رد شدن به محتوای اصلی

چه بر سر کشورم آوردید ؟؟؟؟

سال ها پای روضه ی حدیث گویانی نشستید که با وقاحت ویژه ی آخوندی، مرکب اسلام اهریمنی و تحمیلی را به حکم سرشت عربیش، بر سر ایرانیان چیره کرده و بر گرده ی تان نشسته و از خونتان مکیده و از مالتان خورده و ازتان سواری گرفته اند.


یک خرسوار، هرگز نمی تواند بر خری پالان بیندازد مگر آنکه آن موجود هم خر باشد و هم رام. ملتی که به فریب موهومی چون بهشت و جهنم کزایی، می توان به آنها وعده ی سر خرمن فروخت و روزی و فرصت و بخت و اختیار و دارایی و قدرت و هر چه دارند و ندارندشان را نقد نقد از دستشان به درآورد، این ملت یک امة واحده ای است مرکب از اغنام و چارپایان گوناگون که عمده ی شان را خرهایی تشکیل می دهند که به ذکر عنقیه و عنفیه مشغول و دلخوشند.

با اوسین اوسین گفتن های صدها ساله، تبدیل به مشتی گداگشنه ی بی تفاوت و بی احساس گشته اید که تنها با مهک قطع شدن نان خشکتان می تواند برای چند روزی برتان انگیخت و شعارهایی از سر باد معده ازتان کشید.

انگار نه انگار که در آن مملکت زندگی می کرده اید. در همه ی این دهه ها جنایت، به خوشی و دفع الوقت مشغول بوده اید و به روزمرگی های مهمتان می پرداخته اید و به یاوه ی خودتان، اعتبار پیدا می کرده اید. هتا روزی که "ثمین" اعتبار شما شد، شما هنوز مشتی پفیوز آریایی و ترک خر می بودید که داعیه ی تمدنتان کون خرهای کهکشان ها را هم جر می داد. امروز اما، دیگر کفگیرتان به ته دیگ خورده است.


این کشور را میل به نادانی بیشتر شما به این روز انداخته است. شما بودید که هر چه گفتند کردید و هر چه پنهان کردند را چستجو نکردید. از همه چیز بی خبرتان گزاشتند و تا توانستید در ممنوعیت ویدیو، به دنبال شو و آواز و بزن و بکوب بودید.

شما مردمی هستید که ایرانتان را با لاف دوست داشتن، به دست اهریمنانی سپرده اید که هیچ دغدغه ی میهن پرستانه ای ندارند. شما ویرانگران هویت ملی خود و نابودگر تمدن پارسی ایی هستید که یادگار کوروش بزرگ بود. به آخوند رو دادید و پای سفره های هفت قلم روضه بازان نشستید و برای لاشه مرده های تازی عر زدید تا وجدان های بیمار و چروکیده و ذهنیت در خفت تپیده ی آزرده و ناتوانتان را آرام کنید. شما خواستید از هویت و شرافت انسانی خود استعفا دهید و دادید و تبدیل به ضد آن چیزی شدید که روزگاری لاف دوستیش را می زدید.

امروز ایران در این قحطی بزرگ به سر می برد. هنگامی که اجناس روزمره ی تان را جیره بندی می کنند، این سرآغاز یک قحطی است. در خانه ای پر ثروت نشسته اید و از گرسنگی خواهید مرد. ثروتتان را آن اندازه انبوه که از شماره خارج است، از دستانتان بیرون کشیده اند و در دیگر نقاط جهان صرف تروریسم و آدمکشی و جنگ می کنند.

باور کنید یا نه، مشکل ایران نه تنها آخوند و پاسدار و مجاهد و فدایی تروریست بودگندوست، که مشکل ایران، خود شما ایرانیان هستید.

در این قحطی بزرگ که پسمانده ی عمری بی خیالی طی کردن است، در روز روشن و با وقاحت هزاران بار تکرار شده، به نام نامی همان اسلام و به درستی، باز هم سرمایه هایتان را می دزدند. نفت آن به اصطلاح ثروت ملیتان را به به صنایع پتروشیمی به اصطلاح خصوصی خود می سپارند تا درآمد به دست آمده از آنها، دیگر به خزانه ی دولتی پرداخت نشود؛ اما در عین حال، آبی که برای نوشیدنتان کمیاب و گران شده است را به اندازه ی یک کلان شهر صرف تک تک پالایشگاه ها می کنند.


چشمه های آبی را سند شخصی زده اند و شما بیچارگان محکوم به خرید آب به نرخ روز از صنایع وابسته ی به حکومت هستید. هتا سقای کزایی کربلا را هم از کفتان درآورده اند !!

به چه دلخوشید ؟؟ به بیگاری و بیکاری ؟؟ به خفت پشت خفت و قوز بالای قوز ؟؟ به اینکه هر روز دردی بیشتر بر شما عارض می شود و بدون درمان، همچنان لنگان لنگان به امید روزهای خوب آینده ی مبهم نشسته اید ؟؟

ملتی که شعار می دهد و در اوج کردار، تروریست ها را می ستاید !! ملتی که از یکسو "رامین حسین پناهی" برایش قهرمان باشد و از سوی دیگر، تپاله گه های بوگندوی مجاهد و فدایی خلق، برایش اپوزوسیون !!

بمیرید.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د