رد شدن به محتوای اصلی

خرت ویلدرز سیاست مدار هلندی، بر این باور است که الله پرست میانه رو وجود خارجی ندارد

ویلدرز بر این باور است که الله پرست میانه‌ رو وجود خارجی ندارد. آنانی که الله پرستان میانه‌ رو معرفی می‌ شوند، یا در واقع مسلمان نیستند چون شریعت کزایی اسلام را به جا نمی‌ آورند، یا دروغگو هستند و قرآن را نخوانده‌ اند.


هلند را همواره مهد آزادی می خوانند تا حدی که برخی جوانان اروپایی برای مصرف آزادانه ی ماری جوانا به این کشور سفر می کنند. هلند همواره مقصد پناهجویان هم بوده است. از یهودیان اسپانیا گرفته تا سوری هایی که از جنگ فرار کردند. اما خیرت ویلدرز سیاست مدار راستگرای هلندی، گفتمان فضای سیاسی این کشور را دگرش داد.

این سیاستمدار هلندی کارش را از "حزب مردم برای آزادی و دمکراسی" یعنی حزب حاکم که رقیب او در انتخابات گزشته بود آغاز کرد، اما چون به تدریج از سیاست‌ های این حزب سرخورده شد، سر به شورش علیه خط حزب برداشت و در سال ۲۰۰۴ از این حزب اخراج شد و حزب خود را بنیان گزاشت. حزبی که وی بنیانگزار آن است، یک حزب عادی نیست. تنها هموند رسمی آن خیرت ویلدرز است که تنها افراد بسیار وفادار به خود را به عنوان نامزدهای حزب معرفی می‌ کند. وعده‌ های انتخاباتی حزب، تنها یک رویه است با دو مهور: "اسلام‌ زدایی در هلند و منع کامل مهاجرت از کشورهای الله زده".


رهبر حزب خیرت ویلدرز هم زندگی عادی ندارد. از سال ۲۰۰۴ که نیروهای امنیتی هلند، طرح ترور او را کشف و خنثا کردند، او در محفاظت ۲۴ ساعته ی پلیس است. او را در خانه‌ ای امن و ضد گلوله اسکان داده‌ اند که هتا یک پناهگاه امن هم دارد. او را با خودروی ضد گلوله از محل سکونتش به دفترش در مجلس می‌ برند، جلیقه ی ضد گلوله می‌ پوشد و به گفته ی خودش، به دلیل نفرتش از اسلام اهریمنی، از زندگی شخصی محروم شده است.

به همین دلایل امنیتی، او تنها هفته‌ ای یک بار می‌ تواند همسرش را که مجاری تبار است ببیند. ویلدرز در نتیجه ی این محدودیت، تماس عادی با مردم و زندگی روزمره ی مردم را کاملن از دست داده است. خیرت ویلدرز برای اظهارتش علیه اسلام اهریمنی و گله های الله پرست معروف است. او تازی نامه را با کتاب "نبرد من" هیتلر مقایسه کرده و خواستار ممنوعیت کامل آن در هلند شده است.

او خواستار تعطیلی مراکز مغزشویی و تولید و صدور تروریسم (مسجدها) و مدرسه های اسلامی در هلند است؛ او این پایگاه های اسلامی را "کاخ نفرت" می خواند. فیلم جنجال‌ برانگیز "فتنه" که ویلدرز در سال ۲۰۰۸ ساخت، به جز یورش های شدید به اسلام اهریمنی و الله پرستان، دربردارنده ی جملاتی از محمود احمدی نژاد رییس جمهوری رژیم ولایت فقیه و آخوند حرامزاده آیت‌ الله "علی مشکینی" سرکرده ی پیشین مجلس خبرگان است و به مراسم قمه‌ زنی، سنگسار زنان "زناکار" و اعدام همجنسگرایان در ایران الله زده اشاره می‌ کند.


ویلدرز کسانی را که در خیابان از ظاهرشان می‌ توان فهمید خارجی هستند، "تروریست خیابانی" می‌ خواند، هر چند که گفته می‌ شود مادر بزرگش اهل جاوه ی اندونزی، پر جمعیت‌ ترین کشور الله پرست جهان بوده است. در آن روزگار، اندونزی که هند شرقی هلند نامیده می‌ شد، مستعمره ی هلند بود و پدر بزرگ ویلدرز مامور به خدمت در آنجا.

ویلدرز هوادار سفت و سخت اسراییل است. او در جوانی دو سال در کیبوتس های اسراییل کار و زندگی کرده و پس از آن، حدود چهل بار به این کشور سفر کرده است.

او به یک نشریه ی هلندی گفته بود:

"من کشورهای جالب فراوانی را در خاورمیانه دیده‌ ام، از سوریه و مسر و تونس گرفته تا ترکیه و قبرس و ایران، اما هیچ یک از این کشورها به من آن احساس همبستگی ویژه را نداد که وقتی پایم را در فرودگاه "بن گوریون" می‌ گزارم پیدا می‌ کنم".


حدود یک ملیون الله پرست در کشور ۱۷ ملیونی هلند زندگی می کنند. بیشتر این افراد، مراکشی و ترک هستند. شعارهای سیاست مداران حزب های دست راستی و در صدر آنها خیرت ویلدرز، موجب ناراحتی آنها شده است. اما با رویدادهایی که تاکنون در اروپا رخ داده است، گفتمان ویلدرز درباره ی اسلام، به گفتمان چیره ی سیاسی هلند تبدیل شده است. چرا که ۸۶ درصد مردم هلند فکر می کنند ارزش های سنتیشان در خطر است. آنها با یک بحران هویتی روبرو هستند. آنها بر این باورند که جهانی شدن، اتحادیه ی اروپا و مهاجرت، ساختار سنتی زندگیشان را دگرش داده است. شهروندان هلند پرسش های بسیاری درباره ی هویت خود دارند، هویتی که نمی خواهند دگرگون شود.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د