رد شدن به محتوای اصلی

آیدین کوچولو نیست، کوچولو باز است !! - ۱

هدیه ی زادروز ۱۲ سالگی دخترک، ثبت نام در کلاس نقاشی دوست صمیمی پدرش بود. یک استاد نقاشی که همیشه دختر را "جوجه ی من" خطاب می کرد.

افشای فساد اخلاقی آیدین آغداشلو و تجاوزهای جنسی گسترده ی وی به هنرجویان دختر
زیر هژده سال
هنگامی که پا به کلاس استاد گزاشت، متوجه شد استاد همیشه در اتاقش تدریس خصوصی می کند و این شاگردهای قدیمی او هستند که کار تدریس گروهی را بر عهده دارند. پس از دو‌هفته، نقاش پیر به او‌ می گوید: "جوجه ی من، تو‌ خیلی با استعدادی !! از جلسه ی بعد به طور خصوصی به تو درس می دهم"؛ و این آغاز پایان دخترک بود.

هر روز هنگامی که در سالن، هنرجویان در حال طراحی و نقاشی بودند، نقاش در اتاق خود به یکی از جوجه هایش رسیدگی می کرد !!

سن و سال هم برایش اسلن مطرح نبود. تنها تلاش می کرد عطش اعتیاد به سکس خود را بخواباند. دخترک قصه ی ما سرانجام در ۱۷ سالگی و به بهانه ی کنکور، توانست از شر استاد رها شود، اما جوجه های هم کلاسی او نه. سال ها از آن جریانان گزشته و دختر اینک شوهر کرده است، اما توان جنسی ندارد. افسردگی شدید و کابوس ها و شب ادراری ها، همه ی آنچه که پزشکان آن را "اختلال پس از آسیب روانی" (PTSD) می خوانند.

جوجه های هم کلاسی اما، راه رهایی پیدا نکردند و ماندند. عادت کردند و عاشق شدند و به رقابتی بیمار گونه بر سر فتح قلب یخی استاد پرداختند. استاد پیر نقاش، اینک جوجه نه که جوجی کشی داشت و برده هایی مطیع. پس جوجه های خود را به فانتزی های غریب خود کشید و این بازی در همه ی این سال ها ادامه پیدا کرد تا امروز. هتا خودکشی منجر به مرگ یکی از جوجه ها و فروپاشی عصبی جوجه ای دیگر و در نهایت تعطیلی آموزشگاهش، خللی در رفتار او ایجاد نکرد، چرا که او استاد بزرگ است و خادم فرهنگ و هنر ایران و دلیلی ندارد که به گفته ی "مجید ملا نوروزی" فرنشین پیشین دفتر تجسمی وزارت ارشاد رژیم، "این پیرمرد را به خاطر شیطنت های خاص دوران کهنسالی" بازخواست کنیم !!

آیدن آغداشلو، پیر نقاشی که تنه به تنه ی استاد توسی قاری قرآن الکزا می زند
برخی روابط بیمارگونه ی نقاش پیشکسوت با این جوجه های قربانی را، حریم شخصی قلمداد می کنند و اگر یکی از آنها معترض شود، فاحشه خوانده خواهد شد و از همه جا رانده می شود.

دخترک از دوازده سالگیش می گوید و از نخستین گایش از سوراخ کون (دخول فی المقعد) در اتاق نقاش پیر. آن هم زمانی که هنرجویان در سالن و به فاصله ی چند متری از اتاق، مشغول طراحی بازی بوده اند !!

فریادی جگرخراش که هیچ گاه از گلویش خارج نشد. از گلوی کدام یک از آن قربانیان نوجوان (جوجه ها) صدایی درآمد ؟ کدام گوش شنوا ؟ مگر کسی باور می کرد ؟ هتا امروز که نامه های جنسی نقاش پیر لو رفته و مردم فرهیخته ی این تمدن هفت ملیون ساله، طبق معمول و بر عادت دلقک هایی که پدران و مادرانشان باشند، با آن جک و لطیفه می سازند هم، باز کسی باور نمی کند. به یقین هم برسند می گویند که خود دخترها راضی بوده اند، فاحشه بوده اند.


این خفت زدگی پس از الله زدگی است.

افشین پرورش
ویرایش: داریوش افشار

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...