رد شدن به محتوای اصلی

اعدام اجتناب ناپذیر و کاری اخلاقی است

پیشتر درباره ی اعدام نوشته بودم که: "با اعدام موافقم"؛ همچنین عنوان کرده بودم که اعدام نباید خاستگاهی اعتقادی و دینی داشته باشد و تنها بنیان و تکیه گاه آن باید برخاسته از منشور قانونی کشور باشد که منطبق با "قانون اساسی" است.


اینکه آدمکشان و متجاوزان جنسی و اختلاسگران و آنان که علیه ملت و کشور دست به اقدامات تروریستی می برند، اعدام شوند، گزاره ای ضد انسانی و ضد حقوق بشری نیست، بلکه دقیقن به معنای اجرای دادگری است. در ایران کنونی که با صدها هزار بزهکار جانی و انسان های خطرناک روبروست، اعدام امری اجتناب ناپذیر است. اعدام بخشی از حقوق مشروع ملت ها برای پاک سازی هازمان خود از لوث وجود انگل ها و کثافات انسانی موجود در اجتماع است.

اما هوچی گران چپ که جملگی یا از دار و دسته ی اوباشند یا از گروهک های تروریستی و تجزیه طلب پانکرد وپانترک و پان عرب، اینها هستند که با ژست نخ نمای حقوق بشری و در حالی که نام ده ها سازمان کزایی را با خود به یدک می کشند، از جمله مخالفان اعدام تروریست ها و متجاوزان هم سنخ خود می باشند.

انگل ها تیپا خورده ای همچون "شادی صدر" و "شادی امین" که هم از دید سیاسی متعلق به جناب چپ کمونیستی هستند و هم از دید قومی و قبیله ای متعلق به گروهک های نژاد پرست و تجزیه طلبی همچون "خلق الاهواز"، این نجاسات هستند و بس که با اعدام مخالفند. این حرامزادگان گنجشک را رنگ می کنند و به خیال آنکه یاوه هایشان خریداری دارد، زور می زنند تا آنها را به جای قناری به مردم ما قالب کنند !!



همین تروریست های اروپا نشین بودند که می گفتند توله کفتار تروریست پانکرد و تجزیه طلبی به نام "رامین حسین پناهی" یکی کلاغچه ی بی گناهی بوده که در مرز ایران با تفنگ و قتار فشنگش مشغول مشق دمکراسی و ترویج آزادی بیان بوده است و داشته با شلیک گلوله و ترور و ایجاد ناامنی، فعالیت حقوق بشری می کرده است !!

در این جستار اما قصد دارم به کثافات چپ خلقی که مصدقی چی ها از جمله "قاسم شعله سعدی" و "حزب خودخوانده ی پان ایرانیست" مصدق باز را هم شامل می شود، یک تو دهانی بزنم و با اشاره به بخشی از سخنان "دانلد ترامپ" در میان سران پلیس کشورش، این حاشیه ی امنی که تروریست ها و متجاوزان به حقوق مردم و ملی ما برای خود ایجاد کرده اند، آسیبی لازم و اجتناب ناپذیر وارد آورم.

اینکه، دانلد ترامپ با اعدام انگل هایی که جرات به خرج داده و به افراد پلیس این کشور یورش آورده و آنها را کشته اند، موافق است و هتا بیان می دارد که بررسی پرونده ی آنان در دادگاه، نباید به درازا و پانزده و بیست سال بکشد، بلکه باید فورن دادگاه آنان تشکیل شود و اعدام شوند.

این جستار قصد ندارد به توجیه جنایات رژیم در اعدام سران دولت شاهنشاهی بپردازد.



آن دسته از زندانیان سیاسی دهه ی شصت نیز، که همگی از گروهک های تروریستی فداییان و مجاهدین خلق بوده اند، در صورتی که با گناهی غیر از قتل عمد و تروریسم و تجزیه طلبی و جاسوسی روبرو بوده و تنها به خاطر هموندی در این سازمان های ضد ایرانی و به عنوان زندانی سیاسی دستگیر شده و سپس اعدام گشته اند را، جدای از اجرای قانون اعدام می دانم؛ این مورد شامل دختران و پسران جوانی می شود که سرفن به خاطر هموندی و یا هتا فعالیت های غیر نظامی دستگیر شده اند و هتا بسیاری از آنها که قرار می بوده به زودی از زندان آزاد شوند، اما دژخیم ولایت فقیه آنها را کشته است نیز، می شود.

جنایت جمهوری اسلامی در اعدام های دهه ی شصت، چیزی نیست که هیچ انسانی بخواهد و بتواند از آنها دفاع کند.

از دیگر سو، اجرای قوانین کنونی اعدام از سوی جمهوری اسلامی نیز مورد مخالفت منست. این اعدام ها هتا اگر به منظور پاک سازی جامعه از انگل های خطرناک انجام گیرند، از آنجا که دارای خاستگاهی از کثافات فقهی و گنداب شریعت اسلامی می باشند، مردود هستند و ساز و کار اعدام باید برخاسته از شفافیت دادگاه و حق وکالت بدون ترس و آزاد و هیئت منصفه و قاضیان مستقل صورت گیرد، که هیچ یک از این موارد در جمهوری اسلامی نه وجود دارد و نه جمهوری اسلامی به این موازین انسانی پایبند بوده و نه نخواهد بود.


هنگامی که رییس جمهور آمریکا از اعدام در برابر استیفای حقوق کسانی که با ریخته شدن خونشان و از دست دادن زندگیشان، حقوقشان پایمال شده است، موافق است، این یک تو دهانی بزرگ به یاوه سرایان به اصطلاح اپوزوسیون رژیم است که می گویند اعدام ناقض حقوق بشر است.

البته مجازات اعدام "هرگز" نباید در برابر چشم مردم انجام گیرد، زیرا که این نهادینه کردن خشونت و تشویق به اعمال خشونت و توجیه آن با گستراندن دادگری، است. اعدام باید پشت درهای بسته و در محل زندان و با باشندگی صاحبان حق و نمایندگان نهادهای دست اندرکار و قانونی و نیز روزنامه نگاران و دیده بانان حقوق بشر انجام گیرد.

اعدامی که برخاسته از رویکرد و تفسیر دینی است، قتل و کشتار است و نمی توان آن را اجرای عدالت نامید، بلکه میزانی است از نادرستی و کژروی های یک رژیم خونریز و تمامیت خواه، که مخالفان خود را می کشد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د