رد شدن به محتوای اصلی

یک نر الله پرست در جودهپور هندوستان، در ماه مبارک رمضان الکزا گلوی دختر ۴ ساله اش را برای رضای الله برید

یک نر الله پرست ۲۶ ساله در تاریخ یک شنبه ۱۰ اُم ماه ژون ۲۰۱۸، به خاطر قتل دختر ۴ ساله اش برای رضای الله مدینه که در خلال یک "مراسم پیشکشی قربانی" و در ماه رمضان الکزا انجام شده بود، دستگیر شد.


به گفته ی پلیس، متهم به نام "نواب علی قریشی"، جرم خود را در خلال بازجویی پذیرفته و ادعا می کند که می خواسته الله را با "قربانی کردن" دختر عزیزش "رضوانه"، خرسند و راضی کند. "راجان دوشیانت" (Rajan Dushyant) در پسین روز پنج شنبه، قریشی که ساکن "سیلاواتن کا محله" (Silawaton Ka Mohalla) بود، رضوانه را به بازار برد، برای او یک عالم قاقالی لی خرید و به او گفت که او را بسیار دوست دارد. در شب، هنگامی که خانواده در بهارخواب خفته بودند، او رضوانه را به اتاقی در طبقه ی هم کف برد، آیه های مقدسی را از بر خواند و گلوی دخترش رضوانه را برید و سپس بازگشت و خوابید.


خانه از داخل قفل شده بود
حول حوش ۵ بامداد، همسر قریشی بیدار شد و به دنبال رضوانه رفت که گم شده بود. او خانه را گشت و دخترش را مرده در اتاق طبقه ی هم کف یافت. با شتاب آن بچه به بیمارستان برده شد و بیمارستان گفت که کودک، مرده به بیمارستان رسیده است. مقام پلیس گفت:

"قریشی که یک قصاب است، در آغاز تلاش کرد تا قوم و خویشش را متقاعد کند که یک گربه ممکنست رضوانه را کشته باشد، اما همسرش به خاطر قتل عمد، از فردی ناشناخته شکایت کرد. پس از بررسی های آغازی، پلیس متوجه شد که خانه از داخل قفل بوده و هیچ نشانه ای از ورود فردی مزاحم دیده نمی شود. مقامات دادگاه و گروه سگ های جستجوگر نیز فراخوانده شدند تا محل رویداد را مورد بررسی قرار دهند و قریشی برای بازجویی فراخوانده شد. او در خلال بازجویی، به جنایتش اعتراف کرد".

این متن ترجمه ای از این جستار است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...