رد شدن به محتوای اصلی

قحطی بزرگ و عمدی در ایران بین سال های ۱۲۹۸–۱۲۹۶ از سوی انگل ستان

قحطی بزرگ عمدی در ایران و نقش انگل ستان
در ایجاد آن به منظور قتل عام ۱۰ ملیون ایرانی


قحطی بزرگ ۱۲۹۶ – ۱۲۹۸ هجری خورشیدی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی)، قحطی بزرگی بود که تلفات جانی فراوانی را در ایران سبب شد. در این قحطی، نزدیک به ۴۰٪ از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سو تغذیه و بیماری‌ های ناشی از آن، از بین رفتند؛ انگل ستان به دلیل خرید گسترده ی غلات و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هندوستان و میانرودان، جلوگیری از ورود غذا از ایالات متحده و گرفتن سیاست‌ های مالی از جمله نپرداختن درآمدهای نفتی به ایران، مسبب ایجاد این قحطی عمدی است.

در این دوران که برابر است با جنگ جهانی بود، بر خلاف اعلام بی‌ طرفی در جنگ از سوی حکومت ایران، بخش‌هایی از ایران به دست نیروهای انگل ستان و تا حدی روسیه اشغال شده بود. در همین زمان، درگیری‌ های داخلی نیز قدرت مرکزی را در ایران ضعیف کرده بود.

از مطالب قابل تأمل دیگر این است که هم زمان در ۱۹۱۸، همه‌ گیری آنفلوآنزای اسپانیایی که باعث مرگ صد ملیون نفر در سراسر جهان شد، در ایران نیز شیوع پیدا کرد، هر چند شمار ایرانیانی که در این دوره کشته شدند، محل مناقشه‌ است. برخی متخصصان چنین پیشنهاد می‌ کنند که مجموعه‌ ای از قحطی، مالاریا، آنفلوآنزا و اعتیاد فراگیر به تریاک، سبب نرخ غیر عادی مرگ و میر در ایران شده بود.


در نوامبر سال ۱۹۱۵ میلادی، هنگامی که ذخیره ی غلات جنوب شرق استان سیستان، به نظامیان انگل ایسی فروخته شد، قیمت هر خروار گندم به بیست تومان افزایش یافت؛ البته اگر می‌ شد پیدا کرد !! در شمال شرق استان خراسان، نظامیان روس همه ی راه‌ ها را بستند و از انتقال گندم به جز آنهایی که به مقصد ارتش روس بودند، جلوگیری می‌ کردند. افزون بر این، در اختیار قرار دادن چارپایانی همچون قاتر و شتر برای صنعت نفت در خوزستان و نیز برای خدمت رسانی به ارتش روسیه و انگل ستان، شبکه ی حمل و نقل کشور را نابسامان کرده بود و توزیع خوراک در کشور را با مشکل روبرو نموده بود و این منجر به نتایج فاجعه آمیز شده بود. هنگام جنگ، معمولن هزینه ی انتقال غلات بیشتر از کشت آن در بسیاری از مناطق ایران بود. همه ی این مسائل، شرایط مردم فقیر را بیش از پیش هراس‌ انگیز کرده بود.

شیوع
مجموعه‌ ای از خشکسالی‌ ها که از سال ۱۹۱۶ میلادی آغاز شدند، ذخیره ی فراورده های کشاورزی را بیش از پیش خالی کردند. در آغازه های ماه فبریه ی سال ۱۹۱۸، خشکسالی در همه جای کشور گسترده شده بود و مردم هراسان در شهرهای بزرگ کشور، آغاز به غارت نانوایی‌ ها و فروشگاه‌ های مواد غذایی نمودند. در غرب شهر کرمانشاه، رویارویی میان شهربانی و مردم فقیر و گرسنه، به جراحت انجامید. در تهران به خاطر احتکار و فروش استقراضی به مشتریان از سوی نانواها، وضعیت بدتر شده بود. فروش نان با کیفیت پایین یا به قیمت گزاف از سوی برخی نانواها، افرادی که در تهران زیر خط فقر بودند را عصبانی نمود. در نتیجه برای نمونه، نقاشان که به تازگی یک صنف تشکیل داده بودند، تظاهراتی را در سال ۱۹۱۹ ترتیب دادند که طی آن مردم به نانوایی‌ ها و سیلوهای غلات یورش بردند. آنها از دولت درخواست کردند که سهمیه ی خوراکی را افزایش دهد و نرخ نان را تثبیت کند و افزون بر بر روی کیفیت، توزیع و فروش مواد غذایی نظارت داشته باشد. با این حال، در شرایط پس از جنگ، نه دولت مرکزی در موقعیتی بود که بتواند از شدت این فاجعه ی انسانی بکاهند و نه دولت های خارجی تمایل یا اراده ای برای انجام آن داشتند. فجایعی که به خاطر قحطی و بیماری‌ های مسری ایجاد شد، تا سال ها ادامه پیدا کرد. افزون بر این، نمونه‌ هایی از آدم‌ خواری نیز گزارش شد.


عوامل قحطی در ایران
ترکیبی از مصادره ی نظامی، واسطه گری هنگام جنگ، احتکار و مشکلات کشاورزی، به عنوان دلایل این قحطی بیان شده‌ است. بیش از این، جنگ باعث به هم خوردگی تجارت و تولید فراورده های کشاورزی شده بود.


احتکار احمد شاه قاجار در زمان قحطی
یکی از محتکران عمده ی غلات، شاهنشاه خائن ترک تبار، "احمد شاه قاجار" بود که تن به پیشنهاد خرید منصفانه ی رییس‌ الوزرای خود نیز نمی‌ داد و مقادیر زیادی گندم و جو در انبارها ذخیره کرده بود. شاه قاجار در برابر پیشنهادهای خرید صدر اعظم خود اظهار می‌ داشت:

"جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش نیستم".

در این برهه، "میرزا حسن خان مستوفی الممالک" با جدیت و تلاش فراوان، به رغم درگیر شدن با عوامل آشکار و نهان انگل ها و روس، با وضع برنامه‌ ای در تلاش برای نجات هم میهنان خود از این وضع آشفته، رویارویی با محتکران و گرفتن تدابیری برای خرید عادلانه ی ارزاق عمومی به ویژه گندم، برنج، جو و توزیع آن میان هم میهنان بود.

"پت والش" در مورد اینکه گفته می‌ شود احتکار باعث مرگ و میر شده‌ است می‌ نویسد:

"رفتار انگل ها نسبت به ایرانیان در حال گرسنگی، به طور غیرمعمولی شبیه همان کاری است که پنجاه سال پیشتر نسبت به ایرلندی‌ ها انجام دادند. انگل ها اینگونه تبلیغ کردند که ایرانیان و به ویژه گروه‌ های مقاومت ایرانی مقصر قحطی هستند. همانها هستند که خوراک را احتکار می‌ کنند. هنگامی که انگل ها آغاز به راهسازی کردند، اینگونه وانمود کردند که امداد رسانی بر اساس بخشندگی انگل ایسی‌ ها بنا شده و ایرانی‌ ها البته که سپاسگزار نیستند" !!


جنگ جهانی و ورود قوای روس و انگل ایس به خاک ایران
با وجود اعلام بی‌ طرفی ایران، نیروهای دژخیم انگل ستان و روس، از نقاط مختلف وارد کشور شدند. جدای از دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی ایران که برای ادامه ی جنگ ضروری بود، یکی از دلایل این تعرض به ایران، شکل‌ گیری احساسات همسو با آلمان از راه یکی از مقامات دربار بود و بریتانیا از بیم وقوع کودتای آلمانی در ایران، نیروهای خود را تا پشت دروازه‌ های پاییتخت پیش آورد. با توجه به نیاز این قوا به آذوقه، همه ی غلات و نیاز ایرانیان، هتا زیادتر از نیاز، عمدن از سوی قوای انگل ستان جمع‌ آوری می‌ شد.


خشکسالی و آفت زدگی
"بر اساس اسناد تاریخی موجود در سازمان اسناد ملی ایران، در آستانه ی جنگ یعنی پیش از ۱۹۱۴(۱۲۹۲ خورشیدی)، نشانه‌ هایی از بروز خشکسالی در بیشتر نقاط کشور مشاهده شده بود. این نشانه‌ ها یکی کمبود باران بود. در حالت طبیعی، میانگین بارش باران در ایران یک سوم بارش جهانی است و هرگاه این میزان اندک کاهشی نشان می‌ دهد، خشکسالی در راه است. در آن دوره نیز گزارش‌ هایی مبنی بر کاهش میزان بارندگی در بسیاری از مناطق به ویژه مناطق پیرامون تهران همچون ورامین و شهریار به ثبت رسیده‌ است. از سوی دیگر، هم زمان بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند، دچار یورش حشرات و آفت شدند. افزون بر این، برخی مناطق همچون ورامین، دچار سن‌ زدگی می‌ شوند. این نشانه‌ ها باعث شد بر اساس گزارشی که در اسپند ۱۲۹۲ از وزارت کشور به رییس‌ الوزرا می‌ رسد، به رییس دولت گفته شود چه نشسته‌ اید که کشاورزان با دیدن این نشانه‌ ها، گندم‌ هایشان را هر خروار ۸ تومان به محتکرین پیش‌ فروش کرده‌ اند. اسناد نشان می‌ دهند که خیلی از این غلات احتکار شده، نه برای فروش گران تر در درون، که برای فروختن به تاجرانی که از راه انگل ها در شهرهای مختلف پخش شده بودند، نگاهداری می‌ شوند. شکواییه‌ های موجود در مجلس نشان می‌ دهد که بسیاری از مبالغ نیز، به خان ها (که در ویکی پدیا به غلط عمدی، کشاورزها نوشته شده است) پرداخت نشده و آنان برای احقاق حق خود، به مجلس عریضه فرستاده‌ اند".

نسل‌ کشی ایرانیان
ژنرال "دنسترویل"، درباره ی اقدام انگل ستان در خرید غله در ایران می‌ نویسد:

"در اثر خریدهای ما، قیمت غله بالاتر رفت و هر افزایش جزیی، به معنای مرگ بسیاری از افراد بود".

وی در تاریخ ۵ می ۱۹۱۸ (۱۴ اردی بهشت ۱۲۹۷)، از همدان می‌ نویسد:

"قحطی در اینجا اسفناک است... ما محصول را ۴۰ تومان می‌ خریم و امیدواریم مقداری هم کمتر از این تهیه کنیم. هر روز بسیاری می‌ میرند و بسیاری نیز در حال کمک‌ رسانی مرده‌ اند. اکنون که برف‌ ها آب شده و بهار آغاز شده‌ است، مردم می‌ روند بیرون و مانند گاو در مراتع می‌ چرند. بسیاری از این مردم نگون‌ بخت، در حال چریدن در مراتع مرده‌ اند".

پاره‌ ای از منابع مانند "محمد قلی مجد"، از این فراتر رفته‌ اند و ادعا نموده‌ اند که هیچ کشوری مانند ایران از جنگ جهانی آسیب ندیده‌ است.


از دیدگاه مجد، این قحطی بزرگ ترین قحطی تاریخ ایران و همچنین بزرگ ترین فاجعه ی تاریخ ایران است که از یورش مغول در سده ی سیزدهم میلادی نیز بسیار فراتر رفت. همانگونه که اشاره شد، این قحطی عمدی یکی از مصائب بزرگ تاریخ ایران است که درباره ی آن مطالب اندکی نوشته شده و هتا کمتر شناخته شده‌ است. از دیدگاه مجد، در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سو تغذیه و بیماری‌ های ناشی از آن نابود شدند و مجد انگل ستان اشغالگر را به دلیل خرید گسترده ی غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و میان رودان، جلوگیری از ورود خوراک از ایالات متحده و گرفتن سیاست‌ های مالی از جمله نپرداختن درآمدهای نفتی به ایران، مسبب اصلی می‌ داند.

از دیدگاه محمد قلی مجد، انگل ها تا ژوییه ی ۱۹۱۸ (تیر ۱۲۹۷)، ایران را به اشغال خود درآوردند. قرار بر این بود که نیروهای بریتانیا در می ۱۹۲۱ (اردی بهشت ۱۳۰۰) ایران را ترک کنند؛ یعنی ایران در حدود سه سال و نیم در اشغال نظامی بریتانیا قرار داشت. نیروهای بریتانیا در فبریه ی ۱۹۲۱ (بهمن ۱۲۹۹)، از ایران رفتند.

"میروشنیکف" درباره ی خسارات و ویرانی‌ های ایران در جنگ جهانی یکم می‌ نویسد:

"جنگ جهانی یکم، برای مردم ایران بد اقبالی‌ ها و مشقات بی‌ شماری به همراه آورد. مناطق گسترده ای در اثر جنگ ویران شده، ده‌ ها هزار ایرانی دچار قحطی شدند یا پس از بیماری مردند، بسیاری زندگی خود را در اثر عملیات نظامی از دست دادند یا خسارت دیدند. در نگاه به گزشته، هتا اکنون نیز سخت است بتوان گفت چگونه ایران می‌ توانست لطمه ی کمتری ببیند. دفاع از تمامیت ملی در برابر دست‌ اندازی‌ های قدرت های بزرگ که هر کدام چیرگی بر ایران را پاداشی در نبرد برای مستعمرات تازه و حوزه‌ های نفوذ خود می‌ دیدند، ناممکن بود".

"احمد کسروی تبریزی" می‌ گوید در سال ۱۳۳۶ مهی (۱۲۹۷ خورشیدی)، جنگ جهانی در میان بود و گرانی نیز پیش‌ آمد و می‌ توان گفت یک سوم مردم از میان رفتند و در آن سال در تبریز آشکارا می‌ دیدم که توانگران دست بینوایان نمی‌ گرفتند و هنگامی که خویشان و همسایگانشان از گرسنگی می‌ مردند، پروا نمی‌ داشتند و مردگان از بی کفنی روی زمین می‌ ماندند" !!


گزارش‌ های وایت و ساوترد
در ماه آپریل ۱۹۱۸ (فروردین ۱۲۹۷)، "فرانسیس وایت" دبیر رایزنی آمریکا، از بغداد به تهران سفر می‌ کند. "کالدول" می‌ نویسد:

"مفتخرن به پیوست، یادداشت دبیر رایزنی را که دربردارنده ی داده هایی است که نامبرده در درازنای سفر خود از بغداد به تهران گردآوری کرده و ممکن است مورد آویژه ی آن وزارتخانه قرار گیرد، ارسال می‌ کنم". وایت وضع گرسنگی را چنین تشریح می‌ کند:

"در سرتاسر جاده‌ ها، کودکان لخت دیده می‌ شوند که تنها پوست و استخوانند. قطر ساق هایشان بیش از سه اینچ نیست و صورت هاشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتاد ساله، تکیده و چروکیده است. همه جا کمبود دیده می‌ شود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و هتا دانه‌ ها را از سرگین سطح جاده جمع می‌ کنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان می‌ خورند و دیدن صحنه ی درگیری کودکان و سگ ها بر سر جسد یا بدست آوردن زباله‌ هایی که به خیابان‌ ها ریخته می‌ شود عجیب نیست.

کمک آمریکایی ها به ایران
گزارش هایی در مورد کمک های انسان دوستانه ی سازمان های غیر دولتی آمریکایی به ایران، در زمان قحطی وجود دارد. افزون بر این گفته شده که پس از درخواست وام یک ملیون تومانی دولت ایران از دولت آمریکا، دولت آمریکا یک وام بی نیاز به بازپرداخت به ایران داده‌ است. در یکی از نامه‌ های موجود در اسناد وزارت امور خارجه ی آمریکا، گفته شده که مردم آمریکا بالغ بر دو ملیون دلار کمک برای مردم قحطی زده ایران فرستاده‌ اند.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د