پاسخ: "واژه ی تشریفاتی اسلن در قانون اساسی وجود ندارد" !!
نه تنها در قانون اساسی ایران شاه تشریفاتی نبود، بلکه در هیچ قانون اساسی مشروطه ای، شاه تشریفاتی نبوده و نیست. شاه همه جا بر اساس قانون، حقوق خود را دارد، هر چند حقوقش مطلقه نیست.
اینکه مصدق السلطنه می گوید پس برای چه خون دادیم - که البته خونی هم داده نشد، "مظفر الدین شاه" خیلی ساده و سریع امضا کرد و هیچ خونی هم ریخته نشد - قانون اساسی پیش از خون دادن در زمان "محمد علی شاه" نوشته شده بود !! اینکه می گویند خون دادیم تا مردم به حقوق خود دست یابند، یک سفسته ی دروغین از مصدق دله السلطنه است که خودش ارزنی نقش در مشروطه نداشته، در حالی که رضا شاه داشت.
مبارزه برای مشروطه، مبارزه برای قانون و تشکیل حقوق اساسی بود. قانون اساسی نوشته شد و ملت به حقوق اساسی دست یافت و کشور صاحب قانون شد. نه اینکه شاه تشریفاتی شود !!
ما اینجا با دو گانه ی صفر و یک "۱- سلطنت قرون وسطایی مطلقه" و "۲- دمکراسی با شاه تشریفاتی" روبرو نیستیم.
پیش از ایران، نمونه های فراوانی وجود داشته و ایران چیزی نبوده جز یک تقلید ناقص از آنها. فرانسه در زمان ناپلئون و سپس بازگشت بوربون ها (لویی هژده، شارل دهم، فیلیپ لویی) مشروطه بود، قانون داشت، مجلس داشت و به مانند دوره ی لویی چاردهم و پانزدهم نبود، اما شاه به هیچ عنوان تشریفاتی نبود. قانون اساسی فرانسه مشروطه ی پادشاهی، به بلژیک رفت. سپس فرانسه جمهوری شد، اما بلژیک پادشاهی ماند !! پادشاهان مشروطه ی بلژیک در سده ی ۱۹ هم به هیچ روی تشریفاتی نبودند، قانون اساسی هم این را نمی گفت.
روشن اندیشان ایرانی و مشروطه خواهان رفتند و قانون اساسی بلژیک مصوب ۱۸۳۳ را آوردند ایران و ترجمه کردند و یک دست جاهایش را با اسلام و مذهب و اینها آراستند. چیزی از آسمان نازل نشد. همان سنت های مشروطه گری سده ی نوزدهمی بود که بر اساس آنها، آن مجلس وجود داشت و دولت، اما شاه تشریفاتی نبود.
این افسانه را مصدق به محض رفتن فک و فامیل های قاجاریش بر پا کرد و هنوز هم تکرار می شود.
آن جمله ی معروف "شاه از مسئولیت مبراست" هم، حکمی به نفع شاه بوده و نه به زیان شاه. یعنی کسی نمی توانست شاه را بازخواست کند. همه می دانستند که در نبود مجلس، شاه نخست وزیر منصوب می کند. خب، پس تشریفاتی چه شد ؟ چگونه تشریفاتی است که چنین اختیار مهمی دارد و اگر این انتصابش بد باشد و غلط باشد، نباید مواخذه شود ؟ پر آشکار است که قانونگزاران مشروطه در ایران، برای چرب کردن سبیل مظفر الدین شاه و راضی کردن او و محمدعلی شاه - که متمم را امضا کرد - این حکم را گزاشته اند که شاه احساس امنیت کند. مسئله اسلن تشریفاتی بودن نیست، چنانکه احمد شاه پیش از کودتا، ۷ سال حکومت کرد، نه تنها سلطنت، چون مجلسی درکار نبود.
با وجود مجلسین هم شاه حق تعیین نصف هموندان مجلس سنا را داشت. پس چگونه می شود گفت تشریفاتی ؟
می توانیم بگوییم از مشروطیت خوشمان نمی آید و شاه باید تشریفاتی می بود، ولی نمی توانیم بگوییم بر اساس مشروطه، شاه تشریفاتی بود. این افسانه در دوره ی پهلوی از سوی مخالفان بیمار چپ و مصدقی و آخوند بازی ساخته شد و پیش از آن، این سخنان مهمل گفته نمی شد.
نقد مصدق و جبهه ی ملی
نه تنها در قانون اساسی ایران شاه تشریفاتی نبود، بلکه در هیچ قانون اساسی مشروطه ای، شاه تشریفاتی نبوده و نیست. شاه همه جا بر اساس قانون، حقوق خود را دارد، هر چند حقوقش مطلقه نیست.
اینکه مصدق السلطنه می گوید پس برای چه خون دادیم - که البته خونی هم داده نشد، "مظفر الدین شاه" خیلی ساده و سریع امضا کرد و هیچ خونی هم ریخته نشد - قانون اساسی پیش از خون دادن در زمان "محمد علی شاه" نوشته شده بود !! اینکه می گویند خون دادیم تا مردم به حقوق خود دست یابند، یک سفسته ی دروغین از مصدق دله السلطنه است که خودش ارزنی نقش در مشروطه نداشته، در حالی که رضا شاه داشت.
مبارزه برای مشروطه، مبارزه برای قانون و تشکیل حقوق اساسی بود. قانون اساسی نوشته شد و ملت به حقوق اساسی دست یافت و کشور صاحب قانون شد. نه اینکه شاه تشریفاتی شود !!
ما اینجا با دو گانه ی صفر و یک "۱- سلطنت قرون وسطایی مطلقه" و "۲- دمکراسی با شاه تشریفاتی" روبرو نیستیم.
استاد مصدق دله السلطنه |
روشن اندیشان ایرانی و مشروطه خواهان رفتند و قانون اساسی بلژیک مصوب ۱۸۳۳ را آوردند ایران و ترجمه کردند و یک دست جاهایش را با اسلام و مذهب و اینها آراستند. چیزی از آسمان نازل نشد. همان سنت های مشروطه گری سده ی نوزدهمی بود که بر اساس آنها، آن مجلس وجود داشت و دولت، اما شاه تشریفاتی نبود.
هم زمان با مشروطه ی ایران ۱۹۰۶ در آلمان که فرهنگ نوینش سده ها از ایران جلوتر بود، در عین مشروطه بودن و مجلس داشتن، پادشاهش "ویلهلم دوم" تشریفاتی نبود !!
هیچ کسی هم یک کلام در ایران قاجاریه از تشریفاتی بودن شاه نگفته است. در قوانین معمولی هم نیست. تشریفاتی بودن شاه، یک سنت انگل ایسی به صورت بالفعل است. انگل ایس قانون اساسی نداشت و به مرور پس از ۴۰۰ سال پادشاهی مجلسی، به یک سنتی رسید که شاه پادشاهی کند و نه حکومت. این سنت در کشورهای دیگر اروپایی هم به مرور پس از چند صد سال اجرا شد، نه اینکه یک اصل حقوقی باشد !!
هیچ کسی هم یک کلام در ایران قاجاریه از تشریفاتی بودن شاه نگفته است. در قوانین معمولی هم نیست. تشریفاتی بودن شاه، یک سنت انگل ایسی به صورت بالفعل است. انگل ایس قانون اساسی نداشت و به مرور پس از ۴۰۰ سال پادشاهی مجلسی، به یک سنتی رسید که شاه پادشاهی کند و نه حکومت. این سنت در کشورهای دیگر اروپایی هم به مرور پس از چند صد سال اجرا شد، نه اینکه یک اصل حقوقی باشد !!
این افسانه را مصدق به محض رفتن فک و فامیل های قاجاریش بر پا کرد و هنوز هم تکرار می شود.
هزرط استاد مصدق دله السلطنه ی قجری |
با وجود مجلسین هم شاه حق تعیین نصف هموندان مجلس سنا را داشت. پس چگونه می شود گفت تشریفاتی ؟
ضمن اینکه قوای مسلح کاملن در اختیار شاه بودند. به همین دلیل رضا خان در سال ۱۳۰۳ با هماهنگی مجلس، فرماندهی قوا را از شاهی که یک سال بود در فرنگ دنبال قمار بازی و عیاشی بود، گرفت، که البته این هم یک قانون موقتی بود. در شرایط معمولی، فرماندهی قوا هم با شاه بود.
می توانیم بگوییم از مشروطیت خوشمان نمی آید و شاه باید تشریفاتی می بود، ولی نمی توانیم بگوییم بر اساس مشروطه، شاه تشریفاتی بود. این افسانه در دوره ی پهلوی از سوی مخالفان بیمار چپ و مصدقی و آخوند بازی ساخته شد و پیش از آن، این سخنان مهمل گفته نمی شد.
نقد مصدق و جبهه ی ملی
نظرات