خوشبختیم که امروز شاهزاده "رضا پهلوی" بار دیگر سخن نهایی درباره ی چپ خیانت پیشه و خیانتکار ایران را بیان کرد؛ اینکه چپ مرتجع که ذات آن بیرون از مارکسیسم و اسلامی گری نیست، خود بخشی از مشکل است و نه بخشی از راه حل.
دم و دستگاه طول و دراز راه انداختن و با پولی که هرگز سرچشمه اش از جیب خود این اپوزوسیون نبوده است، نمی تواند در سهم خواهی آینده ی ایران آزاد سخنی برای گفتن داشته باشد، زیرا آنچه که میهن ما و نسل های بیچاره شده ی پسا شورش ۵۷ را اینگونه دچار سیه روزی و سرکوب کرده است، خود برآمده از رنجی است که همان چپ ها بر کشور ما تحمیل نموده اند و امروز که اینان خود قربانی دیوی هستند که خودشان از چراغ جادوی ایران ستیزی درآوردند، پس نمی توانند ادعای بر حقانیت وجودی خود و مشارکت در آزادی فردای ایران داشته باشند.
هنوز هم در پیچ و خم فلسفه بازی و قرقره کردن استفراغ های چپ های دست چندم غربی گرفتارند و با ظاهری نوین و تشکیلاتی که برای سخنرانانش صدها هزار دلار هزینه می کند، نه می توانند درد و رنج مردم محروم و فقر چشیده ی ایران را درک کنند و نه اراده ای برای حس کردن یک میهن بر خاکستر نشسته دارند. هنوز هم چهره هایشان به همان اندازه که سال ۵۷ بود، عبوس و اخلاقشان تندخو و انقلابی است.
مریم قجر دو شوهر با رخت های رنگارنگ و نشست و برخاست با فلان سیاست باز و به گفته ی خودشان فلان پارلمانتر !!، جایگاهی در دل و اندیشه ی ایرانیانی ندارد که پیش از هر چیز از اسلامی فراری هستند که به راستی ابعاد دهشتناکش در ویرانی و خرافه پراکنی و بی تفاوتی به حال انسان ها را با گوشت و پوست و استخوان خود احساس و تجربه کرده اند. مردم ایران که از حجاب تحمیلی اسلامی متنفرند، برنمی تابند که زنیکه ی سلیته ی چشم آبی مجاهدین، همچنان درد و ورم اسلام اهریمنی داشته باشد و لچک عربی اسلامی را بر امواج بیمار ذهنش بسته باشد.
کار ما از کارستان هاست. کاری که ملت ما می خواهد در پرتو انقلابی بنیان برافکن و براندازانه انجام دهد، انقلابی است که ملی گرایی و میهن پرستی و توجه صرف و ویژه به کشور را تشنه کامانه طلب می کند. از اینکه هنوز رژیم براندازی نشده، کرم های تجزیه طلب برای خود نقشه های تجزیه کشیده و آن را برای هم پیشکش می کنند و سهم خواهیشان از ایران، به تبانی آشکار و گستاخانه ی آنان در هم دستی با شورای به اصطلاح ملی مقاومت به سرکردگی گروهک تروریستی مجاهدین خلق خائن کشیده است، از مجاهد و فدایی و توده ای و مصدقی و ملی منقلی و دمکرات و روی هم رفته از جریان های شاه ستیز جمهوری خواه چپ مغز، متنفرند و به همین خاطر است که این گروهک ها و سازمان ها هرگز نتوانستند دیگر جای پایی در ایران پیدا کنند و پشتیبانی مردم را به دست آورند.
جنبش ما در آزاد سازی کشور از اهریمن ولایت فقیه، به معنای همسویی یا هتا خواسته ی بازگشت چپ های فدایی و مجاهد و کمونیست نیست، بلکه آنچه که امید ایرانیان را افقی روشن جلوه می دهد، امید به رها شدن از دیو جمهوری اسلامی است، همانگونه که پیشتر همین دیو از شر اهریمن چپ نیز آسوده شده بود. ما ملت ایران می خواهیم یک مشکل به نام ولایت فقیه را حل کنیم نه اینکه مشکلی بر مشکلات خود بیفزاییم یا اینکه مشکلی را با مشکل دیگر جایگزین کنیم، آن هم در حالی که جریان خائن چپ که بر ضد حکومت مشروطه ی پادشاهی و دولت قانونی مشروطه شورش مسلحانه کرد و قانون اساسی و دولت و شاهنشاه را سرنگون کرد، خود بخشی از همان مشکل جمهوری اسلامی است و نه بخشی از راه حل برای براندازی رژیم.
دم و دستگاه طول و دراز راه انداختن و با پولی که هرگز سرچشمه اش از جیب خود این اپوزوسیون نبوده است، نمی تواند در سهم خواهی آینده ی ایران آزاد سخنی برای گفتن داشته باشد، زیرا آنچه که میهن ما و نسل های بیچاره شده ی پسا شورش ۵۷ را اینگونه دچار سیه روزی و سرکوب کرده است، خود برآمده از رنجی است که همان چپ ها بر کشور ما تحمیل نموده اند و امروز که اینان خود قربانی دیوی هستند که خودشان از چراغ جادوی ایران ستیزی درآوردند، پس نمی توانند ادعای بر حقانیت وجودی خود و مشارکت در آزادی فردای ایران داشته باشند.
هنوز هم در پیچ و خم فلسفه بازی و قرقره کردن استفراغ های چپ های دست چندم غربی گرفتارند و با ظاهری نوین و تشکیلاتی که برای سخنرانانش صدها هزار دلار هزینه می کند، نه می توانند درد و رنج مردم محروم و فقر چشیده ی ایران را درک کنند و نه اراده ای برای حس کردن یک میهن بر خاکستر نشسته دارند. هنوز هم چهره هایشان به همان اندازه که سال ۵۷ بود، عبوس و اخلاقشان تندخو و انقلابی است.
مریم قجر دو شوهر با رخت های رنگارنگ و نشست و برخاست با فلان سیاست باز و به گفته ی خودشان فلان پارلمانتر !!، جایگاهی در دل و اندیشه ی ایرانیانی ندارد که پیش از هر چیز از اسلامی فراری هستند که به راستی ابعاد دهشتناکش در ویرانی و خرافه پراکنی و بی تفاوتی به حال انسان ها را با گوشت و پوست و استخوان خود احساس و تجربه کرده اند. مردم ایران که از حجاب تحمیلی اسلامی متنفرند، برنمی تابند که زنیکه ی سلیته ی چشم آبی مجاهدین، همچنان درد و ورم اسلام اهریمنی داشته باشد و لچک عربی اسلامی را بر امواج بیمار ذهنش بسته باشد.
کار ما از کارستان هاست. کاری که ملت ما می خواهد در پرتو انقلابی بنیان برافکن و براندازانه انجام دهد، انقلابی است که ملی گرایی و میهن پرستی و توجه صرف و ویژه به کشور را تشنه کامانه طلب می کند. از اینکه هنوز رژیم براندازی نشده، کرم های تجزیه طلب برای خود نقشه های تجزیه کشیده و آن را برای هم پیشکش می کنند و سهم خواهیشان از ایران، به تبانی آشکار و گستاخانه ی آنان در هم دستی با شورای به اصطلاح ملی مقاومت به سرکردگی گروهک تروریستی مجاهدین خلق خائن کشیده است، از مجاهد و فدایی و توده ای و مصدقی و ملی منقلی و دمکرات و روی هم رفته از جریان های شاه ستیز جمهوری خواه چپ مغز، متنفرند و به همین خاطر است که این گروهک ها و سازمان ها هرگز نتوانستند دیگر جای پایی در ایران پیدا کنند و پشتیبانی مردم را به دست آورند.
جنبش ما در آزاد سازی کشور از اهریمن ولایت فقیه، به معنای همسویی یا هتا خواسته ی بازگشت چپ های فدایی و مجاهد و کمونیست نیست، بلکه آنچه که امید ایرانیان را افقی روشن جلوه می دهد، امید به رها شدن از دیو جمهوری اسلامی است، همانگونه که پیشتر همین دیو از شر اهریمن چپ نیز آسوده شده بود. ما ملت ایران می خواهیم یک مشکل به نام ولایت فقیه را حل کنیم نه اینکه مشکلی بر مشکلات خود بیفزاییم یا اینکه مشکلی را با مشکل دیگر جایگزین کنیم، آن هم در حالی که جریان خائن چپ که بر ضد حکومت مشروطه ی پادشاهی و دولت قانونی مشروطه شورش مسلحانه کرد و قانون اساسی و دولت و شاهنشاه را سرنگون کرد، خود بخشی از همان مشکل جمهوری اسلامی است و نه بخشی از راه حل برای براندازی رژیم.
نظرات