رد شدن به محتوای اصلی

رسوایی تازه ی تهمینه میلانی و رضا کیانیان: پول شویی هنربندان جمهوری اسلامی به بهانه ی تولید آثار حقیر هنری

اگر در چند روز گزشته، به چگونگی فعالیت های من در مورد نمایشگاه "تهمینه میلانی" دقت کرده باشید، به خوبی درمی بابید که بر خلاف عادت همیشگیم به پرداختن مفصل به وقایع اینگونه، تمام فعالیت من بر داستان های اینستاگرام که عمری ۲۴ساعته دارند، متمرکز شده است. تنها در مورد خبر تعطیلی نمایشگاه، لازم دانستم مطلبی را به گونه ای مجزا منتشر کنم. 


چرا که حوزه ی فعالیت من، آثار هنری را شامل می شود و نه یک دست تولیدات بی ارزش و بی کیفیت از کسی که با وجود تحصیلات معماری و پیشینه ی کارگردانی سینما، کوچک ترین آشنایی به اصول گرافیکی و مبانی دیداری ندارد. کاملن مشخص است که این خانم کارگردان، نه ترکیب بندی می داند و نه چیزی از رنگ و رنگ شناسی. پس چگونه این رنگ بازی های کودکانه را “اثر” بنامم و در مورد آنها بنویسم ؟

اما پرسش این است که چگونه این تولیدات بی ارزش، به دیوار یکی از نگارخانه های بزرگ و پرمدعای تهران آویخته شده است ؟ چرا مدیر هنری نگارخانه ی "ایوان"، به جای بالابردن سطح آگاهی خود و طبیعتن جلوگیری از نمایش چنین تولیداتی، به مثلث مافیایی "نیشابور- جواهرده - تهران" چسبیده است ؟ آیا خود قیمت گزاری نمی داند که بنا بر ادعای مدیریت این نگارخانه، برای قیمت گزاری دست به دامان مدیر پیشین
 دفتر تجسمی شده است ؟ آیا نمایش چنین رنگ بازی های بی ارزشی در نگارخانه ی ایوان، نشان از حاکمیت بی خردی و ابتذال ندارد ؟


رنگ بازی های امثال "تهمینه میلانی" و کاغذ بازی های رونوشت "صابر ابر" را بگزارید کنار حجم‌ های "رضا کیانیان" که سطح کیفی آنها، از طرح های آغازی هنرجویان هنرستان های تجسمی ما هم پایین تر است. یا فرتورهای "نیکی کریمی" که رونوشت است و به هیچ عنوان کار او نیست. هنگامی که تولیداتی چنین سخیف و بی ارزش و گهگاه رونوشت، از سوی نگارخانه داران بدون هیچ گونه ارزیابی کیفی و با نرخ هایی کلان به نمایش درمی آیند، هیچ‌ دلیلی به ذهن خطور نمی کند، به جز پول شویی. کسی قرار نیست سطح آگاهی همگانی را بالا ببرد، به جامعه ی تجسمی احترام گزارد و فضای فعالیت را برای هنرمندان و کارشناسان این حوزه فراهم کند.


نمایش چنین آثار بی ارزش و مبتذلی، توهینی است تمام عیار به همه ی هموندان جامعه ی تجسمی. باید بر نگارخانه هایی این چنینی شورید و فضای این نگارخانه ها را از ستارگان حلبی پس گرفت.

توهین‌ و تهدیدهای تهمینه میلانی و دوستان و ساقه لیسانش همچنان ادامه دارد، اما هموندان جامعه ی تجسمی بر تصمیم خود پایدار و استوارند و دیگر به یک فرد تازه کار اجازه نخواهند داد که به واسطه ی رابطه، سرمایه، شهرت و یا رابطه ی جنسی و به نفع جریان جعل و تقلب و پول شویی، فضای نگارخانه ها را به خود اختصاص دهد.












افشین پرورش

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...