رد شدن به محتوای اصلی

اجرای حکم زندان کامران ایازى در رابطه با “پنج شنبه ی سیاه” بند ۳۵۰ زندان اوین

"کامران ایازی"، هنرمند، وبلاگ نویس و کنشگر فرهنگی و زندانی سیاسی پیشین بند ۳۵۰ اوین و از متهمان "پنج‌ شنبه ی سیاه" که در این رابطه به ۳ ماه و ۱ روز زندان محکوم شده بود، ۵ ماه پس از آزادی، برای اجرای حکم زندان، به زندان اوین فراخوانده شد.


کامران ایازی که از بهمن ٨٩ تا دی ماه ۹۶ را در زندان گزرانده و تنها ۵ ماه از آزادیش می گزرد، برای اجرای حکم ٣ ماه و ١ روز زندان مربوط به مقاومت در برابر یورش گارد ویژه به بند ٣۵٠ در سال ٩٣، موسوم به "پنج‌ شنبه ی سیاه"، جهت اجرای حکم زندان، به زندان اوین فرا خوانده شد.

کامران ایازی دندان پزشک، در بهمن ماه ٨٩ در شیراز دستگیر شد. دلیل بازداشت او، فعالیت در فضای مجازی و وبلاگ نویسی بود که در جریان محاکمه در شعبه ی ٢٨ دادگاه کزایی انقلاب، با اتهامات "توهین به مقدسات، توهین به خمینی حرامزاده و خامنه ای و رییس جمهور وقت رژیم، به ٩ سال زندان و ١۶٠ ضربه تازیانه ی اسلامی محکوم شد. او در شب های قدر سال ٩٢، به همراه برخی دیگر از زندانیان، به بخش اجرای احکام زندان فراخوانده و حکم ١۶٠ ضربه تازیانه در موردش اجرا شد !!

در همین سال و در پی اعلام عفو همگانی، سه سال از حکم ٩ سال زندان او بخشیده شد.

کامران ایازی از جمله معترضان به دخالت سازمان زندان‌ ها در انتخاب مستقیم وکیل بند در زمستان سال ٩٢ بود که به همراه شماری از زندانیان سیاسی به سلول انفرادی منتقل شد. در فروردین ١٣٩٣ و پس از یورش زندان‌ بانان و ماموران لباس شخصی همراه یگان گارد ویژه ی زندان، کامران ایازی به همراه ساکنان اتاق ٣ و اتاق ۱  بند ٣۵٠، حاضر به تمکین در برابر اقدامات غیر قانونی آنها نشد. سران معترضان و مقاومت کنندگان، پس از آن درگیر پرونده سازی شده، حکم اعدام "غلام رضا خسروی" اجرا شد و آقای ایازی به همراه بسیاری از معترضان به بند امنیتی زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.

تخفیف اعمال شده در عفو همگانی سال ٩٢، پس از این ماجرا به طور غیر قانونی از سوی دادستانی تهران از پرونده ی وی حذف شد.

کامران ایازی در پرونده ی پنج شنبه ی سیاه، به ٣ ماه و ۱ روز زندان محکوم شد و با احتساب قطعی شدن حکم، بایستی تا فروردین سال جاری را در زندان می گزراند. این در حالی بود که وی در دی‌ ماه سال گزشته از زندان آزاد شد و اکنون پس از ۵ ماه آزادی، دوباره به زندان فراخوانده شده است.

با توجه به تصویب ماده ی ۱۳۴ قانون کزایی مجازات اسلامی، با تجمیع احکام این زندانی سیاسی، تاریخ آزادی او در خرداد ماه سال ۹۱ تعیین و در برگه ی تعیین وضعیت او ثبت شد، اما زمان نهایی پایان زندان، با حذف ٣ سال تخفیف اعمال شده در سال ۹۲، به دی‌ ماه سال ۹۵ موکول شد.

گفتنی است کامران ایازی ضمن مدیریت بخش عمده ای از برنامه های فرهنگی، هنری موسوم به "گلگشت عصر آدینه ی ۳۵۰"، در دوران زندان خود، به سرودن چند شعر و ساخت چندین قطعه ی موسیقی و ترانه مبادرت کرده بود.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...