رد شدن به محتوای اصلی

خرافات اسلامی، مزخرفات قرآنی

یکی از مضحک ترین و احمقانه ترین خرافاتی که شوربختانه
هنوز و امروزه در میان مردم ایران رواج دارد:
"آیه ی کزایی واِن یکاد"


در آستانه در ورودی برخی از خانه ها، آیه هایی از قرآن الکزا را می بینید که به شکل تابلو و یا بافته شده به صورت فرش، نصب گردیده است. همین آیه را در گزشته ها بیشتر و امروز کمتر روی سکه های گردنبند و به ویژه روی سینه ی بچه ها با سنجاق قفلی می چسباندند و البته امروزه به صورت نوشته ای بر روی فلز به عنوان دستبند نیز استفاده می شود. این هر دو کار، در پی یک اندیشه ی خرافی به نام "مصون ماندن از چشم زخم" و یا "حفظ مال و جان انجام می شود". معمولن، معنای این آیه هاست که دلیل استفاده ی آنها در جاهای گوناگون می شود و قاعدتن بایستی معنایی در این آیه ی مشهور به "واِن یکاد" باشد که به حفظ جان و مال و یا چشم زخم خوردن مربوط شود، اما با کمال شگفتی می بینیم که نه تنها سخنی از تندرستی و دوری از چشم زخم در آن دیده نمی شود، که هتا توهینی هم در آن به خود پیامبر خودخوانده ی اسلام انجام شده است !!

این آیه در سوره ی "القلم"، آیه های ۵۱ و ۵۲ قرآن آمده است. اکنون به معنای این آیه نگاهی می اندازیم و بی ربطی آن را از
آنچه از آن طلب می کنند درمی یابیم.


وان یکاد « و همیشه »، الذین کفروا « کسنانی که منکر شدند » ، لیزلقونک بابصارهم « تو را با چشمان مسخره کردند » ، لما سمعوا الذکر « چون ذکر را شنیدند » ، و یقولون « که میگویند » ، انه لمجنون « او دیوانه است » ، و ما هو « در حالیکه » ، الا ذکر العالمین « ذکری برای عالمیان است »:

و همیشه همه ی کسانی که منکر شدند و تو را با چشمان خود مسخره کردند، چون ذکر قرآن را شنیدند، گفتند تو دیوانه ای، در حالی که قرآن ذکری برای عالمیان است.

زمانی که محمد آغاز به سرودن قرآن کرد، افراد دانا و دانشمند با شنیدن و خواندن آن سروده ها، محمد را مسخره می کردند و می گفتند تو دیوانه ای؛ از اینرو الله برای اینکه بگوید بابا جان با چه زبانی به شما بگویم که محمد دیوانه نیست، بارها در آیه های گوناگون، این موضوع را پیش می کشد که محمد دیوانه نیست !! برای نمونه، آیه ی ۸ سوره ی الفرقان، آیه ی ۲۹ سوره ی تور، آیه ی ۲ سوره ی قلم؛

در این آیه، هم محمد برای اینکه خود را به خاطر تمسخر و گوشه کنایه های مردم دلداری دهد، پوست "الله" خدمتکار دست به سینه اش را به تن می کند و با زبان او می گوید کافرانی که همیشه تو را مسخره می کنند و می گویند تو دیوانه ای، نمی دانند که قرآن برای عالمیان آمده است. عجب تر از همه، چه قدر مهم است که این آیه ی بی ربط و بی معنا، در دیوار منازل و روی رخت و دست و گردن فرزندانمان هتمن گزارده هم شود !!

به راستی در این آیه چه کلام با ارزشی و چه پیام سودمندی وجود دارد که این همه برای الله پرستان با اهمیت گردیده تا هر روز و هر لحظه باید در کنار آن و زیر سایه ی آن باشند ؟! دوم آنکه، این آیه چه ربطی به چشم زخم و تندرستی انسان و حفاظت مبلمان و جواهر و آت و آشغال های داخل خانه ها دارد ؟؟


جالب است بدانید که در رابطه با همین آیه ی وانیکاد و موضوع چشم زخم، روایت و تفسیری وجود دارد که به شرح زیر می باشد:

"پیامبر همراه با کاروانی همسفر بوده است. تنی چند از کاروانیان، حضور ایشان می رسند و از دور مردی را نشان می دهند که هنگامی که او به شخصی مرفه یا جوانی خوش منظر و یا دختری تندرست و زیبا نظر می افکند، نتایج شومی به بار می آید.
بازرگان کامکار، مال و منالش را از دست می دهد. جوان زیبا دچار چهره ای نامطبوع می گردد و دوشیزه ی خوشگل، از رده ی زیبایان خارج می شود و نیز سلامتش را از دست می دهد !!"

رسولولا می فرماید:
«وان یکاد» بخوانید و آن را همیشه همراه داشته باشید تا شما را چشم زخمی فرا نرسد و به گفته ی عوام کالاانعام، کسی بد چشم شما را نظر نکند و چشم نزند !!

معلوم نیست چرا دیگر اقوام بشری و دیگر کیش ها که وان یکاد همراه ندارند، نه از زیباییشان کاسته می شود و نه پولداران، ورشکسته می گردند و نه تندرستان، بیمار می شوند و سلامتیشان را از دست می دهند !!


شوربختانه همه ی اندیشه ی الله پرستان در ارتباط با اسلام، به همین شکل سطحی، بی معنا و از روی نابخردی کامل است.
این یک نمونه ی ساده و روشنی است که هر چه بر سر الله پرستان بیاید، مقصر خودشان هستند. این آیه را شما در خانه های بزرگان کشوری و لشگری گرفته تا استاد دانشگاه، آموزگارها تا بازاری ها و متخصصین و از همه ی قشرها می بینید.

همه ی قرآن الله پرستان با چنین جملات بی سر و ته و بی ارزشی پر شده است و بیش از یک ملیارد الله پرست، بدون کوچک ترین شک و اندیشه ای، چشم بسته هر چه راکه آن مرد عرب بیابان در هزار و چار صد سال پیش گفته، بدون اینکه معنای سخنان او را فهمیده باشند و بدانند، پذیرفته اند و هنوز هم نمی خواهند از یک غفلت و خواب دراز و ژرف بیدار شوند و احساس شرمندگی کنند از اینکه جهان پیشرفته، پانصد سال از آنها جلو افتاده و در آسایش و آرامش و لذت بردن بیشتری در زندگی رسیده است و ما به دنبال کمک گرفتن از موهومات، در جای خود درجا می زنیم.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د