رد شدن به محتوای اصلی

یک آخوند ۶۱ ساله ی الله پرست سلفی، به جرم آزار جنسی یک پسر بچه ی ۱۲ ساله در زیر شیروانی مسجد الکزا، برای ۵ سال به زندان افتاد

این متن ترجمه ای از این جستار است.

یک آخوند پیشین که پسر نوجوانی را در ۲۵ سال پیش و در اتاق زیر شیروانی مسجدی در ناتینگهام انگل ستان مورد آزار جنسی قرار داده بود، برای ۵ سال به زندان افتاد.


"محمد ربانی" در مسجد الکزایی به نام "اسناینتن" (Sneinton) و برای بیش از ۲۵ سال پیش، در حالی قربانی خود را مورد آزار جنسی قرار داد که وی ۱۲ سال سن داشته است. این آزار جنسی میان سال های ۹۰ تا ۹۲ میلادی ادامه داشته، اما قربانی آن را تا سال ۲۰۱۵ به پلیس گزارش نداده بود. بیانیه ی تاثیر قربانی گفت که اقدامات این رهبر روحانی، فرای رستگاری و رها شدن بوده است.

بیانیه ی محرک وی گفت:
"مردم فرزندانشان را به او سپردند و بچه ها به او اعتماد کردند".

او همچنین گفت:
"من به او اعتماد کردم، اما به اعتماد من خیانت کرد و به خیانت کردن به اعتماد هر کسی در انجمن نیز ادامه می دهد و آنچه که با من کرده است را منکر می شود. ادعا می کند که مرد خداست، اما در واقع یک آزارگر جنسی کودکان است و این فرای رستگاری است. تنها خداوند می تواند او را ببخشد (کدوم خدا احمق ؟!- مترجم.)



ربانی دو بار ازدواج کرده و آخوند محترمی است (مغلطه آخوند محترم، همان مغلطه ی پهن خوشبوست. -مترجم.) و مدعی است که این نقل قول ها ساختگی است، زیرا او با نقشه ی کسب و کار یک خانواده برای باز توسعه ی مسجد مخالفت کرده است. اما پیروی دادگاهی در ناتینگهام کراون در پایان ماه می، او به خاطر ارتکاب سه جرم مربوط به "تجاوز و یورش گستاخانه" ، گناهکار شناخته شد.

قربانی که اکنون ازدواج کرده و یک پدر است، گفت که ربانی او را به خاطر اینکه یک بچه بوده است مورد هدف قرار داده، زیرا او به اندازه ی برادر جوان ترش اعتماد به نفس نداشته است. او در اظهاریه ای در دادگاه در برابر دادستان "دیوید اَوترساید" بازخوانی کرد که:

"راستش من کاملن شرمسار، به راحتی تحت تاثیر قرار گیرنده و کودکی کم حرف بودم. می دانم که اعتماد به نفسم پس از آنکه مورد آزار جنسی قرار گرفتم، رشد نکرد و باور دارم که اگر این برایم رخ نداده بود، زودتر از این رشد می کردن و شکوفا می شدم".


ربانی نه تنها به خاطر اینکه او فردی خجالتی و دارای اعتماد به نفس پایینی بود، توانست او را مورد هدف قرار دهد، بلکه به این خاطر نیز بود که وی در جایگاه مورد اعتمادی در انجمن قرار داشت.

قربانی گفت:

"او برای من و هر کسی به مانند یک پدر بود. هتا خانواده ی خودم هم باور نمی کردند که او داشت با من چه کار می کرد. روی هم رفته من ترسیده بودم، زیرا کتک زدن و ضرب و شتم در خانه و در اجتماع ما، عادی و فراگیر بود. بچه ها تنها آن کاری را انجام می دادند که به آنها گفته شده بود و حق همیشه با بزرگ ترها بود. در نتیجه من سخنی بر زبان نیاوردم. در مجموع، فکر می کردم که این کار عادی است. زیرا من هم باور داشتم که باید به ربانی اعتماد کرد، زیرا او آخوند (عمام) بود و اینکه هر کاری که می کرد، درست و نزدیک ترین فرد به خدا بود" !!

تجاوز راننده ی سرویس مدرسه به یک دختر دانش.آموز from PersianPress on Vimeo.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...