رد شدن به محتوای اصلی

حاکمیتی که خود دلایل براندازی حکومت خویش را آماده می کند!!

توضیح مختصری برای جوانانی که تفاوت حکومت و حاکمیت در یک مملکت را نمی دانند:

همه ممالک جهان به طریقی دارای نوعی از رژیم های حکومتی مطرح در این دنیا هستند؛ که بستگی به سیستم مردمی یا ضد مردمی بودن آن رژیم، یا به شکل دموکراتیک و یا به طور دیکتاتوری استبدادی، و یا چیزی مشابه به هر دو نوع نامبرده اداره می شوند.


در سرزمین هائی که به گونه غیر پادشاهی، و به صورت جمهوری عادی و یا جمهوری فدرالی مدیریت می گردند. نوع «حکومت» را خود مردم آن کشور، با برگزاری انتخابات آزاد سراسری برای تعیین رئیس جمهور مملکت شان، و یا جهت برگزیدن یک رهبر یا رئیس برای ایالت یا استانی در کشور ایشان، که به شیوه فدرالی اداره می شود. از میان کاندیداهای از پیش معین شده انتخاب می نمایند؛ و آن فرد را به حکومت کردن در دیارشان بر می گزینند و بر مسند اقتدار می نشانند. اما اگر در میان رؤسای جمهور یک سرزمین، کسانی که به بالاترین تعداد آراء دست یافته و به ریاست در کشور مربوطه برسند؛ افرادی باشند که حکومت شان را با روش های خودمحورانه و قدرت پرستانه، و بدون بهره گیری از شیوه های دموکراتیک، و استفاده نکردن از منشورهای تنظیم شده در قانون اساسی آن مملکت انجام بدهند.


این افراد به جای حکومت نمودن در آنجا، از سیستم خسارت آفرین و خودکامه « حاکمیت » ، که برادری اش با استبداد غیر قابل انکار است استفاده می کنند؛ و به اداره دیاری که به ریاست آن برگزیده شده اند می پردازند!

کشورهائی که سیستم حکومتی آنها به گونه پادشاهی می باشد. چنانچه پادشاه مملکت شان، با استفاده از روش های غیر دموکراسی، و برخاسته از اعمال کردن ظلم و ستم به ملت آن سرزمین باشد؛ نیز در زمره حاکمان مستبد و زورگو و ستمگر قرار می گیرند؛ که نتایج اعمال شان، ایجاد نارضایتی میان آحاد ملت آن سرزمین خواهد بود. تفاوت حاکمیت یک پادشاه، با حکومت استبدادی یک رهبر یا ریئس جمهور حاکم بر سرنوشت یک مملکت در آن است. پادشاهی که با زورمداری به حاکمیت در دیار خویش مشغول می باشد.

به خاطر آن که همه آن سرزمین و ملت آن کشور را، متعلق به خود و خاندان و سلسله و حکومت اش می داند. هیچگاه دست به دزدی از اموال مردم نمی زند؛ و نیازی ندارد که دارائی های آن دیار را به تاراج ببرد. اما رئیس جمهوری که با استفاده از رای مردم به آن مقام رسیده، ولی در حال حکمرانی و حاکمیت زورمدارانه در یک سرزمین است. بدون کم ترین تردیدی می داند؛ چه بسا در دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری در آن کشور، برای این امر برگزیده نشود. به همین خاطر، از همان آغاز نشستن بر کرسی ریاست جمهوری در آن مملکت، به جز سودجوئی های مالی برای خود و همدستان اش، و برخورداری از بیشترین بخش امکانات مالی و اقتصادی آن دیار، به موارد دیگری که باید به عنوان ریاست جمهوری آنجا به آنها بپردازد نمی اندیشد.



از اینرو، میان یک پادشاهی که با روش حاکمیت مستبدانه به اداره امور مملکت مشغول است. با رئیس جمهوری که او هم با به کار بستن سیستم حاکمیت ستمگرانه به حکمرانی در یک سرزمین اشتغال دارد. اولی(پادشاه حاکم) که نیازی به دزدی از آن دیار را ندارد؛ می تواند نسبت به دومی(رئیس جمهور حاکم) ، که از اولین دقایق حکومت اش در کشور زیر سلطه خویش، در حال طراحی کردن نقشه های دزدی و غارت دارائی های مردم آن سرزمین است. از مقبولیت و برتری زیادتری برخوردار می باشد!

چنانچه از بد حادثه، حکومت مستبدانه و حاکمیت زورمدارانه ای مانند جمهوری منفور اسلامی، بر یک مملکت استیلا بیابد. نتیجه همان خواهد بود؛ که حاکمیت خودکامه و ضد بشری آخوندی، در سرزمین باستانی و همواره خوش نام ایرانزمین، در طول چهار دهه گذشته بر سر ما و میهن مان آورده است!

در میان ضرب المثل های گویا و آموزنده زبان شیوای پارسی، تمثیلی داریم که می گوید: « خدا دشمنان ما را از ابلهان و نادان ها بیآفریند. » ؛ خوشبختانه با تمام بدی هائی که گریبان ما و مملکت اهورائی مان را گرفته اند؛ بلاهت پیشه بودن بزرگ ترین دشمن مردم ایران، سران نابخرد جمهوری ننگین اسلامی است؛ که از ابتدای به وجود آمدن حاکمیت دیکتاتوری و خود محورانه و مستبدانه ایشان در ایران، جز به تاراج نمودن دارائی های مردم و سوء استفاده نمودن از آنچه که متعلق به ملت ایران است نپرداخته اند!

اما به سبب آن که نابخردی های شان گریبانگیر خود آنها نیز گشته است. در میان اعمالی که تا کنون به انجام رسانیده اند. کارهائی را نیز عملی نموده اند؛ که جز به سرنگونی رژیم منحط شان نمی انجامد؛ و جز به تباهی و رسیدن این مزدوران اهریمن، به بن بست حاکمیت ایشان در ایران منتهی نخواهد گشت. و سران حاکمیت استبدادی آخوندی، دولتمردان تنها جمهوری در این جهان هستند؛ که از بدو به قدرت رسیدن، در حال خالی کردن زیر پای خودشان می باشند. مثال های فراوانی در این باره وجود دارند؛ که جهت برشمردن همه آنها، نیاز به مجال بیشتری است و در این مختصر نمی گنجند. اما برخی از اشتباهات اساسی آنها، که نتیجه ای جز سقوط رژیم واپسگرای ایشان را به بار نخواهند آورد. بر اساس آنچه که نگارنده این نوشتار می تواند به خاطر بیآورد به شرح زیر می باشند:


در پیش گرفتن سیاست های غلط داخلی و به ویژه خارجی رژیم، مخصوصا حضور بی خردانه شان در سرزمین هائی مانند سوریه و عراق و یمن، مهم ترین « گزکی » را که مخالفان خارجی ایشان، برای در تنگنا گذاشتن جمهوری اسلامی نیاز دارند؛ را به دست غربی ها به ویژه آمریکا داده است. تا در هر روز و ساعت و دقیقه ای، این اشتباهات را بر فرق سر رهبر و رئیس جمهور و سایر دولتمردان رژیم بدکنش اسلامی بکوبند؛ و به هر طریق ممکن، فشارهای لازم بین المللی را بر بدنه این حاکمیت ضد ایرانی نصب نمایند!

قطع روابط دوستی با تعدادی از سرزمین های واقع در منطقه خلیج همیشه پارس، و نیز ممالک دورتر از این حوزه، همچنین ایجاد دامنه دشمنی های گسترده، با حاکمان تعدادی دیگر از کشورهای موجود در این گیتی پهناور است؛ که در بیشتر زمینه های بین المللی، هم قوی تر از ایشان هستند؛ و هم بیش از سران نادان جمهوری مفلوک اسلامی، از اتحاد و دوستی های سازنده با دیگر سرزمین های جهان برخوردار می باشند!

مورد بعدی هم این است؛ به لحاظ مهم ترین هدفی که از تشکیل دادن « جمهوری اسلامی » داشته و دارند؛ و آن هم چیزی نیست مگر صدور انقلاب متحجر اسلامی به سبک خودشان، و با استفاده از قوانین فقهی شیعه اثنی عشری به سایر ممالک اسلامی است. شاید هم در اثر بلندپروازی های ذاتی و نادانی بدون تردید ایشان، صدور آن به کشورهائی باشد؛ که اکثریت آحاد ملت آنها، به ادیان دیگر( چه از نوع الهی آنها!!! و چه ادیان غیر الهی اما متعارف ساخته شده توسط مردمان متدین جهان، را برای آنها نیز صادر کنند؛ تا دیگران را هم به فیض بهره وری از منافع اسلام ناب محمدی برسانند. ابتدا از سه سرزمین سوریه و عراق و یمن آغاز نموده اند؛ و تا کنون رقم های غیر قابل شمارشی از دارائی های مردم ایران را، جهت صدور انقلاب ضد بشری شان در آن سه سرزمین هزینه نموده اند.


و اکنون که بشار اسد رئیس جمهوری سوریه، به کمک نیروهای نظامی حاکمیت اسلامی، مخصوصا سپاهیان جمهوری پلید آخوندی در ایران، توانسته با مخالفان داخلی خود بجنگد و آنها را ضعیف نماید. با توصیه پنهانی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه( جاسوس دو جانبه و رفیق قافله و همدست راهزنان) در نشستی که چندی پیش با یکدیگر در روستائی در روسیه داشتند. مصمم گشته که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی را از سوریه اخراج نماید. یا در عراق که آخوندها با هزینه نمودن از پول های زیاد مردم ایران، برای ملت عراق مدرسه و بیمارستان مجهز به همه گونه تجهیزات پیشرفته ساخته اند. به زودی از طرف احزاب تازه انتخاب شده جهت اداره پارلمان این کشور، مجبور به ترک نمودن کشور عراق خواهند بود. و یا در یمن که در معرض حملات وسیع نظامی عربستان سعودی است؛ باز هم با پول مردم ایران، برای گروه حوثی ها موشک های بالستیک دوربرد بسازند و به آنها هدیه کنند. ولی به زودی با پاکسازی شدن یمن از نیروهای ضد دولتی در این مملکت، ناگزیر خواهند بود که دیگر به آن سرزمین هم رفت و آمد نداشته باشند. پس به زودی از آنجا نیز اخراج می گردند؛ و با خفت و خواری از هر سه کشور نامبرده به ایران باز خواهند گشت!

با اعتراض رانندگان کامیون در کشور، که طبق بیانات برخی از این رانندگان که در خبرگزاری ها به اطلاع مردم رسیده است. به جای آن که در صدد رفع نمودن مشکلات آنان باشند. سپاهیان نادان اسلامی شان را، برای به آتش کشیدن تعدادی از این کامیون ها ماموریت داده اند؛ که دوباره خریدن کامیون از سوی این رانندگان زحمتکش را به آنان تحمیل نمایند. اما می دانیم، که به دلیل بسیار گران بودن کامیون در ایران، چنین کاری برای این رانندگان کاملا سخت و دشوار است. حکومتی های نادان و ستمگر باعث شده و می شوند؛ که این هم میهنان عزیز ما، در اعتراض و درخواست منطقی خودشان از حکومت و دولت این حاکمیت مستبد، جدی تر و سخت کوش تر بشوند؛ و تا رسیدن به نتیجه مطلوبی که مد نظرشان هست؛ از جای شان تکان نخورند، و به اعتصاب حق مدارانه خویش ادامه بدهند!


بی تدبیری ها و سیاست های غلط ایشان در داخل کشور و نیز در خارج از ایران به اندازه زیادی، هم به خودشان و هم به ملت ایران زیان رسانده اند؛ که تا چند دهه دیگر نیز، قادر به تصحیح کردن آن اشتباهات نمی باشند. هیچیک از دولت های بی کفایت و رؤسای جمهور بی خرد این رژیم رو به زوال، حتی یک کار مفید برای مردم سرزمین ما را به تصویب نرسانده و به مورد اجرا نگذاشته اند؛ تا ملت به کمک آن بتواند؛ بخشی از بار سنگینی را که این حکومت با ندانم به کاری های خود، بر دوش ایشان گذاشته را، از روی شانه خویش بردارد. تا نفسی در آسایش و راحتی بکشد!

کشتن بسیاری از مردم بی گناه ایران اعم از کشوری و لشگری در شروع تشکل یافتن این حاکمیت جهنمی، آغاز نمودن جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق، و کشته شدن و به اسارت گرفته شدن و مردن بسیاری از مردم در زیر بمبباران های دایمی از سوی آرتش عراق در مناطق مختلف کشورمان، که حدود دو سه میلیون تن بوده اند. و اثرات سنگین بر جا مانده از آن جنگ در کشور، که هنوز بعد از نوشیده شدن اول جام زهر توسط نخستین رهبر عالیقدر!!!! انقلاب، (خمینی معدوم)، بی همسر شدن و یتیم گشتن بسیاری از زنان و بچه های ایرانزمین، به خاطر کشته شدن یا اسیر گشتن شوهران و پدران ایشان، در سوگ دایمی نشستن خانواده های زیادی از ملت ایران، به سبب کشته و اسیر گشتن فرزندان و اعضای دیگر خانواده شان در داخل و خارج از کشور، زندانی کردن بسیاری از مردم به بهانه های واهی و بی دلیل در شکنجه گاه های دژخیمان این رژیم اهریمنی، بیکار شدن هزاران مرد و زن ایرانی به خاطر ورشکستگی برخی از کارخانه های مملکت در اثر تحریم های پیشین غربی ها، و بیمار و زمینگیر شدن اقتصاد کشور در اثر بی لیاقتی های دولتمردان این جمهوری حقیر و بری از روش های صحیح مملکت داری، سخت گیری های بدون دلیل بر مردان و زنان ایرانی چه در انظار و چه با شوریدن به محافل خصوصی آنها، و دستگیر کردن و زندانی نمودن شان، به وسیله بدترین ایرانیانی که خود را به نوکری سران ضد ایرانی این حکومت تنزل شخصیت داده اند؛ و از آحاد ملت ایران بودن، به ذلت و حقارت امت حاکمیت استبدادی اسلامی در آمدن، و نیز زیان های فراوان دیگری، که برشمردن شان را به مجال دیگری موکول می نمایم.



مواردی هستند که از آغاز برپائی این انقلاب و حکومت ضد مردمی آن، زمینه هائی را در کشور به وجود آورده است؛ که اکنون بعد از گذشتن اینهمه سال از حاکمیت منفور ایشان، شعله های خشم مردم را بر انگیخته اند. که با به پا خیزی بسیاری از مردم کشورمان در دیماه سال پیش، و ادامه یافتن آن در سال جاری، آرزمندیم که به زودی نیز، به سبب فشارهای خارجی و نارضایتی های مردم درون مملکت، و از همه مهم تر و کارساز تر، اختلافات درون خودی های رژیم، مواردی باشند که خامنه ای به عنوان دومین رهبر انقلاب و چهاردهمین امام شیعیان گمراه در ایران، قادر به سرپوش گذاشتن بر روی آنها نخواهد بود.

و باید که در انتظار به سر آمدن تعجیلی عمر حاکمیت ننگین خود و همدستان ضد ایرانی و دشمن بشریت در میهن باستانی ما و کهندیار ایرانزمین باشند. و به هیچوجه فراموش نکنند؛ که دلیرمردان و دلاور زنان ایرانی، هرگز به ایشان اجازه نخواهند داد؛ نه از طریق آسمان ایران و نه به وسیله دیگر ورودی ها و خروجی های مملکت، بتوانند از کشور بگریزند؛ و یا اموال منقول خودشان به ویژه پول های شان را از کشور خارج سازند. در مورد انتقال پول های شان از طریق بانک های کشور به حساب های خودشان در بانک های خارجی، با وضع شدن تحریمهای جدید که به زودی صورت می گیرند؛ از این روش نیز نمی توانند استفاده بکنند.



بلکه همان مبالغ میلیاردی را که پیش تر دزدیده و به حساب های خود در بانک های خارج واریز کرده اند. را نیز نخواهند توانست از بانک های مربوطه دریافت کنند. زیرا آنها نیز مشمول مواد تحریم های سنگین آتی خواهند شد. و به امید اهورای یکتای ایرانزمین، و ملت سلحشور و آزادیخواه و حق طلب میهن مان، به این مردم محروم و بی پناه باز گردانده خواهند شد. چه این دزدان جنایتکار را خوش آید و چه نه ؟!

محترم مومنی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د