با دروغ گویی و شایعه پراکنی، ذهنیت مردم را علیه دولت پادشاهی و قانونی مشروطه فریفته و با مظلوم نمایی هر چه تمام تر، هم در عین حال به اقدامات تروریستی خود می پرداختند و هم از حکومت و دولت قانونی و خاندان شاهنشاهی ایران، دیوی خون آشام و ایران ستیز ساخته بودند که ایران را ویرانه ساخته است.

ما ایرانیان میهن پرست، خیانت هیچ یک از شما واپسگرایان سرخ و سیاه را فراموش نخواهیم کرد و برای ما که برای ایرانمان آزادی بیان و حقوق بشر و دمکراسی را خواهانیم، جمهوری اسلامی به همان اندازه مورد نفرت ماست که شما تروریست ها چپ خلقی مارکیسیت اسلامگرا.


بدبخت آن ملتی است که ۲۰ سال تمام، فریب اصلاح طلبان حکومتی را خورد و بدبخت تر همان ملتی خواهد بود که بار دیگر در چاه تباهی میل به مجاهدین بیفتد و بگزارد شغالان دیروز، گرگ صفتانه بخواهند فردا و آینده اش را رقم بزنند.

اسلامگرایان مارکسیستی که امروز همچون خمینی حرامزاده در ۴۰ سال پیش در همان فرانسه، لانه گزیده اند، از آنجا که تاریخ سیاه مارکسیسم را همه ی جهان به پوست و گوشت و استخوان خود تجربه کرده است و دردها و شکنجه هایش را با تن و روان خویش لمس نموده؛ و از آنجا که بریدگان فرار کرده از فرقه ی رجوی، درباره ی زندان های مجاهدین خلق و شکنجه ی افراد خود، دست به افشاگری ها زده و تا به امروز، افراد این فرقه در نخستین فرصتی که برای فرار از چنگال فرقه ی مسعود و مریم می یابند، فرار را به همه چیز برتری داده و از زندان آلبانی می گریزند؛ از آنجا که هتا توابان شما خائنین خلق، جزو بدنه ی شکنجه گر و سرکوبگر جمهوری اسلامی و در دستگاه های مخوف اطلاعاتی رژیم مشغول به خدمت به ولایت فقیه و همچنان خیانت به مردم و میهن هستند، اینگونه نتیجه گیری خردمندانه و مجرب خواهد بود که بگویم: "اصل بد نیکو نگردد، چون که بنیانش بد است".

مردم ایران...
تصورش را بکنید که اسلامی که در آیات کزایی خود علیه همجنسگرایان آیه های انزال کرده و سوره ی کزایی لوت را برآورده، چه در جمهوری اسلامی آخوندی باشد و چه در جمهوری دمکراتیک اسلامی رجوی، همچنان همنجسگرایان مطرود شده و سرکوب خواهند شد.


مردم ایران...
ذات شیعه ای که آخوند و مجاهد هر دو بدان باور دارند، بر این بنیان است که مهدی موهومی به عنوان عمام دوازدهم، روزی از چاه خلای جمکران سر بر خواهد آورد و با ظهورش جنگی جهانی راه خواهد انداخت که تا لگام اسبش را خون خواهد گرفت !! و در این ذهنیت شیعی که هتا یک مورد هم نمی تواند از دید اعتقادی استثنا داشته باشد، کسانی که منکر گفتاری و کرداری این اصل تشیع باشند، درست به مانند بهاییان، همچنان مطرود شده و سرکوب خواهند شد، زیرا منجی شیعیان بیش از ۱۶۰ سال پیش ظهور کرد و آنها همان شیعیانی بودند که به مهدی موهوم باور داشتند و اکنون که کار ظهور منجی به سر آمده، خواه یا ناخواه در تضاد اعتقادی و در واقع کاربردی با رویکرد شیعه قرار خواهند گرفت.


مردم ایران...
آرایش نظامی روبروی ایران را ببینید. اینها همان دشمنان سوگند خورده ای هستند که جنگ قادسیه ی صدام حسین عرب الله پرست را با کشور ما آغاز کردند. برای آن جنگ، سرمایه های پولی و نظامی و رسانه ای را در نهایت خود به کار بردند تا ایران اشغال و تجزیه شود و این دیوانگی را ما با خون خود پایان دادیم. اینگونه نبود که ایرانی میهن پرست بخواهد جنگ تحمیلی دو ساله، برای شش سال دیگر هم ادامه پیدا کند و اکنون این جمهوری اسلامی باشد که در به خاک عراق تجاوز نماید.

ما با اسراییل دشمن نیستیم، اسراییل با ایران دشمن نیست. ما دو کشوریم که با فاصله ی دو هزار کیلومتری از یکدیگر، هتا همسایه ی یکدیگر هم حساب نمی شویم و از دید مذهبی، در خاورمیانه ی عربی و سلفی، هم اسراییل و هم ایران، از دید اعتقادی و نژادی، در کمینه هستند.

سرکردگان این رژیم بدانند که میان ما ملت ایران و شما، یک دریا خون وجود دارد و من هتا اگر هزاران سال هم به درازا بکشد، نه به سود آخوند و نه به سود مجاهد و نه به سود آمریکا یا اسراییل یا عرعربستان یا هیچ کس و هیچ کشور دیگری، نه بر سر تمامیت آب و خاک ایران و نه بر سر استقلال و آزادی ایران، سازش نخواهم کرد و بر این باورم که هر ایرانی میهن پرستی نیز چنین می اندیشد و چنین زندگی می کند.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د