رد شدن به محتوای اصلی

سرکردگان مافیای هنری، تهدید به قتل کردند و قصد دارند از کشور فرار کنند

همانگونه که در جستار پیشین توضیح دادم، "علی شیرازی" از هیئت پنج نفره ی کارشناسی (دکتر میترا اعتضادی، دکتر امید بناکار، امیر عاملی، نصیر عتیقی و علی میرآبادی) که بر تقلبی و چاپی بودن یک اثر از او صحه گزاشته بودند، به دادگستری شکایت کرده است. از آنجا که "صدرالدین ماحوزی" وکیل شیرازی، هم زمان وکالت "پرویز تناولی" را نیز بر عهده دارد، سران مافیای هنر از این فرصت استفاده کرده و در تلاشند تا با اعمال فشار بر خانم اعتضادی، نظر کارشناسی او‌ در مورد تندیس های تناولی را دگرش داده و این پرونده را به سود خود به پایان ببرند.


اما این باژگیری و اعمال فشار، تنها به پرونده ی محکومیت تناولی پایان نمی پذیرد و ریشه در ترس مافیا از رو شدن تخلفات دیگر تناولی و صد البته شیرازی دارد.

هتمن به خاطر دارید که در اسپند ماه گزشته، از خانم "کاظمی" مدیریت حراج باران درخواست کردم تا یک نشست کارشناسی برای تشخیص اصالت سه اثر از علی شیرازی را برگزار کند. هر چند این درخواست با استقبال کاظمی روبرو شد، اما سنگ اندازی های پی در پی شیرازی، "آیدین آغداشلو" و "مجید ملانوروزی" (مدیریت پیشین دفتر تجسمی)، باعث شد که این نشست هیچ گاه تشکیل نشود. آنها شرایطی را به وجود آوردند که هیچ کارشناسی تمایلی به حضور در این نشست را نداشته باشد. کاملن مشخص است که سران مافیای هنر، از سر بزدلی و‌ ترس از افشای حقیقت، دست به چنین رفتارهایی می زنند.

اما یکی از سه اثر پیشنهادی من برای نشست کارشناسی مذکور، در حراج باران سال گزشته به مبلغ ۲۰ملیون تومان عرضه و فروخته شد. در زمان برگزاری این حراج، یکی از کارشناسان در مورد اصالت این اثر به تردید می افتد و تکه ی کوچکی از مرکب آن را جدا کرده و به آزمایشگاه می سپارد. نتیجه ی آزمایش های شیمیایی و همچنین تصاویر میکروسکوپی ثبت شده در آزمایشگاه، تردیدی باقی نمی گزارد که اثر مورد نظر به وسیله ی چاپگرهای حرفه ای بر روی کاغذ چاپ شده است. به همین دلیل با چشم غیر مسلح نتوانسته بودند به تقلب و جعل روی داده در آن پی ببرند و از عرضه و فروش این اثر در حراج مذکور جلوگیری کنند.

بی شک جعل ها و تقلب‌ های علی شیرازی، معطوف به چند تخلف منتشره در این صفحه نمی شود و صحبت از ملیاردها تومان پول شویی و سو استفاده در قبال فروش آثار جعلی است. به همین سبب، سران مافیا با تمام وجود در تلاشند تا کارشناسان مستقل، متخصص و پاکدست را از صحنه خارج کرده و شرایط  ترس و دلهره را بر جامعه ی کارشناسان هنری حاکم کنند. پرسشی که در اینجا مطرح می شود اینست که آیا نهادهای نظارتی و قضایی، چنین اجازه ای را به ایشان خواهند داد ؟


دادگاه پرویز تناولی در حالی به پایان خود نزدیک می شود که دکتر میترا اعتضادی کارشناس متخصص و رسمی دادگستری، به عنوان کارشناس این پرونده، زیر شدیدترین فشارها از سوی دست اندرکاران مافیا قرار دارد. جامعه ی تجسمی به خوبی با شیوه ی تهدیدها و تطمیع های شخص آیدین آغداشلو و سران مافیای هنر آشناست و به خوبی می داند که این کارشناس چه روزهای سختی را می گزراند و چگونه امنیت جانی و روانی خود را به خاطر این پرونده به خطر انداخته است.

اما جدای از این مسائل، در هفته ای که گزشت رویداد تاسف بار و قابل تاملی در مجتمع قضایی عدالت تجریش روی داد. خانم "تندیس" دختر پرویز تناولی، در برابر مسئولین اجرای احکام، سربازان و ماموران انتظامی و همچنین مراجعه کنندگان به این مرکز، بارها و بارها با صدای بلند نه تنها خانم اعتضادی را مورد توهین‌ و فحاشی قرارداده، بلکه چندین بار با صدای بلند او را به مرگ تهدید کرده است.

سکوت و دخالت و برخورد نکردن به اصطلاح مسئولان و ماموران مجتمع قضایی رژیم با کسی که به یک کارشناس رسمی دادگستری در صحن دادگستری توهین کرده و در پیش چشم حضار، بارها و بارها او را به مرگ تهدید می کند، نشانه ی چه چیزی می تواند باشد ؟

هنگامی که در یک مجتمع قضایی، با یک کارشناس رسمی چنین برخوردی می شود، در بیرون از محوطه ی دادگاه چه بر سر او‌ می آید ؟


هفته ی گزشته، پنج کارشناس فراخوان شده ی من (خانم اعتضادی و آقایان بناکار، عتیقی، میرآبادی و عاملی) که در نشست های بررسی اصالت آثار علی شیرازی شرکت کرده و‌در نهایت صورت جلسه هایی را مبنی بر چاپی بودن آثار این خوشنویس امضا کرده بودند، بر اساس شکایت شیرازی، به پلیس فتا احضار شده و به صورت مجزا مورد بازجویی قرار گرفته اند. صدرالدین ماحوزی وکیل شیرازی در این پرونده، وکیل قدیمی پرویز تناولی است که در پرونده ی اخیر تناولی هم فعالیت بسیار داشته است.

بدین ترتیب، آغداشلو، شیرازی و تناولی دست به دست هم داده اند تا با مهوریت ماحوزی، اعتضادی را مجبور به صدور گزارش کارشناسی دروغین کنند تا بدین ترتیب تناولی از ممنوع الخروجی رهایی یافته و پیش از صدور حکم‌ بازداشت و متعاقب آن احکام زندان طولانی مدت و مصادره ی اموال، از کشور بگریزد.

با توجه به شرایط سخت این پرونده، بدین وسیله از مسئولان نهادهای نظارتی و امنیتی قوه ی قضاییه درخواست می کنم ضمن تامین امنیت جانی و روانی خانم اعتضادی، از هر گونه تبانی و زد و بند بین سران مافیا و برخی از مسئولان این مجتمع و دایره ی اجرای احکام آن جلوگیری کنند. در ضمن تناولی در این مرحله از پرونده هم مرتکب تخلفات سنگینی شده که اسناد موثق آن را طی یکی دو روز آتی منتشر خواهم کرد.

افشین پرورش

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د