رد شدن به محتوای اصلی

مرگ، کسب و کار منست

در درازنای سال های گزشته که پروژه ی پژوهشی خود را با تمرکز بر تخلفات و یغماگری های رخ داده در هنر معاصر ایران به پیش برده ام، با بسیاری از استادان ‌جامعه ی تجسمی همکاری نزدیک داشته و از اطلاعات و‌ تجارب ایشان به عنوان آگاه، کارشناس و مشاور، در کشف حقایق مربوط به وقایع و مسائل مختلف یاری جسته ام که شوربختانه در درازنای چار سال گزشته، برخی از این بزرگان از میان ما رفته اند.


"پرویز کلانتری"، "صادق تبریزی"، "محمد ابراهیم جعفری" و در نهایت "محسن وزیری مقدم" از جمله ی این درگزشتگان هستند که بارها و بارها به عنوان آگاه، کارشناس و مشاور، به پیشبرد این طرح پژوهشی به من کمک کرده بودند. به ویژه در مورد پرونده ی "آیدین آغداشلو"، این چار تن از جمله استادانی بودند‌ که اطلاعات مربوط به پیشینه ی تخلفات او را در اختیارم نهادند.

از راه ایشان بود که متوجه شدم بدنه ی اصلی جامعه ی تجسمی، به خاطر همکاری آغداشلو با نهاد قدرت جمهوری اسلامی، سال هاست که در انزوا و بایکوت به سر می برد. اهدای مصونیت نانوشته ی قضایی به آغداشلو که با کشیدن یک پرتره از خمینی حرامزاده آغاز شد و به خاطر همکاری با مفت خوارخانه ی گور رضا در مشهد ادامه پیدا کرد، چهل سال است که هنر ایران را زمینگیر کرده و به قهقرا کشانده است. این چنین شد که پی بردم مافیای سرکوبگر و تمامیت خواهی که او پس از کسب مصونیت قضایی از سوی ولایت فقیه، در عرصه ی تجسمی بر پا کرده، بسیاری از هنرمندان بزرگ ما را خانه نشین، تبعیدی و یا دق مرگ کرده است.

اما نکته اینجاست که هر گاه هنرمندی از این دست، در تنهایی و عزلت از میان ما می رود، این آغداشلو بود که شتابان خود را به مجلس ترحیم او رسانده و خاطراتی دروغین و جعلی از رفاقت با هنرمند درگزشته را لقلقه ی زبانش می کرد.

نفرت و انزجاری که امثال "فیروز شیروانلو"، "معصومه سیحون"، "نامی پتگر"، "جمال روح بخش"، "کلانتری"، "تبریزی"، "جعفری"، "اردشیر و بهمن محصص" از آغداشلو داشته اند را در کنار سخنرانی های آغداشلو در مدح ایشان و جعل خاطره های متوالی و گاه مضحک از رفاقت‌ هایی که هیچ گاه وجود نداشته اند بگزارید.

برای او، رویداد تلخ مرگ یکایک این بزرگان، فرصتی طلایی است برای خودنمایی و ابراز وجود. آغداشلو همیشه‌ در حال روزی درآوردن و خون مکیدن از مردگانی است که خود پیش از این، ضربتی کاری بر روح و زندگی شخصی و‌ حرفه ای ایشان وارد کرده است. اما امروز عصر در خانه ی هنرمندان، آغداشلو به همراه" حمید شانس"، استاد فاسد ‌‌و متقلب تندیس سازی و یکی از متهمان اصلی پرونده ی تخلفات سازمان زیباسازی، قرار است در بزرگداشت "وزیری مقدم" سخنرانی کنند. دلیلی برای تعجب نیست، چرا که "مرگ دیگران، کسب و کار آغداشلو است".

افشین پرورش 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د