رد شدن به محتوای اصلی

کَنکاشی بَر مسیحیت؛ بخش نخست: مَغلطه ی “مَسیحیت، دین نیست”

بنا بر شواهد گوناگون، می توان ادعا کرد که امروز، جامعه ی ایرانی در شرایطی به مانند "رنسانس" به سر می برد و در چنین برهه ی مهم و حیاتی از تاریخ ایرانمان، از هر زمان دیگری بیشتر به حضور و وجود روشنفکران و خردگرایان نیاز است؛ روشنفکران، بار سنگین نجات یک ملت از نادانی را بر دوش کشیده و در راستایِ به حرکت درآوردن چرخ دنده های خردگرایی و اندیشه گری در هازمان، خود قربانی می شوند.

امروزه که بیش از هر زمان دیگری، جامعه ی مان تشنه ی آگاهی و ژرف اندیشی است، جوانان ایران زمین خود را از زنجیر اسلام اهریمنی رهانیده و به دانشی نسبی در رابطه با تاریخ اسلام رسیده و در جایگاه منتقد اسلام قرار می گیرند، اما شوربختانه در چشم بر هم زدنی و به دلیل نداشتن آگاهی و سواد کافی، به اسارت بندهای مسیحیت کزا درآمده و سخت تأکید می کنند که این بار دیگر خدای واقعی را یافته اند !!


بیشتر نوکیشان مسلمان زاده یِ مسیحی، به اندازه ای متعصب و کوراندیشند که بحث و گفتمان منطقی با آنان بی فایده است؛ آنان چشم هایشان را بسته، گوش هایشان را گرفته و دست هایشان را رو به آسمان افراشته و با سری خم شده از برای گناهکاریشان، به سخنان منطقی و درست گفته شده از سوی منتقدان، بی توجهی کرده و تنها دهان باز نموده و جیغ می کشند: "هاله لویا" !!

به درستی که اینان جماعتی هستند لایق دلسوزی و ترحم؛ چرا که روزی خام داستان های دروغین آخوندها می شوند و قصه یِ پرواز پیامبر خودخوانده ی اسلام با الاغ مبارکشان به سویِ عرش الله را باور می کنند و روزی دبگر، هنگامی که خسته از روایات تکراری و بی پایه و اساسِ اسلامند، شیفته ی سفسته گری و بازی با واژه های کشیش کلیسایشان شده و شگفت زده و آمین گویان، به منظور تایید مهمل بافی های آخوند بی سوادشان، چون بره سر تکان می دهند.

نگارنده، به منظور شناخت و درک بیشتر باورهای مسیحیان، چندین بار در کلیساهای ایرانیان، در چندین کشور گوناگون اروپایی حضور یافتم و حیرت زده با مردمانی رو برو گشتم که غرق در خرافات و بازی هایِ کلامیند و همچنان که مصرانه بر درستی باور خود تاکید دارند و اجازه ی ورود کم ترین شک و تردیدی به ایمان مذهبیشان را نمی دهند، به تمسخر و دادوری باورهای دگراندیشان الله پرست پرداخته و آنان را گمراه و خرافاتی می خوانند.

برای در هم کوبیدن سِپر دفاعی پوشالی این جماعت خجالتی که با واژگان و مفاهیم بازی می کنند تا به نوعی خود را از دیگر برادران و خواهران مذهبیشان متمایز نمایند، نگارنده ماه هاست که به مطالعه ی دَقیق مسیحیت و کتاب مقدسشان پرداخته و امروز با نهایت خوشحالی و افتخار، نسخه ی حدودن کاملی از نقد مسیحیت که حاصل ماه ها تلاش و مطالعه شخصی است را پیشکش هازمان ایران امروز و نسل های آینده ی ایران زمین می کند، باشد که خردگرایی پیشه کرده و آینده ی درخشانی داشته باشند.

مغلطه ی "مسیحیت دین نیست"
در بحث های متعددی که با ایرانیان مسیحی در سراسر جهان داشته ام، عمومن جملگیشان به یک عبارت مشابه اشاره دارند که می گوید: "مسیحیت دین نیست، چون شریعت ندارد" و نباید به چشم یک مذهب بدان نگریست؛ این مغلطه ی عجیب و غریب که می توان آن را به درستی معادل دقیق واژه ی "مضحک" دانست، سپری است که نوکیشان مسیحی برای پاک کردن گند انتخاب تازه و ایمان مذهبیشان و برای جلوگیری از قرار گرفته شدن در یک صف به همراه دیگر مذهبیون (صف خرد باختگی)، پشت آن پنهان می شوند.


نگارنده برای پاسخ بدین مغلطه ی کودکانه، از دانشنامه ی ویکی پدیا برای تعریف مذهب و همچنین تکیه بر آیه هایی از انجیل که تاکید می کنند مسیحیت یک دین است، استفاده نموده است و این پاسخ منطقی و مستند، جای کم ترین شک و تردید و ابهامی را باقی نمی گزارد و قاطعانه می توان ادعا کرد که مسیحیت یکی از هزاران دین موجود در کره ی زمین است.

دین در دانشنامه ی ویکی پدیا
دین، آیین و کیش، یک جهان بینی و مجموعه‌ ای از باورهاست که می‌ کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش‌ های اساسی مانند چگونگی پدید آمدن چیزها و جانداران و آغاز و پایان احتمالی چیزها و چگونه زیستن را به دست دهد. ادیان فراعقلیند، یعنی بخش هایی از آن مستقل از خرد او، بر مبنای عشق و اعتقاد است.

شمار دین‌ ها در میان انسان‌ ها بسیار فراوان است و این ادیان توضیحات بسیار متفاوت و داستان‌ های پرشماری را در راه کوشش برای یافتن پاسخ به معماهای یاد شده مطرح می‌ کنند. در باور دینداران، موجود یا موجوداتی که فراتر از قوانین جاری طبیعت هستند، این جهان را آفریده و بر آن فرمانروایی می‌ کنند و انسان می‌ تواند از راه پرستش او (آنها)، از واکنش آن موجود یا آن چند موجود استفاده نماید و به درجه‌ ای از حس امنیت و آرامش برسد !!

درباره ی اینکه "موجود آفریننده"ی مورد نظر ادیان، چه خصوصیاتی دارد و شمار و صفات و اهداف آنها چیست و طول عمر و ابعاد و شمار پیام‌ آوران آنها چه تعداد و اندازه‌ است، در میان ادیان اختلاف نظرهای بسیارفراوانی وجود دارد.

مجموعه ی دین از دو بخش تشکیل شده‌ است:

۱. آموزه‌ ها و گزاره‌ های اعتقادی (هست‌ ها / اصول)
۲. دستورهای کاربردی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه ی آموزه‌ های اعتقادی استوار شده‌ اند. (باید ها / فروع).


در ادیان مختلف، این آموزه‌ های اعتقادی تلاش می‌ کنند تا پاسخی برای درک چیستان های هستی و آنچه درک نشدنی است (بی نهایت، مرگ) فراهم کنند. واژه‌ های دیگری مانند کیش و مذهب، گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیر شاخه‌ هایی از یک دین به کار می‌ روند.

از گسترده‌ ترین دین‌ های جَهان، می‌ توان از دین‌ های ابراهیمی نام برد؛ دین‌ های ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقه ی خاورمیانه سَرچشمه می‌ گیرند، عبارتند از: "اسلام، مَسیحیت و یهودیت. دین‌ های بابی و بهایی نیز، از این دسته و از ادیان نوین هستند.

از دیگر دین‌ های بزرگ در جهان، می‌ توان از "بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوس گرایی" نام برد. ادیان لزومن خدامهور نیستند، اما به دید می‌ رسد همه ی ادیان باورمند به فراطبیعی باشند. دین‌ های کهن فراوان دیگری نیز وجود دارند، همانند: "زرتشتی‌ گری، مانوی‌ گری، مهر پرستی و جز اینها". خوب، با توجه بدانچه دانشمنامه ی معتبر و جهانی ویکی پدیا گفته، مسیحیت قطعن و بدون شک در زمره ی مذاهب و ادیان شمرده می شود، اما بَرای قانع کردن دوستانِ مسیحی، اجازه دهید تا به کتاب مقدس مسیحیان بازبرد کرده و دریابیم که خداوند این جماعت، درباره ی اینکه آیا مسیحیت یک دین است یا نه، چه دیدگاهی دارد.

انجیل یعقوب، باب یکم، آیه ی بیست و ششم، می گوید:
"هر که خود را مَسیحی می داند اما نمی تواند بر زبان تند خود چیره باشد، خود را گول می زند و مذهب او پشیزی ارزش نَدارد"؛ می بینیم که خدای مسیحیان، به صراحت از واژه ی مذهب برای تعریف مسیحیت استفاده می کند و چون بنا بر باور مسیحیان، این کتاب کلام خداست، بنا بر این، دگرش دادن کلام خدا و تفسیر شخصی از آن، درست نیست و گناه دارد.

انجیل مرقس بابت شانزدهم، آیات پانزدهم و شانزدهم، درباره ی تبلیغ دین مسیحیت می گوید:
"اکنون باید به سراسر جهان رفته و پیغام انجیل را به گوش همه ی مردمان برسانید؛ کسانی که ایمان آورده و غسل تعمید بگیرند، نجات می یابند و آنانی که ایمان نیاورند، ملعون و دوزخی خواهند بود*".


*واژه ی ملعون (Damned)، در انجیل های پارسی به غَلط و به احتمالِ زیاد به عمد و به منظور ویژه ای، "دادوری خواهند شد" مَعنا گشته که اشتباه است، زیرا معنای آن فعل انگل ایسی، لَعنت شده، دوزخی شده و یا جهنمی شده است.

انجیل یعقوب، باب یکم، آیه ی بیست و هَفتم، درباره ی مذهبی که خدای مسیحیان آن را می پذیرد، می گوید:
"مذهبی که پدرمان ایسا مسیح به عنوان پاک و بدون اشتباه می پذیرد، این است: «مراقبت کردن از یتیمان و بیوه ها در درماندگی هایشان و پرهیز کردن از آلوده شدن به واسطه ی جهان*".

*این آیه نیز، در انجیل های پارسی به غلط ترجمه شده؛ در آیه ی اصلی، کمترین اشاره ای به وفادار ماندن به خدا نشده و صراحتن از واژه ی دین (Religion) استفاده شده، اما در ترجمه ی پارسی، واژه ی دین حذف و مسیحیت جایگزین آن شده است و همچنین جمله ی وفادار ماندن به خدا نیز، بدان افزوده گشته است.

همچنین، آغاز تیموتاس باب پنجم، آیه ی چارم، می گوید:
"اگر بیوه ای بچه یا نوگانی دارد، آنان (کودکان) باید پیش از هر چیز، به تمرین مذهبشان (مسیحیت) از راه اهمیت قائل شدن برای خانواده ی شان و سپس پرداخت دِین هایشان به پدران و مادران و نیاکانشان بپردازند که این خداوند را خشنود می سازد*".

*باز هم واژه ی دین در ترجمه ی پارسی جا انداخته شده و اشاره ای بدان نشده است؛ گویا مترجمان انجیل به پارسی، از کم ترین سواد انگل ایسی نیز بی بهره اند و یا قطعن قَصد و مرضی در کار است که تلاش شده تا با تحریف انجیل و برداشت های شخصی، پیامِ تازه ای را برای خواننده ی پارسی زبان ساخته و به شستشوی ذهنی آنان بپردازند.

منبع

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د