رد شدن به محتوای اصلی

از سعید طوسی تا نوه آیت الله حائری !

این ویدیو را تماشا کنید.

جنجالی ترین خبری که در دو سه روز اخیر در ایران منتشر شده است؛ مربوط می شود به گزارشی دیگر در مورد آزار جنسی به کودکان و نوجوانان ایرانی، این بار عمل موهن و شنیع تجاوز به دانش آموزان، در مرکز کشور و در یکی از مدارس پسرانه مناطق پیشرفته آموزشی در پایتخت روی داده، و عبارت است از آموزش سکس و روابط جنسی به کودکان، توسط یکی دیگر از تحفه های نظام همواره مشوش رژیم مسلمانان بجه باز آخوندی، استاد این فن اختصاصی که فقط از دامان اسلام ناب محمدی بر می خیزد؛ تجاوز به کودکان و نوجوانان یکی از مدارس پسرانه غیر انتفاعی (خصوصی) منطقه دو آموزش و پرورش تهران بوده است( از شمال چهار راه نواب صفوی تا بعد از خیابان ستار خان ، و از ضلع غربی میدان بیست و چهارم اسفند تا آن سوی ضلع غربی میدان شهیاد) محل استقرار مدارس منطقه دو آموزش و پرورش پایتخت است!



جنایتکاری دیگر از جنس پست و ناانسان سعید طوسی، نوه آیت الله حائری است؛ که معاون آموزشی مدرسه مورد نظر بوده، وی با پخش نمودن فیلم های تحریک کننده جنسی برای برخی از نوجوانان محل کارش، و نوشاندن الکل به این نوباوگان کشور، به آنها آموزش سکس می داده، و به آنها امر می کرده، که به یکدیگر تجاوز کنند. البته خود پست فطرش هم، با فرزندان مردم ایران به چنین عمل شنیعی می پرداخته است. از این حکایت تلخ مشخص می شود؛ که در مدارس کشور، هیچگونه اشرافی از سوی مسؤلان رده بالاتر، بر اموری که کارمندان دیگر کادر آموزشی مدرسه شان انجام می دهند ندارند. اگر می داشتند یا داشته باشند؛ این خاطیان در کجا و کدام قسمت از مدرسه تحت نظارت مدیر و ناظم و امور تربیتی مدرسه به چنین کار ناشایستی دست زده است؟!

بدیهی است اگر سعید طوسی را، به خاطر کثافتکاری های تجاوز کارانه او به کودکان قاری قرآن دستگیر می کردند؛ و او را محاکمه نموده و به اشد مجازات محکوم می نمودند. اکنون پای تجاوزات دیگری به دانش آموزان ایرانی، به داخل کلاس های درسی پایتخت باز نمی شد. اما وقتی بیماران جنسی مانند همین آقازاده روانی مشاهده می کنند؛ که سعید طوسی خطاکار، به جای زندانی بودن و تحمل کردن حکم محکمه، اکنون در یک اجلاسیه مهم مربوط به قرائت قرآن در ترکیه می باشد. خیال شان راحت می شود و با خود می پندارند؛ وقتی سعید طوسی که آیت الله زاده هم نیست؛ و خانواده اش از مهاجران چند دهه گذشته افغان در ایران بوده اند. بعد از آن جنایات بزرگ، برای خودش رها و آزاد زندگی می کند؛ و به عنوان کارشناس قرآن از سوی رژیم به ترکیه اعزام شده است. آقازاده خطاکار نیز به این تصور رسیده: من که آیت الله زاده نیز هستم؛ بسیار راحت تر از او می توانم؛ چنین لذات شهوانی غیر معمولی را برای خودم تدارک ببینم. و هیچگونه مجازاتی را برایم در نظر نگیرند!


کودکان بی نوائی که مورد تجاوزات مکرر وی قرار گرفته بودند؛ به دلیل همین امر و به سبب رفلکس های روانی این مورد آزار دهنده، دچار بیماری های روانی پرخاشگری و خشونت و عوارض دیگری از این جنایت شده بودند. به دلیل بازتاب روانی ناخوشآیندی که در خانه داشته اند؛ موجب برانگیخته شدن بیشتر دقت پدران و مادران خویش می شوند. آنها نیز با تیز هوشی و پیگیری مساله تغییرات روحی فرزندان شان، به این حقیقت تلخ و آزار دهنده پی می برند؛ که در مدرسه به فرزندان ایشان چه گذشته است؟!

وقتی فیلم هائی را که خبرگزاری های مختلف در این خصوص انتشار داده اند می بینیم. ضجه مادران ستمدیده این کودکان را نشان می دهند؛ که با تمام وجودشان، بر مدیر بدون مسؤلیت مدرسه مربوطه می شورند و به او معترض هستند؛ و او را مسؤل مستقیم روی دادن این عمل جنایت آسا در مورد فرزندشان می دانند. حال آنکه اگر به درستی به این امر بپردازیم؛ این خطای آشکار بیش از هر پایگاه دیگری، از دامان اسلام عزیز!!! به درون زندگی مسلمان های چند آتشه رخنه کرده است؛ و پیر و جوان و خرد و کلان شان را، چنان در تنگنای مسایل پیچیده جنسی قرار داده است. که در پندار غلط ایشان، کل موارد زندگی یک فرد، فقط در دو رابطه خلاصه می شود؛ و برای این کوته فکران غی اجتماعی و واپسگرا قابل اهمیت می باشد. بهره بردن از لذایذ جسمی و جنسی عوامل دوگانه ای هستند؛ که بیش از سایر زیرمجموعه های زندگی برا نوع بشر، نزد آنها جاذبه دارد!
از آنجائی که به خاطر بی عدالتی های دست اندرکاران رژیم منحط آخوندی، و عدم رسیدگی شان به مردم نیازمند کشور، امکانات زندگی مردم بسیار اندک و محدود است. در بیشتر موارد در کشورمان، پدران و مادران و فرزندان شان در یک اتاق می خوابند. و در نهایت تاسف، اکثر این اولیاء ، از دانش تعلیم و تربیت و توجه به امور روانی فرزندان شان بی بهره می باشند. تا جائی که نمی دانند؛ که هنگام انجام دادن سکس با همسر خویش، این بچه ها که ظاهرا در خواب فرو رفته اند؛ ولی در واقع بیدار هستند و شاهد این عملیات می باشند. به این ترتیب آنها دچار بدآموزی های جنسی شده، و مشکل بلوغ زودرس نیز گریبان شان را می گیرد!



هنگامی هم که این کودکان به درون اجتماع وارد می شوند؛ به خاطر عدم آموزش های ویژه برای شناختن مسائل جنسی و اندام خودشان، به دلیل ناآگاهی از این گونه حقایق، امکان این که مورد سوء استفاده بیماران روانی قرار بگیرند زیاد خواهد بود. درون اجتماعاتی که بچه ها، به خاطر عدم حضور ذهن نسبت به مسائل جنسی و شناختن آلت های تناسلی خودشان، کاملا نا آگاهانه وارد جامعه می شوند. در برابر تحریکات کوچک و کم اهمیت دیگران نیز، توان شناختن آنچه که در پیرامون شان می گذرد را ندارند. مسلم است که در چنین شرایطی کودکان نا بالغ، بیشتر در تیررس چنین خطرات اجتماعی واقع بشوند.

ولی چون اساس جامعه و کسانی که در آن حضور دارند؛ بر محور ناآگاهی ایشان از چنین مسائلی است. بر مسؤلان و مدیران مملکت فرض لازم است؛ که با روش های مناسب به آموزش دادن این موارد به آحاد جامعه، به ویژه به کودکان و نوجوانان کوشا باشند!
از آنجائی که در این برهه زمانی، خود این مدیران و مسؤلان مؤسسات آموزشی، از میان قشری بر می خیزند؛ که مهم ترین کنش فردی و شخصی و خصوصی آنها، حول محور مسائل جنسی شان می چرخد. خودشان هم از دست اندر کاران رخ دادن چنین اموری در کشور هستند. و به استناد: « رطب خورده منع رطب کی کند؟ » نمی توانند خیلی جدی و کوشا به این کژی های اجتماعی بپردازند. اگر جز این بود؛ چرا سعید طوسی همچنان بدون روشن شدن تکلیف خطاهائی که مرتکب شده است. درون اجتماع ول می گردد، و دست شاکیان به گرد پایش هم نمی رسد. چه رسد به خود او و گرفتن انتقام فرزندان شان از این فرد خبیث، که آنان را در دوران کودکی شان، مورد تجاوزات خویش قرار داده بوده است؟!



کجا در دوران رژیم پادشاهی پهلوی در ایران، چنین خطاهای اجتماعی تا به این اندازه، در میان مردم جامعه شیوع داشتند؟ حتی مطرح کردن این امور در رسانه های گروهی نیز، موجب شرم حضور مردم بودند؛ و به این آشکاری از این گونه مسائل در میان خودشان سخن به میان نمی آوردند. در آن دوران آنچه که در این رابطه شیوع بیشتری داشت؛ و مردم به آنها آگاهی و اشراف زیادتری داشتند؛ روابط جنسی اساتید حوزه های علمیه با طلبه های نوجوان و جوان شان بود. که همگان از این مساله بی خبر نبودند. تا جائی که در میان بعضی از مردم به شوخی رایج شده بود. هرگاه که می خواستند کسی را توصیه به داشتن روی کافی در اجتماع بنمایند؛ به شوخی به وی می گفتند: اگر کم رو هستی و اذیت می شود، یکی دو ماه برو حوزه علمیه طلبه شو، وقتی که برگردی، کاملا روی کافی برای انجام دادن خیلی از امور در اجتماع را خواهی داشت!

محترم مومنی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د