رد شدن به محتوای اصلی

نسیم اقدم را کشتند

"نسیم اقدم" دختری ایرانی آمریکایی است که به تازگی در یک یورش به ساختمان یوتوب در حومه ی دره ی سیلیکون (یا به گفته ی غرب زده تان سیلیکون ولی)، چند نفر از کارکنان یوتوب را به ضرب گلوله زخمی کرد و در پایان نیز خودکشی نمود.


در پوشش خبری به زبان انگل ایسی، درباره ی او به این چند مورد اشاره شده است:

- او ایرانی بود.
- او بهایی بود.
- او گیاه خوار بود.
- او از مخالفان قوانین کنونی درباره ی حمل سلاح بود.
- او یک چهره ی خود معروفگر در یوتوب و دیگر رسانه های اجتماعی بود.

در پی این اقدام از سوی وی، یوتوب نیز همه ی کانال های ویدیویی وی بر روی این شبکه را بست، کانال هایی که به سه زبان پارسی، ترکی و انگل ایسی، ویدیوهای ساخته شده ی وی را منتشر کرده بودند. با نگاهی به کانال تلگرام نسیم اقدم، می توان رویکرد مخالف او علیه سانسور سازمان یافته ی غول های چند رسانه ای و شبکه های اجتماعی همچون ف. بوک و یوتوب را دید؛ او در چندین ویدیو، به انتقاد شدید از این شبکه ها پرداخته بود.

او دیگر زنده نیست، هر چند ظاهر ماجرا اینگونه است که او خود را کشته است، اما می توان او را قربانی فضای چیره بر اجتماعی دانست که وی نفس کشیدن در آن را برنمی تافت.

در چندین ویدیویی که از خود منتشر کرده است، به این مورد می پردازد که چون خدایی آفریننده ی انسان ها، تا این اندازه ستمگر است، از بردگانش چه توقعی می توان داشت. در دیگر ویدیوهایش، او با به دست دادن تصاویر بسیار دلخراش از کشتار جانوران به منظور تولید خوراک و لبنیات از آنان، این کار انسان ها را به شدت مطرود می داند و آن را کار بسیار نادرست و خشونت آمیزی برمی شمارد که سرفن برای ارضای هوس خوردن گوشت است که انسان ها، این همه جنایت را بر جانوران روا می دارند.

نسیم اقدم هر چند که یک بهایی زاده بود، اما با این سخنش درباره ی "خدای ستمگر"، صف خود را از دید اعتقادی از باورهای مزخرف اسلامی جدا کرده بود و با نگاهی خشم آلود و انتقادی، هم از سانسورچیان مزدورش انتقام گرفت و هم خود با کشتن خود، از خشونتی که به کار برده بود و هم خشونتی که او را به این جنون سوق داده بود، انتقامی خونین و سخت گرفت و با قربانی کردن خود، به همه ی مظاهر تمدن این جهان، "نه" گفت.


او در ویدیویی که درباره ی خودش می گوید، بیان می کند که هیچ گونه بیماری جسمی یا روانی خاصی ندارد، اما در سیاره ای زندگی می کند که پر از بیماری و اختلالات و انحرافات و بی عدالتی هاست. او با لحنی محکم و استوار، سخنان خود را بر زبان می آورد. در پایان این ویدیو نیز، که در پاسخ به پرسش های کاربران تهیه شده است، به این پرسش پاسخ می دهد که: "کی می میری ؟" که در پاسخ به آن می گوید: "شما به دعا کردنتان ادامه دهید، چون تو این سیاره دعاهای منفی بیشتر مستجاب می شوند".


هر چند شاید برای بسیاری از خوانندگان این اقدام وی، هم از این حیث به ویژه که دختر بوده است، بسیار قابل تامل، تاثر انگیز و دهشتناک به دید بیاید، اما توجه شما را به فیلمی با عنوان "خدا به آمریکا برکت دهد" (God Bless America) جلب می کنم که روایتی آمریکایی از این رویداد است.

در این فیلم نیز، دو زن و مرد که از هازمان خود و مردمش به تنگ آمده اند، تصمیم به کشتار آنان می کنند و یک سوگواری بزرگ ایجاد می کنند. تماشای این فیلم را به همه ی شما سفارش می کنم.


نسیم اقدم با چهره ای که از خود ترسیم می کند، کسی است که هرگز عاشق نشده و ازدواج نکرده است. اما پرسش اینست که کسی که تا این اندازه نسبت به جان جانوران حساس است و خوردن گوشت حیوانات را جنایت می داند، و از دیگر سود هتا از مخالفان قوانین کنونی آمریکا برای خرید و حمل تفنگ است، چگونه می تواند تفنگ بردارد و سراغ انسان ها برود و آنها را لت و پار کند ؟؟

پاسخ به این پرسش برای خیلی ها شاید آسان باشد، اما هر چه که بیشتر بخواهیم آن را موشکافانه تر و دقیق تر بررسی کنیم و به جای قضاوت، به علت و چرایی بپردازیم، به همین مراتب، پاسخ دادن به این پرسش نیز سخت تر می شود. نسیم اقدم در ویدیوی دیگری از خود، از انسان ها به این دلیل نیز شاکی است که آنها چند چهره دارند و درون و بیرونشان با همدیگر فرق می کند، در حالی که جانوران ظاهر و باطنشان یکی است.
نه تنها این دختر مرا به یاد این فیلم آمریکایی که شرحش رفت انداخت، بلکه به سه علت مرا به یاد زنده یاد "صادق هدایت" نیز انداخت. در واقع آنچه که در نخستین نگاه، وجه مشترک وی با هدایت است، یکی گیاه خواری او و دوم اقدام به خودکشی او و سوم دل کندن و نفرت از هازمان و مردمی است که آنها را نادان، خرافه پرست، نامهربان و وحشی، گوشت خوار و لجوج و نیز سانسورچی و دنباله روی قدرت طلبان و زورمندان، ارزیابی می کند.

صادق هدایت نیز به درستی به این مورد اشاره کرده است که عوام کالانعام، می خورند و تپاله پس می اندازند، می کنند و بچه پس می اندازند و این زندگی سرفن حیوانی، شامل همه ی انسان های برده می شود. جالب هتا اینجاست که هیچ یک نیز تن به ازدواج ندادند و خود را در اوان جوانی کشتند. از دید من، صادق هدایت با نوشتنش از انسان ها و اجتماع گندیده اش انتقام گرفت و نسیم اقدم با تفنگ و گلوله اش؛ هر چند این را هم باید افزود تا آن هنگامی که بنا به گفته ی خودش، یوتوب و ف. بوک اقدام به سانسور کردن ویدیوهای او نکرده بودند، او هم داشت به همان شیوه، یعنی با استفاده از آزادی بیان و سخنش، از اجتماع گندیده ی زمان خود انتقام می گرفت و با بستن این راه، در واقع این یوتوب بود که او را در این مسیر انداخت که نسیم اقدم همه ی درها را به روی خود بسته ببیند و دست به شلیک و زخمی کردن دیگران و کشتن خود بزند.

در ویدیویی از خود، نسیم اقدم هتا زندگی کردن در ایران کنونی و جمهوری اسلامی را به زندگی کردن در آمریکا برتری داده و از جور و ستم و سانسور و دیکتاتوری موجود در آمریکا، داد سخن می راند.


باید توجه نمود که نسیم آنچه که در ذهنش بوده است را با دغدغه ای شگرف بیان می داشت. او می توانست تنها به یک زبان سخن بگوید، اما از سر اهمیت دادن به مخاطبانی که شاید همگی به آن تک زبان آشنایی نداشته باشند، جامعه ی هدف خود را ایرانیان و نیز مردم ترکیه قرار می دهد. در سخنی از او در یکی از ویدیوهایش، وی اعلام می کند که هرگز به ایران خواهد رفت، اما اینکه به پارسی ویدیو پر می کند، جای دقت بیشتری دارد، با توجه به اینکه وی هرگز از هیچ کس یا به قول خودش از هیچ احدی، یک قران پول هم نگرفته است.

او نیز رفت و آثاری از خود بر جای گزاشت و باشد که اهل خرد، بیشتر پیرامون او و زندگی و کردار و رفتار و اندیشه اش، واکاوی کنند و نگزارند آنچه که درباره اش سخت می گفت را فراموش کنیم.

نسیم بزر پاکی بود که در این شوره بوم، خون خورد و در خون غلتید.



 - همه ی ویدیوهایی که در این نوشتار بدانها استناد شده است، جزو واپسین ویدیوهای نسیم اقدم هستند که در کانال تلگرامش منتشر کرده است.

تارنمای شخصی نسیم اقدم
کانال تلگران نسیم اقدم

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د