رد شدن به محتوای اصلی

نمایندگان مجلس اسلامی وکیل مردم هستند یا وکیل حکومت؟!

هر چیزی یا هر کسی که از سوی یک فرد یا یک موضوع، بتواند وارد مقوله های مربوط به آن مورد بشود، به این معنا خواهد بود؛ که وی به گونه ای آن شخص یا آن موضوع را نمایندگی می کند. خیلی وقت ها پیش می آید، که برای مردم جهان میسر نباشد؛ که خودشان بتوانند همه مسایل زندگی خویش را، به ویژه مواردی که در آنها پای قانون و مقررات هم در میان باشد؛ حل نموده و مشکل را از سر راه شان بردارند. در این شرایط برای آسان تر شدن مسیری که باید طی بکنند؛ ناگزیر می باشند که از تجربیات افراد صاحب نظر بهره مند بشوند. در چنین موقعیت هائی است؛ که به سراغ کسانی می روند؛ که در ارتباط با مشکلات آنها، دارای تجربه کاری و کافی، و یا تخصص مورد نیاز می باشند. بر همین اساس ریش و قیچی حل شدن مشکل موضوعی که برای آنها پیش آمده را، به دست آن فرد دارای صلاحیت، که به عنوان وکیل ایشان است می دهند!


از این قرار است مساله انتخاب کردن نمایندگان مجلس از طرف مردم، جهت پیگیری نمودن اموری، که آنها خودشان نه صلاحیت انجام دادن چنین امری را دارند؛ و نه خود به تنهائی قادر به حل نمودن آن مشکلات هستند. گاهی نیز به طور قانونی، اجازه ورود به آن موضوع را ندارند؛ و یا به سبب دلایلی که قانونگذار مطرح نموده، آنها به عنوان افراد معمولی مملکت، صلاحیت بررسی و رسیدگی به مشکل پیش آمده را ندارند!

از این گونه است انتخاب شدن نمایندگان مجلس شورای اسلامی در ایران، که از طرف مردم سراسر کشور، برای به انجام رساندن امور مشکلات پیش آمده برای مردم، و جهت داشتن وکالت ایشان در قوه قانونگذاری مملکت برگزیده می شوند؛ و ظاهرا به آن امور می پردازند!

مساله به آشکارا بیانگر آن است؛ که به واسطه عدم امکان حضور همگانی تمامی ملت یک سرزمین، در مجلس قانونگذاری یک کشور، و نیز عدم امکان پاسخگوئی نمایندگان هر مجلسی، به تک تک موکلان حوزه انتخابیه خودشان، و دلایل دیگری در این ارتباط، وکلای منتخب مردم موظف می باشند؛ که برخی از ساعات در روزهای کاری میان هفته، یک اتاق یا سالن کوچکی درون آن مکان(مجلس) را، در اختیار خویش داشته باشند؛ تا که بعضی از موکل های ایشان، برای فهمیدن نتایج به دست آمده از کوشش هائی، که وکیل او برای وی و بقیه مردم حوزه انتخابیه خودش در مجلس نموده، را از زبان آقا یا خانم وکیل بشنود؛ و اگر پرسشی از او دارد مطرح نماید!



اما یک وکیل در کنار انجام امور وکالت برای موکل خودش، یک وظیفه مهم تر عمومی نیز دارد؛ که باید بدون وقفه به آن هم بپردازد. آیا پیش می آید که وکلای مردم ایران، گاهی در خیابان های شلوغ یا کم رفت و آمد کشور، برای انجام دادن امری بروند؟ آیا آقای وکیل یا خانم وکیل، گاهی در جریان مسایل حاد موجود درون جامعه قرار می گیرد؟ آیا وی به سبب شناختن قانون مملکت، و نیز دقتی که باید در اجرائی شدن آنها توسط مسؤلان، و حتی مردم عادی درون اجتماع داشته باشد. بر آنچه که در کشور اش می گذرد؛ اشراف کامل و یا نسبی را داشته و از آن آگاه است؟ و به طور کلی، آیا در این رابطه دارای احساس مسؤلیت می باشد؟ اگر به عنوان یک وکیل که باید مسؤل هم باشد. آیا تا به حال چنین موردی را جهت ایجاد جامعه ای سالم و عاری از بدی های موجود به اجرا گذاشته است؟!

جناب وکیل، خانم یا آقای نماینده مردم ایران در مجلس شورای اسلامی، آیا شنیده اید: که …. آمار کودکان کار در کشور چه رقمی را نشان می دهد؟ آیا به گوش تان رسیده است؛ که چه تعداد از این کودکان نابالغ، به خاطر سوء استفاده های جنسی از ایشان، مبتلا به بیماری مهلک و درمان نشدنی « ایدز » شده اند؟ و آیا می دانید که ویروس اچ آی وی در بدن نحیف ایشان چه غوغائی برپا می کند؟ آیا به راستی، برای یک بار هم که شده، در باره کودکان و زنان و مردانی شنیده اید؛ که با تمام ناتوانی خود، درون بیابانها و محل تجمع زباله ها، با چه مشقتی در حال یافتن اشیای دور انداخته شده می باشند؛ که با جمع آوری آنها، و فروختن شان به بهای بسیار اندک به افرادی، که در کارگاه های کوچک خود به بازیافت از آن وسایل می پردازند. چگونه در بدترین و سخت ترین و مشقت بار ترین شرایط ممکن عمر گران خود را می گذرانند؟!

اگر قرار باشد که تمامی این « آیا » ها را، برای جنابان وکلای مجلس اسلامی ردیف کنیم؛ و در باب آنها از این شخصیت های والای مجلس آخوندی!!! که بیشترین شان هم عضو « فراکسیون ولایی » مجلس می باشند بپرسیم؛ که در ارتباط با تمامی آیاهای مطرح شده در جامعه کنونی کشور، برای موکلان خود چه کرده اند؟ چگونه می توانند به ما یک پاسخ صریح بدهند؛ و کنش های انسانی و حتی اسلامی خویش را برای ما و موکلین محروم شان برشمارند؟!



بدا به حال ملتی، که متاسفانه در کمال سیری و بهره مندی از بسیاری از امکانات لازم برای یک زندگی متوسط، فریب دشمنان قسم خورده برون و درون مرزهای کشورشان را خوردند. و در کمال نابخردی و سهل انگاری به خودشان اجازه دادند؛ که به خیابان های شهرهای کوچک و بزرگ کشورشان بریزند؛ و با سر دادن شعارهای خصمانه علیه حکومت وقت، پادشاه فداکار و میهن پرست و ایرانساز کشورشان را، به چنان درجه از ناامیدی برسانند. که عطای این ملت ناسپاس را، به لقای ایشان ببخشد و از خانه پدری و مام میهن خویش خارج بشود؟!

البته از این حقیقت محض نباید غفلت نمود؛ که چنین خیانت بزرگ و فراموش نشدنی را، مردم چهل سال پیش با دروسی که چپی های توده ای و بقیه کمونیست ها، حتی مارکسیست های اسلامی به آنان آموخته بودند تحقق بخشیدند. ولی در نهایت تاثر و تاسف، چوب آن را جوانان و کودکانی می خورند؛ که نه در آن زمان به این دنیا آمده بودند؛ و نه اگر هم در این جهان بوده اند؛ هنوز در سنین تمیز و تشخیص به سر می بردند. که به چنین امر خفت باری دست بزنند!


اما حالا که وکلای مردم ایران، قبل از احساس وظیفه قانونی خویش در مقابل موکلین خودشان، جهت باج دادن به حاکمیت استبدادی اسلامی در کشور، عضو فراکسیون ولائی مجلس نیز گشته اند. بر مردمان کنونی درون کشورمان می باشد؛ که جهت هر چه بیشتر خفیف کردن شخصیت غیر انسانی وکلای خویش درون مجلس آخوندی، بیشتر تظاهرات و تجمعات کنونی خویش را، در مقابل درب بزرگ مجلس ننگین اسلامی در میدان بهارستان تهران برگزار بکنند. و با صدائی رسا به وکلای بدون مسؤلیت خود بفهمانند: این بهارستان را که شما درون ساختمان تاریخی مجلس آن، به چورت زدن مشغول می باشید و حقوق مردم ایران را نادیده می گیرید. برای تک تک تان به زمستانی غیر قابل تحمل بدل خواهیم نمود؛ که در برودت تنهائی و بی پناهی تان منجمد بگردید؛ و نتیجه ولائی بودن و پیرو ارباب شیطان صفت خویش گشتن را، ببینید و بمیرید!

محترم مومنی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د