رد شدن به محتوای اصلی

گروه موسوم به "متحدان جنبش زنان ایران" در نشست امسال بنیاد پژوهش‌ های زنان در استکهلم

برگزار کنندگان ۲۹ اُمین همایش بنیاد پژوهش‌ های زنان در سوئد، با عنوان "متحدان جنبش زنان ایران در منطقه و جهان"، می‌ گویند که جنبش زنان ایران نیازمند همبستگی با متحدان موضوعی و مقطعی در زمینه های فراملی است.

همایش بنیاد پژوهش‌ های زنان، امسال در شهر استکهلم برگزار شده است. این همایش سه روزه، از آدینه ۱۸ اُم خرداد برابر با ۸ ژون آغاز شد. تلاش نشست امسال، دادن تصویری از شباهت‌ ها و تفاوت‌ ها میان جنبش زنان در ایران و در کشورهای منطقه و در عین حال، نشان دادن متحدان ملی و فراملیتی آن است.


دختران خیابان انقلاب، زنان برگزیده ی سال
در روز نخست همایش، دختران خیابان انقلاب به عنوان زنان برگزیده ی سال معرفی شدند. دخترانی که "گلناز امین" مدیر این بنیاد، آنان را چهره‌ هایی معرفی کرد که:

"روی سکوهای شهرهای ایران سرفراز ایستادند، حجاب اجباری را به دست باد سپردند و بار دیگر به جهان گفتند ما انقلاب نکردیم تا به گزشته برگردیم". (این چپ مغز در پیش خود خیال کرده که گویا در ایران آزاد پادشاهی، حجاب هم اجباری بوده که یعنی با انقلاب کزایی ایی که در واقع او را کرده، اکنون مبادا به گزشته هم بازگردد !!)

"ساغر غیاثی" مدافع حقوق زنان و برنده ی جایزه ی "پژوهش‌ های فمینیسم انتقادی" (جایزه ی "حامد شهیدیان") (جایزه هایی از این دست که یک رفیق حزبی به رفیق حزبی دیگر می دهد و از این رهگزر، به یکدیگر نان قرض داده و برای هم نوشابه باز می کنند) با نشان دادن یک فیلم و سخنرانی خود، جمع بندی فراگیری از واکنش کنشگران حقوق زنان نسبت به مبارزه با حجاب اجباری داد؛ از آزادی‌ های یواشکی تا دختران خیابان انقلاب.

هم دستی طیف چپ مغز ساکن سوئد که روزگار ماتحت لیس خمینی بوده اند با معصومه علی نژاد قمی، مزدور صادراتی رژیم را به خوبی می توان دید. از لحاظ قرآنی و اسلامی، حجاب بدون اجبار وجود خارجی ندارد و یک دستور الهی نوشته شده در قرآن الکزاست؛ از اینرو، هر زن الله پرستی باید به زور اجبار و تحمیل اراده ی شرعی و قرآنی، لچک اسلامی عربی بر سر و تن خود داشته باشد و این مغالطه بازی های چپ مغزان، یک فرار به کون خمینی تعبیر می شود.

او از بازتاب این مبارزه در شبکه‌ های اجتماعی و بازتاب آن در جهان سخن گفت و اینکه چگونه تصاویر دختران انقلاب، اعتراض زنان ایران به حجاب و خشونت حکومت علیه آن را بیش از همیشه آشکار کرد. اینکه چگونه سیاست مداران ایران از جمله "محمد جواد ظریف" مجبور شدند در برابر رسانه‌ های خارجی درباره ی اعتراض زنان به حجاب اجباری موضع بگیرند. او همچنین از بی‌ اعتنایی اصلاح‌ طلبان به مبارزه ی زنان علیه حجاب اجباری سخن گفت.

- همانگونه که می خوانید، جنبش چپ به اصطلاح مدافع حقوق زنان، سرکردگان و مزدوران رژیم را، هنوز و پس از ۴۰ سال سرکوب و خفقان، به عنوان سیاست مدار خطاب می کند و با به کار بردن این ادبیات، به جمهوری اسلامی مشروعیت حکومتی می دهد.

ساغر غیاثی
دو گانگی‌ های برخورد با حجاب اجباری
او به نگاهی اشاره کرد که بر این باور است سرکوب زنان به جایی راه نبرده است؛ نگاهی که به حرکت آهسته ی زنان علیه حجاب یعنی باز کردن چند دگمه ی رختشان یا پایین آوردن روسری‌ ها استناد می‌ کند و اینکه زنان بدون اینکه "فضا را امنیتی کنند" حجاب اجباری را "سانت به سانت عقب برده‌ اند" و بنا بر این به "هیاهو" نیازی نیست. به گفته ی کژ فهمی توجیه گری به نام ساغر غیاثی، در این نگاه آنچه از چشم‌ ها پنهان می‌ ماند، تحمیل حجاب به دختر بچه‌ های دبستانی یا اجباری بودن چادر برای اشتغال و استخدام زنان یا هتا برای پذیرفته شدن در بیمارستان‌ هاست. دغدغه ای که روح بزرگ یک ماده سوسک را به تصویر می کشد و توضیح می دهد که منظورش از پشتیبانی از آزادی های کزایی یواشکی، همان سانت به سانت عقب بردن حجاب و سپس تو سری خوردن از همان حکومت است.

ساغر غیاثی به تحلیل‌ هایی انتقاد کرد که می‌ گویند علت افزایش فشار بر زنان برای حجاب اجباری و امنیتی شدن آن، همان گسترش اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری است.

یا دو گانگی‌ هایی مانند "زنان بورژوا"، "زنان کارگر" و اینکه مسئله ی حجاب مشکل "زنان خوش‌ پوش" تهرانی است؛ کلیشه‌ ای انحرافی که مبارزه برای دغدغه‌ های "مهم‌ تر" را از مبارزه برای حق انتخاب پوشش جدا می‌ کند و مدعی است که حجاب "اولویت" اصلی مبارزه ی زنان ایران نیست.

و البته که حجاب و موی زن، اولویت مبارزاتی نیست احمق !!

ساغر غیاثی نمونه‌ های بسیاری از پشتیبانی گروه‌ های گوناگون اجتماعی از مبارزه علیه حجاب اجباری را به دست داد؛ از جمله بیانیه ی انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمانشاه که به شکل مبسوطی از حق انتخاب زنان و حرکت دختران خیابان انقلاب در بحبوحه ی اعتراضات دی ماه پشتیبانی کردند؛ هر چند این زن مدعی، نمی خواهد متوجه باشد که تظاهرات دی ماه ۹۶، تظاهراتی ضد حکومتی و بر اساس فشار اقتصادی بود و نه از برای حجاب به اصطلاح اجباری.

او از زبان یک دختر ۲۳ ساله از "زندان یواشکی" به نام خانه با "زندانبانی" یواشکی در نقش پدر خانواده گفت که دغدغه ی بزرگش این است که نکند مردی چند سانت از موی او را ببیند یا پسری خنده‌ اش را بشنود.


وضع زنان کشور میزبان
میزگردی نیز درباره ی وضعیت زنان در کشور میزبان برگزار شد. شرکت‌ کنندگان در این میزگرد، به برداشت رایج از برابری جنسیتی در سوئد پرداختند. با این نتیجه‌ گیری که گرچه دولت این کشور متشکل از احزاب مترقی‌ تر جامعه است (منظور این چپ مغزان مارکس باز، همان احزاب پوسیده ی چپ و سوسیال باز سوئد هستند، نه اینکه این احزاب دارای دیدگاه های بهتر و فهم و ادراک بالاتری نسبت به دیگران باشند) و رسمن خود را هوادار حقوق زنان می‌ خواند، اما هنوز میان دستمزد زنان و مردان تفاوت چشمگیر است و به خشونت و آزار جنسی پایان داده نشده است. شرکت‌ کنندگان در میزگرد، "اولا مانس" استاد رشته ی مطالعات زنان، "آنا کلارا برات" روزنامه نگار و "سوروچی تاپاربیورکرت" استاد علوم سیاسی بودند که بر این باورند سوئد هنوز تا برابری میان زنان و مردان فاصله دارد.

مبارزات زنان ایران و مرزهای جغرافیایی
یکی از بحث‌ های جالب این برنامه در روز نخست، سخنرانی "ژانت بائر" استاد دانشگاه و پژوهشگر مسائل زنان و اسلام الکزا در امور کمینه های قومی و مذهبی مهاجر بود. او به آینده ی جنبش زنان ایران پرداخت و اینکه نسل جوان زنان ایران چه نقشی در این آینده دارند ؟ او گفت جنبش زنان در جهانی که مرزهای جغرافیایی را محو کرده است، جنبشی فراملیتی خواهد بود و گروه‌ های اجتماعی دیگری نیز با این جنبش همراه خواهند شد.

او تلاش زنان ایران برای به دست آوردن حقوق خود را یک "غیر جنبش" خواند که در اشکال بسیار گوناگون بروز می‌ کند و به همین دلیل نیز، رویارویی با آن دشوار شده است. او همچنین به تاثیر فرامحلی مبارزات زنان ایران از کمپین یک ملیون امضا گرفته تا چارشنبه‌ های سپید اشاره کرد.

ژانت بائر این پرسش را نیز مطرح کرد که آیا نسل جوان زنان ایران از مادران خود فمینیست‌ تر هستند ؟ او گفت که برای پاسخ به این پرسش، باید نخست درک خود از فمینیسم را روشن کرد، اما برداشت همگانی این است که نسل نوین زنان، از مادران خود در آگاهی نسبت به خواست‌ های خود و رسیدن به آنها جلوتر هستند؛ خواست‌ هایی که بسیار متنوع‌ تر هستند. کم نیستند زنانی که می‌ گویند فمینیست نیستند، اما آنچه می‌ خواهند و برایش مبارزه می‌ کنند، در خدمت برابری‌ و دستیابی به حقوق زنان است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د