رد شدن به محتوای اصلی

کولبر ما و عنتر آنها

در کشور ما که بلای اسلامی همه ی زندگی مردم را درنوردیده است، شاهد پدیده ی قاچاق بودن نه تنها امری عادی و موجه است، که اگر قاچاق نبود عنصر خاورمیانه ای ایرانی که زندگیش بر بنیان چشم و هم چشمی و نظر تنگی و حسادت است، نمی توانست این همه دک و پز را در عین عقب ماندگی چند صد ساله اش، برای خود رقم بزند.


اگر سیگار ارزان می خواهید، باید بدانید که علتش قاچاق گسترده ی چند ملیارد دلاری حکومتی است که بخش بزرگی از آن از کردستان عراق تامین می شود. تصورش برای یک شهرنشین هتا ناممکن است که یک گونی برنح ده کیلویی را دو متر روی دوشش جابجا کند، اما وقتی پای فقر و نیازمندی و بیچارگی در میان باشد و انسان مجبور باشد برای بقای خودش شرافتمندانه تلاش کند و زور بزند، هتا یخچال صد کیلویی را هم برای ده ها کیلومتر روی دوشش خواهد گزاشت و از کوه و تپه خواهد گزشت.

شرافت مردان و زنان کرد ایران که به امر کولبری و آن هم از سر ناچاری می پردازند، آن اندازه هست که نه کسی درد آنان را متوجه می شود و نه رژیم برایش اندازه ی ارزن هم این رنج گزافی که بر ایشان می رود را وقعی نهد. آنها اینقدر شریف و محترمند که به مانند برخی فریب خوردگان وآلت دستان پانکرد، عمرشان را در جوانی و پیری با تفنگ بازی و ترقه بازی تلف نمی کنند، خانواده دارند و برای روزی خود، کولبری می کنند.



اما این رژیم با آنان چه می کند ؟؟ جز اینکه نخست آنها را با گلوله هدف قرار می دهد و جز آنکه مرز را بر ایشان می بندد تا همین آب باریکه ی امرار معاششان هم قطع شود ؟؟ از دیگر سو، این تنها وسایل روزمره ی زندگی نیست که قاچاق می شود، بلکه به همراه آن تفنگ هم وارد می شود و اینگونه است که این مسئله بعد امنیتی پیدا می کند.

اما هواداری کردن از امر کولبری، توجیه یک روند نادرست در شرایطی تحمیل شده است که در واقع غلطی در غلط است و برای حل این مشکل یعنی کولبری، موجه دانستن این کار حلال مشکل نیست، بلکه خود بخشی از مشکل است.

مردم نادانی بسیارند که مظلوم نمایی را دوست دارند، از سیاوش باستانیش گرفته تا اوسین ابن علی (اوغ) را آنچنان تقدیس می کنند که مظلوم نمایی تخیلی و استوره ایش را به اوج می رسانند و خود نیز همراه با آن به ارگاسم روانی می رسند. کولبری غلط، سیاست های رژیم غلط، پشتیبانی از این شرایط غلط و زندگی ما درگیر همه ی این غلط هاست.

هیچ کس نباید اجازه داشته باشد که بدون مجوز قانونی، از مرز قانونی کشور گزر کند. این امر شامل فلستینیانی هم می شود که باز به سبک خاورمیانه ای و الگوی عربی اسلامی، مظلوم نمایی های چند ده ساله ی خود را هر بار و به شکلی تکراری و تهوع آور تکرار می کنند. فلستینیانی که اختیار زنده بودنشان در دستان گروهک تروریستی حماس است، آزادی را به مانند چپ خلقی های ایران، از راه برخورد خشونت آمیز و هفت تیر کشی می بینند.




با هیاهو و هوچی گری بسیار، برای هفته ها در مرز اسراییل به معنای واقعی کلمه آتش افروزی می کنند و ده ها روز است که لاستیک ها را آتش می زنند، حصار مرزی را پاره می کنند، به سوی نیروی مرزبانی ارتش اسراییل سنگ پراکنی و هتا شلیک می کنند و برای زیاد کردن پیاز داغش، کودکان و هتا نوزادان را به پای دیوار مرزی و در تیررس سربازان اسراییلی می آورند و وقتی گلوله می خورند ، شیون و آه و فغان را می اندازند.

این نکته بسیار حائز اهمیت است که بدانیم بر اساس قوانین جهانی، هر کشور حق دارد از مرز خود به شکل مسلحانه و استفاده ی قهرآمیز از سلاح و نیروی رزمی، دفاع کند و هتا حق دارد بر شرایطی که تامین امنیت مرزهایش بر اساس قوانین جهانی قابل توجیه باشند، از مرز گزشته و تا چند کیلومتر در خاک کشور همسایه پیشروی کند تا خرابکاران یا تروریست ها را سرکوب و یا دور نماید.

کولبر ما شریف و نیازمند است اما عنتر آنها، مشتی تروریست مظلوم نما هستند که با احساسات جهانیان بازی می کنند تا حقی که از آن آنها نیست را به نام خود سکه بزنند.



در این راستا، این دلیل بر آن نمی شود که رویکرد اسراییل با فلستین را اینگونه تعبیر کرد که هر آن کس که مخالف رژیم است، الزامن باید با همه ی سیاست های اسراییل نیز همسویی داشته باشد، بلکه رویکرد تجزیه طلبانه ی اسراییل نسبت به تمامیت ارضی ایران، امری نیست که ثابت نشده باشد و بر هیچ ایرانی میهن پرستی نیز پنهان مانده باشد. از اینرو، ما نه دوستی به عنوان فلستین کزایی داریم و نه اسراییل. دوستی ما با کشورها باید بر اساس منافع ملی و تامین حقوق و شرافت انسانیمان باشد.

نگزاریم رژیم بیش از این بقای خود را به بقای ایران پیوند بزند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د