رد شدن به محتوای اصلی

در آغاز یک مار سخن گفت...

دین، هنگامی که سخن از این دین کزایی به میان می آید، به ویژه به سه دین ابراهیمی یا سامی اشاره می گردد که مهوریت قدرت در جهان دیروز و امروز را در دست و در آغاز و بطن و پایان همه ی جنگ ها و انقلاب ها و تبعیض ها و سرکوبگری ها، حضور تمام قد و راسخ داشته اند.


دین، فریبکار و دروغگو و دروغ زن است. دین آمده است و برای هزاران سال به انسان ها داستان هایی را خورانده که در نبود دانش و خرد، به عنوان "حقیقت مسلم" پنداشته شده اند؛ در واقع، دین ملیاردها انسان را برای هزاران سال سر کار گزاشته و آنها را متقاعد ساخته است که ماری سخنگو، رشته ی اعصاب هوس آلود هوا را درنوردید تا آدم را بفریبد تا بدینسان آنها را از بهشت براند !!

از سخن گفتن سلیمان - که بنا به اعتراف تورات، فرزند حرامزاده ی داوود است - با جک و جانوران گرفته تا زندگی خوش و خرم یونس خان پیغمبر در شکمبه ی نهنگ تا سخن گفتن پسا مصرف مواد توهم زای موسا خان اولولک (همان اوالعظم به لهجه ی شیرازی) با بوته ی آتشین و تا به دو نیم مساوی تقسیم شدن کره ی ماه با اشاره ی دستان محمد و راه رفتن ایسای حرامزاده بر روی آب، سر این نکبت اندیشه را که بگیریم به کلان شیادان و ابرسرمایه دارانی می رسیم که هزاران سال است بر مردم به واسطه ی همین مزخرفات حکومت می کنند.

از خاور تا باختر جهان را ادیان گوناگون به همراهی دین فروشان و قلدران سیاسی و نظامیشان در نوردیده اند و ما هنوز در ایران عزیز گرفتار این شکنجه ی الهی هستیم و هنوز چاه فاضلاب قم را در مرکزیت این دکان داری دین داریم.

مفهوم کدام معناست که انسان را به دین و موهومات گراینده می کند ؟
آیا جز این است که تاک اندیشه در شوره زار بی خردی رشدی نکرده و فرد به جمود مغزی و تعصب اعتقادی گرفتار آمده است ؟

پس اینگونه است که حماقت هم مسری و هم موروثی است. نسل هایی که گرفتار تعصبند، خیلی ساده نمی توانند بپذیرند که "نمی دانند". آنها مدعی دانستنند و آنچه که می پندارند می دانند را هم دیگرانی به آنها گفته اند که خودشان یا از همان معیوب مغزان عوام کالانعام هستند یا از جمله دکان داران دین به حساب می آیند. دردشان می گیرد از اینکه بگویند نمی دانم، به غرور کزاییشان برمی خورد.

هتا استادان دانشگاه چنین مردمی نیز، برای آنکه این غرورشکنی را تجربه نکنند و بی آبروییشان رخ عیان ننماید، دست به دزدی مقاله (دزدی ادبی و دزدی علمی) می زنند تا هر جور شده نام خود را در ردیف دانشمندان و پژوهشگران و اندیشمندان جهان جول کنند. جای شما نیست، زور نزنید. این جماعت، با خود فریبی و دروغگویی به همه، سرشان را چون کبک در برف کرده اند و می پندارند که جهان دری وری های آنان را باور می کند !!

در بعد سیاسی که فاشیسم مذهبی خمینی حرامزاده ی تان، از همان آغاز که دانشمندان فیزیک هسته ای را واداشت تا هر جور شده یک شبه و به زور، راه صد ساله را بروید و از پسماندهای رادیو اکتیو نیروگاه پژوهشی اتمی تهران، یک بمب "اسراییل بترکان" بسازید، و در نتیجه ی بی خردی و بیشعوری و نابلدی و ناشی گریتان، هم به بمب اتم نرسیدید و هم دانشمندانتان را کشتید و هم رسوای جهان شدید - اما از مردم ایران پنهان کردید -، در این بعد هم باز به خود فریبی و توهم پردازی مشغولید.

آخر اگر هدف در به جنگ رفتن، شهادت بود، پس چگونه می توان پذیرفت که هدف سربازان ایرانی آزادی خاک اشغالی ایران از سوی عراقی ها و تازیان بوده است ؟! (منظور تنها دو سال نخست جنگ است که ایران حق دفاع از خود را داشت)

اینها همگی نمونه هایی است از این ذهنیت در خود تنیده و فلج که عنصر ایرانی از بقال و چقال گرفته تا استاد و پزشک و مهندسش، برای خود عقل کلی است که تنها اوست که می داند و خوب هم می فهمد و چه عالی تجزیه و تحلیل ها می کند و همه باید به او گوش بسپارند که هزرط آقا یا خانم، درباره ی فلان پشمک الموضوع چه نظریاتی دارند !!

غافل از اینکه هر آنچه که هتا به ذهن می رسد، سال ها و بلکه دهه ها و سده ها پیش از آن مطرح شده است و دیگرانی بس اندیشمندتر و دغدغه مندتر بدانها پرداخته اند، رساله ها و کتاب ها نوشته اند و آنها را به مهک تجربه گزاشته اند و آثاری ملموس و فرانظری هم به بار آورده اند. هنگامی که هستند کتاب هایی که برای ایرانیان چیز تازه و سخن نویی به حساب می آیند که تاریخ نخستین انتشارشان مربوط به دهه ها پیش از اینست، باید تا ته فاجعه ی بیشعوری حاکم بر فرهنگ ویرانه و منحط ایرانی را خواند که اگر جز این بود، تو و امثال تو هرگز شاید "کمونیست کتابی" نمی شدید.

با یاد نگرفتن و خود باد کردن، نمی توان جهش کرد. جهش علمی که پیشکشتان، هتا جهش ملخی برای ساختن خانه و جاده و سد را هم نمی توانید انجام دهید. باور ندارید ؟! به گند کاری نظارتی و وجدانی و بی شرفی ضد انسانی سرکردگان آن کشور اشغالی در خانه های موسوم به دولت مهرورز یا سدهای زمین خشکان و آب نابودساز و جاده های پر تصادف نگاه کنید...

در سرزمینی که همه چیز غلط است، درست بودن اشتباهی کشنده است

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د