هزرط لالایی ماما که سرکرده ی دکان دین فروشی بودایی در زمین و سامانه ی خورشیدی است، به تازگی درباره ی موضوعی التفات فرموده است که ربطی به اندازه ی گلیم حاجی ندارد. وی در واپسین سخنرانی خود در میان اروپاییان، گفته است که: "پناهندگان به کشورهای خود برگردند و آنجاها را آباد کنند؛ اروپا متعلق به اروپاییان است".
چند ایراد اساسی به سخنان وی وارد است که قصد دارم در این چکیده به آنها اشاراتی کنم.
یک اینکه، چهره ای دین فروش که اساس مذهبش بر شخصی بودن موهومات دینی و موجودیت موهوم خداوندی است، چگونه است که به خود اجازه می دهد در امور سیاسی دخالت کند ؟! سکولار بودن مذهب بودایی با این فضولی لالایی فافا و نیز کشتار الله پرستان در برمه، نمونه ی بارز توهم آشتی گرایی و آشتی جویی و زندگی مسالمت آمیز دینی است، بدین معنی که هیچ دین و مذهبی نمی تواند اندیشه و باوری به جز خود را در کردار تحمل کند.
دوم آنکه، آخر شعور هم چیز خوبی است. اگر آنهایی که پناهندگان اروپا را تشکیل می دهند، از نسل دوم به بعد باشند چه ؟! یعنی اگر طرف در یک کشور اروپایی زاده شده باشد، آیا هنوز هم مهاجر و پناهنده محسوب می شود یا نه ؟! این پرسشی است که پیرمرد زاهد فروش بدان اشاره نکرد و از کنار آن گزشت. افزون بر این، همان پناهندگانی هم که اکنون اقامت و شهروندی اروپایی را دریافت کرده اند، گویا از دید لالایی باما اروپایی محسوب نمی شوند و وی فتوا صادر فرموده که آنها باید به کشورهای خود برگردند !!
سوم آنکه، باز هم شعور چیز خوبی است !! آنها که پناهنده ی اروپا می شوند، از چیزی در کشور خود گریخته اند. آنهایی که به راستی تحت تعقیب، شکنجه، زندان و یا اعدام هستند، چگونه می توانند به همان خراب شده های خود بازگردند و بنا به یاوه ی لالایی لاما، دست به آبادانی کشور خود بزنند، در حالی که هنوز پایشان به خاک حاصلخیز رنج سازشان نرسیده، دستگیر می شوند و به اولوف دانی می افتند ؟؟ اندیشه هم چیز خوبی است که اگر این پیر خرفت داشت، از این یاوه ها به بیرون پرتاب نمی کرد.
چارم اینکه، پفیوز باشی هتا میان پناهندگان واقعی و پناهنده نمایان مفت خواره ی دروغگو هم تفاوت و تمیز قائل نشده و همه را به یک چوب رانده است. از دید وی، فردی که پناهنده است، هتمن باید به کشور خاستگاه خود بازگردد؛ اما او هیچ اشاره ای به پناهنده نمایان با پرونده های دروغین نکرد که تنها و سرفن برای مسائل غیر ضروری ایی همچون فقر و بیکاری، به اروپا یورش آورده اند و در قالب مهاجرت های گله ای، امنیت اروپا را به مخاطره انداخته اند.
پنجم آنکه، شما لالایی لالا یا هر سر خری دیگری که نام واقعیت است، بهتر است خفه شوی و به جای زرزرهای مردم فریبانه با ظاهری زیبا که تنها خوشایند برخی جریان های کون کش جهانی است، به درد واقعی مردم برسی و از دولت ها و رژیم های جنایتکاری پرسش کنی که شوند اصلی این همه ناخرسندی و آوارگی ملیون ها انسان در سراسر جهان در قالب پناهنده شده اند. جناب عالی بهتر است تنها به جای دیدن امواج پناهندگان در اروپا، سری به اردوگاه های پناهندگی در دیگر کشورهای غیر اروپایی، در هندوستان و مالزی و آفریقا و هتا کشورهای درب و داغان اروپای خاوری بزنی، تا از حال و روز رقت بار مردم رنج دیده ی آنجا که همگی پناهنده اند، چشم دروغ ساز عافیت بینت باز شود.
کس شعر گویی های سیاسی یک دله موش دینی و یک آخوند و سرکرده ی دین فروش بودایی، به جای آنکه در جهان با انتقاد روبرو شود که ای یارو خفه شو و در امور سیاسی دخالت نکن، با استقبال و پوشش خبری جهانی از سوی جهانی سازانی روبرو شده است که خودشان بهتر از این امة احمق می دانند که با این زرزرها، آب هم از آب تکان نخواهد خورد و این یاوه سرایی ها، مصرف دیگری دارد که یکیش به خریت بیشتر فروبردن مردم و خواب کردن بیشتر آنان است تا چشمشان واقعیت تلخ موجود در برابر خود را نبینند.
خدا مرده است، افسانه اش را هم داریم می کشیم...
چند ایراد اساسی به سخنان وی وارد است که قصد دارم در این چکیده به آنها اشاراتی کنم.
یک اینکه، چهره ای دین فروش که اساس مذهبش بر شخصی بودن موهومات دینی و موجودیت موهوم خداوندی است، چگونه است که به خود اجازه می دهد در امور سیاسی دخالت کند ؟! سکولار بودن مذهب بودایی با این فضولی لالایی فافا و نیز کشتار الله پرستان در برمه، نمونه ی بارز توهم آشتی گرایی و آشتی جویی و زندگی مسالمت آمیز دینی است، بدین معنی که هیچ دین و مذهبی نمی تواند اندیشه و باوری به جز خود را در کردار تحمل کند.
دوم آنکه، آخر شعور هم چیز خوبی است. اگر آنهایی که پناهندگان اروپا را تشکیل می دهند، از نسل دوم به بعد باشند چه ؟! یعنی اگر طرف در یک کشور اروپایی زاده شده باشد، آیا هنوز هم مهاجر و پناهنده محسوب می شود یا نه ؟! این پرسشی است که پیرمرد زاهد فروش بدان اشاره نکرد و از کنار آن گزشت. افزون بر این، همان پناهندگانی هم که اکنون اقامت و شهروندی اروپایی را دریافت کرده اند، گویا از دید لالایی باما اروپایی محسوب نمی شوند و وی فتوا صادر فرموده که آنها باید به کشورهای خود برگردند !!
سوم آنکه، باز هم شعور چیز خوبی است !! آنها که پناهنده ی اروپا می شوند، از چیزی در کشور خود گریخته اند. آنهایی که به راستی تحت تعقیب، شکنجه، زندان و یا اعدام هستند، چگونه می توانند به همان خراب شده های خود بازگردند و بنا به یاوه ی لالایی لاما، دست به آبادانی کشور خود بزنند، در حالی که هنوز پایشان به خاک حاصلخیز رنج سازشان نرسیده، دستگیر می شوند و به اولوف دانی می افتند ؟؟ اندیشه هم چیز خوبی است که اگر این پیر خرفت داشت، از این یاوه ها به بیرون پرتاب نمی کرد.
چارم اینکه، پفیوز باشی هتا میان پناهندگان واقعی و پناهنده نمایان مفت خواره ی دروغگو هم تفاوت و تمیز قائل نشده و همه را به یک چوب رانده است. از دید وی، فردی که پناهنده است، هتمن باید به کشور خاستگاه خود بازگردد؛ اما او هیچ اشاره ای به پناهنده نمایان با پرونده های دروغین نکرد که تنها و سرفن برای مسائل غیر ضروری ایی همچون فقر و بیکاری، به اروپا یورش آورده اند و در قالب مهاجرت های گله ای، امنیت اروپا را به مخاطره انداخته اند.
پنجم آنکه، شما لالایی لالا یا هر سر خری دیگری که نام واقعیت است، بهتر است خفه شوی و به جای زرزرهای مردم فریبانه با ظاهری زیبا که تنها خوشایند برخی جریان های کون کش جهانی است، به درد واقعی مردم برسی و از دولت ها و رژیم های جنایتکاری پرسش کنی که شوند اصلی این همه ناخرسندی و آوارگی ملیون ها انسان در سراسر جهان در قالب پناهنده شده اند. جناب عالی بهتر است تنها به جای دیدن امواج پناهندگان در اروپا، سری به اردوگاه های پناهندگی در دیگر کشورهای غیر اروپایی، در هندوستان و مالزی و آفریقا و هتا کشورهای درب و داغان اروپای خاوری بزنی، تا از حال و روز رقت بار مردم رنج دیده ی آنجا که همگی پناهنده اند، چشم دروغ ساز عافیت بینت باز شود.
کس شعر گویی های سیاسی یک دله موش دینی و یک آخوند و سرکرده ی دین فروش بودایی، به جای آنکه در جهان با انتقاد روبرو شود که ای یارو خفه شو و در امور سیاسی دخالت نکن، با استقبال و پوشش خبری جهانی از سوی جهانی سازانی روبرو شده است که خودشان بهتر از این امة احمق می دانند که با این زرزرها، آب هم از آب تکان نخواهد خورد و این یاوه سرایی ها، مصرف دیگری دارد که یکیش به خریت بیشتر فروبردن مردم و خواب کردن بیشتر آنان است تا چشمشان واقعیت تلخ موجود در برابر خود را نبینند.
خدا مرده است، افسانه اش را هم داریم می کشیم...
نظرات