رد شدن به محتوای اصلی

آب؛ حقوق بشر، حقوق شهروندی یا سرمایه ی ملی ؟!


نفس کشیدن مردمان در فلان استان و فلان شهرها که جنگ الله پرستان آنها را سخت تازیانه زده است را در هوایی آلوده و پر گرد و غبار و نوشیدن آبشان گل آلوده و شور، نه چیزی است که رژیم و سرکردگانشان به آن اهمیتی داده باشند و نه چیزی است که خواست الله مدینه نبوده باشد. این یک هم دستی آگاهانه میان الله و الله پرست است و خفتی که هنوز یک ملت تیپا خورده پس از هزاران سال و به نام دین همچنان بر خود هموار کرده است.

اینکه شرکت های خصوصی و حکومت های جهان، رسانه ها را به عنوان عوامل شکل دهنده ی افکار مردمی ایجاد کرده و می گردانند، حقیقتی است که خوانندگان ریز و درشت مجله ها و بینندگان چشم دریده ی تلوزیون ها و گوش های سنگین شده ی رادیوهای سراسر جهان، برای آن تره هم خورد نمی کنند، اما واقعیتی است که تنها می تواند از زبان یک وبلاگ نویس دردمند گفته شود.


اینکه، سکوت مطلق رسانه ای از برای غارت منابع طبیعی کشور از جمله نفت و گاز و آب و مواد کانی، باعث پرورده شدن حس کزایی میهن پرستی پلاستیکی مشتی نوفاشیست امروزی یا مزدوران #پان_ایرانیسم_حکومتی از یکسو و پیوسته خفته نگاه داشتن مردم همیشه پرورده از سوی دیگر می شود و اینکه هیچ کس نمی داند آب منبعی است که نخستین استفاده اش در یاوه ای به اصطلاح منافع ملی و دروغی به نام امنیت ملی، صرف کارخانجات و صنایعی می گردد که یا مستقیمن در اختیار سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند و یا در فریبی به نام خصوصی سازی، به آغا زادگان سپاهی و بسیجی تحویل داده شده اند.


ملت گرسنه اند، اما ملت گرسنه اگر می توانست انقلاب کند، این گرسنگان آفریقا بودند که باید دهه ها پیش انقلاب می کردند. گرسنه انقلاب نمی کند، متوسط رو به پایین است که مرغ سلاخی می شود و متوسط رو به بالاست که سردمدار جنبش ها. بازی، بازی میان قدرت هاست و بازی کنندگان تعیین می شوند و تعیین نمی کنند.

در درک نکردن این مهم، مردم به همین سادگی نافهم و ساده لوحند.


امروز آب شیرینی که به خانه رواست را به مسجد نمی فرستند، بلکه آبی که از آن ایشان است را به عنوان غنیمت به خانه می برند. درک این را نیز نمی توان از توده های عوام کالانعام توقع داشت. گفتن و رفتن و هواله دادنتان به کیرهای مقدسی که خود و پدرانتان می پرستید...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د