در حالی که هر کس که اهل نوشتن باشد، می تواند به سادگی و با دسترسی به وبلاگ شخصی و رسانه های اجتماعی، آنچه می خواهد را نوشته و منتشر کند، اما هستند تارنماهایی که ضمن اینکه همین امکان را در اختیار نویسندگان می گزارند و ادعای آزادی بیانشان گوش فلک را کر می کند، اما چشم دیدن مخالف خوان و درج نوشته های رک و راست و افشاگرانه را ندارند.
"تریبون زمانه" که زیر مجموعه ی "رادیو زمانه" است، این امکان را می دهد که نویسندگان مطالب خود را در حساب کاربری خود، در این تارنما منتشر کنند. اما سپس و بنا به قوانینی که برای خود بافته است و آنها را هتمن و کاربردی، "بهانه ی سانسور" خواهد کرد، به اعمال نظر بر روی نوشته ها پرداخته و اگر سخنی بیان شده باشد که با مذاق صاحبان کزایی این رسانه هم خوانی نداشته باشد، آن را سانسور می کنند.
به تازگی و پس از آنکه نخستین پیام خود مبنی بر افشاگری درباره ی سانسور گسترده ی مطالب و مقاله هایم و هتا کاریکاتورهایی که در تارنمای "ایران گلوبال" به مدیر مسئولی "کیانوش توکلی" را در تریبون زمانه منتشر کردم، این تارنما به من اخطار کرد که نوع پیامی که درج کرده ام، با قوانین کزایی آنها هم خوانی ندارد !! از اینرو، با سانسور و حذف نوشته ی من، نخستین گام در روکردن ماهیت ارتجاعی و اسلامی خود به سود چپ خلقی های ایران گلوبال را برداشت.
بیشتر بخوانید:
ننگ نامه ی ایران گلوبال
در دومین گام سانسورچیان تریبون زمانه، پیامی از تخم سگ اعظم و بنیانگزار دین کزایی اسلام محمد ابن عبد الله بچه باز گزاشتم که باز هم پیام اخطاری دیگر را از سوی تریبون کزایی زمانه دریافت کردم و برای سومین بار نیز، جستار دیگری را درباره ی قرآن الکزا نوشته و در تریبون زمانه منتشر کردم که واپسین جستار من در این دخمه ی لاشخوران بود.
سرکردگان و گردانندگان این رسانه های دوزاری خیال می کنند که مردم برای نوشتن و منتشر کردن نوشته های خود، به رسانه های آنها نیاز دارند، در صورتی که من با داشتن وبلاگی با بیش از ۸۵۰ هزار بازدید و هزاران خواننده در سرتاسر جهان، نیازی به این دخمه آشیانه های چپ خلقی و اسهال طلبی ایشان ندارم و به تنهایی می توانم مطالب خود را منتشر کنم. همه ی مقاله هایی که بر روی این دو تارنما منتشر می شدند، پیشتر در وبلاگ شخصیم نیز منتشر شده بودند و انتشار آنها بر روی این دو تارنما، سرفن به خاطر گسترش بیشتر مطالب انجام می گرفته است.
نکته اینست که تریبون زمانه ی اسهال طلب، دومین رسانه ای است که پس از ایران گلوبال، نوشته های مرا نخست سانسور و سپس حساب کاربری مرا برای همیشه می بندد.
این همان آزادی بیانی است که در غرب و در میان ایرانیان مدعی دمکرات بودن و با اداهای حق به جانب و صورتک های حقوق بشری وجود دارد. آنها به هیچ روی به آزادی بیان، باوری راستین ندارند و با روشی که آنها را به عنوان "سر بریدن با پنبه می شناسیم"، ساز و کاری را ایجاد می کنند که نویسنده نتواند آنچه که در ذهنش هست را پیاده و پیام خود را منتشر و منتقل کند.
نمی توانید سانسورم کنید، تنها می توانید بی شرفی و دروغگو بودن خود را اثبات نمایید.
همچنین متوجه شدم نه تنها برای حذف من و خفه کردن صدایم، بهانه تراشی پیشه کرده و سه مقاله ام را سانسور کرده اند، بلکه در پایان، همه ی مقاله های من را از روی تریبون زمانه برداشته و حساب کاربری مرا هم بسته اند !! اینست آزادی بیان به سبک اپوزوسیون های پلاستیکی میرزا بنویس در دخمه هایی همچون ایران گوبال و تریبون زمانه که در نهایت آزادی بیان در هلند و سوئد، نان مفت سوسیال می خورند و هنوز نعشه ی افکار ضد مردمی و سانسور مخالفان به همان سبکی هستند که برایش در سال شوم ۵۷، عن قلاب کردند.
صدای من تنها با مرگ خاموش می شود. این را جمهوری اسلامی خوب می داند.
کیانوش توکلی در ننگ نامه ی ایران گلوبال |
|
ننگ نامه ی ایران گلوبال
در دومین گام سانسورچیان تریبون زمانه، پیامی از تخم سگ اعظم و بنیانگزار دین کزایی اسلام محمد ابن عبد الله بچه باز گزاشتم که باز هم پیام اخطاری دیگر را از سوی تریبون کزایی زمانه دریافت کردم و برای سومین بار نیز، جستار دیگری را درباره ی قرآن الکزا نوشته و در تریبون زمانه منتشر کردم که واپسین جستار من در این دخمه ی لاشخوران بود.
سرکردگان و گردانندگان این رسانه های دوزاری خیال می کنند که مردم برای نوشتن و منتشر کردن نوشته های خود، به رسانه های آنها نیاز دارند، در صورتی که من با داشتن وبلاگی با بیش از ۸۵۰ هزار بازدید و هزاران خواننده در سرتاسر جهان، نیازی به این دخمه آشیانه های چپ خلقی و اسهال طلبی ایشان ندارم و به تنهایی می توانم مطالب خود را منتشر کنم. همه ی مقاله هایی که بر روی این دو تارنما منتشر می شدند، پیشتر در وبلاگ شخصیم نیز منتشر شده بودند و انتشار آنها بر روی این دو تارنما، سرفن به خاطر گسترش بیشتر مطالب انجام می گرفته است.
نکته اینست که تریبون زمانه ی اسهال طلب، دومین رسانه ای است که پس از ایران گلوبال، نوشته های مرا نخست سانسور و سپس حساب کاربری مرا برای همیشه می بندد.
این همان آزادی بیانی است که در غرب و در میان ایرانیان مدعی دمکرات بودن و با اداهای حق به جانب و صورتک های حقوق بشری وجود دارد. آنها به هیچ روی به آزادی بیان، باوری راستین ندارند و با روشی که آنها را به عنوان "سر بریدن با پنبه می شناسیم"، ساز و کاری را ایجاد می کنند که نویسنده نتواند آنچه که در ذهنش هست را پیاده و پیام خود را منتشر و منتقل کند.
نمی توانید سانسورم کنید، تنها می توانید بی شرفی و دروغگو بودن خود را اثبات نمایید.
همچنین متوجه شدم نه تنها برای حذف من و خفه کردن صدایم، بهانه تراشی پیشه کرده و سه مقاله ام را سانسور کرده اند، بلکه در پایان، همه ی مقاله های من را از روی تریبون زمانه برداشته و حساب کاربری مرا هم بسته اند !! اینست آزادی بیان به سبک اپوزوسیون های پلاستیکی میرزا بنویس در دخمه هایی همچون ایران گوبال و تریبون زمانه که در نهایت آزادی بیان در هلند و سوئد، نان مفت سوسیال می خورند و هنوز نعشه ی افکار ضد مردمی و سانسور مخالفان به همان سبکی هستند که برایش در سال شوم ۵۷، عن قلاب کردند.
صدای من تنها با مرگ خاموش می شود. این را جمهوری اسلامی خوب می داند.
نظرات