رد شدن به محتوای اصلی

قوام دله السلطنه، خائنی تجزیه طلب و ضد پهلوی بود

"احمد قوام" زاده ی ۱۲۵۲ تهران و درگزشته ی ۱۳۳۴ تهران، ملقب به "قوام‌ السلطنه"، سیاست مدار پایان دوره ی قجری و نیز روزگار پهلوی بود که پنج بار نخست‌ وزیر ایران شد که از این میان، دو بار در پایان دوران قاجار و سه بار در زمان حکومت شاهنشاه "محمد رضا پهلوی" بوده است. او فرزند "ابراهیم معتمد السلطنه" و نوه ی "محمد قوام‌ الدوله آشتیانی" و البته برادر کوچک‌ تر خائن مزدور انگل ستان "وثوق‌ الدوله" بود.


قوام دله السلطنه با کمک آمریکا آذربایجان را از شوروی گرفت، اما قصد داشت آن را به "سید جعفر پیشه‌ وری" خائن و کمونیست ها پیشکش کند !! این دو مسئله با یکدیگر متفاوتند:
۱. خروج شوروی از خاک ایران.
۲/ سرکوب فرقه ی کمونیستی پیشه‌ وری


قوام در پایانه های دوره ی "رضا شاه"، با کمک رژیم فاشیست نازی به دنبال کودتا بر ضد رضا شاه بود. شگفتا که رضا شاه به مصدق نیز سو ظن برد و او را زندانی کرد. سپس در دوره ی اشغال ایران هم، قوام همچنان در انتظار فرصتی برای کودتا و قبضه کردن قدرت و سرنگونی پهلوی بود. در واقع، کینه ی قوام از پهلوی، بیشتر از کینه ی مصدق از این خاندان بود.
"عباس میلانی"، مشاهیر ایران

مفاد قرارداد خائنانه ی قوام دله السلطنه با رژیم تجزیه طلب فرقه ی کمونیستی سید جعفر پیشه‌ وری (سمت راست)
سخنان خود قوام در ابراز عشق به شوروی و هواداری از پیشه‌ وری (سمت چپ)
باید تاریخ را آنگونه که بوده است مطالعه کنیم و از توهم دربیاییم و چهره ی واقعی افراد موثر در تاریخ را درست بشناسیم. گیریم که قوام، آذربایجان را از شوروی گرفت، اما قصدش این بود که در ایران و به بهانه ی تجزیه ی آذربایجان، جریان فرقه گرایی از سنخ قومی و کمونیستیش را رقم بزند؛ قوام السلطنه یک فدرالیست قومگرا و تجزیه طلب بود. فدرالیسم چه فرقی با تجزیه دارد ؟ مگر همین امروز نمی‌ گوییم که فدرالیسم یعنی گامِ نخست تجزیه ؟

جالب است هنگامی که مصدق دله السلطنه نسخه ی فدرالیسم و تجزیه طلب را برای ایران می پیچد، او را نقد می‌ کنیم، اما به قوام که می‌ رسد که رسمن داشت آذربایجان را به فرقه ی تجزیه طلب پیشه‌ وری کمونیست و کردستان را به "قاضی محمد" حرامزاده ی پانکرد می فروخت و ایران را تجزیه می کرد، سکوت می‌ کنیم !! چرا ؟ سرفن چون قوام با مصدق دشمن بوده !! در تاریخ معاصر، چون قحط الرجال داریم، به این ناخاله ها چسبیده ایم.

نقد مصدق و جبهه ی ملی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د