رد شدن به محتوای اصلی

فاشیسم و سرکوب داده ها از سوی ف. بوک

در ۶ ماه گزشته، بنا بر رویکرد روزنامه نگاری و وبلاگ نویسی آزاد خود، شرکت ف. بوک تاکنون ۴ بار حساب مرا و هر بار به مدت ۳۰ روز، محدود کرده و اجازه ی هیچ گونه فعالیت کنشگرانه ای در این شبکه ی اجتماعی را به من نداده است. این جستار، از برای فعال شدن امکان استفاده از ف. بوک پس از یک ماه دیگر، نوشته و منتشر می شود.


امروز در جهانی به سر می بریم که نقش رسانه ها و به ویژه ابزارهای رسانه ای که در اختیار مردم قرار گرفته اند، بسیار مهم و برجسته است و مردم می توانند آنچه که قدرت چیره بر فضای واقعی و مجازی نمی خواهد به گوش مردم برسد یا آن را سرکوب و تحریف می کند را، آزادانه و بدون هیچ واسطه و سانسوری، به آگاهی دیگران برساند. اینگونه ما در مدت زمانی بسیار اندک، دستگاه مغزشویی و بنگاه های تحریفگر خبر و دروغ پراکن را دور زده و حقیقت ماجرا را به اطلاع همدیگر می رسانیم.

ف. بوک مدعی است که هر کار باید “فردیدهای انجمن ف. بوک” را رعایت کند تا مشمول اینگونه تحریم ها قرار نگیرد؛ تنها کافیست برای نمونه، به تصاویر گرفته شده ای از ده ها پیام توهین آمیز و تهدید آمیز که دیگران نسبت به من فرستاده اند و من آنها را در این نگارخانه و این نگارخانه در حساب ف. بوک خودم گزاشته ام نگاه کنید، تا متوجه شوید که این تبعیض و این دروغ دارای چه ابعادی است.

بسیاری از کسانی که به نژاد و ملیت و هتا موارد شخصی مربوط به حریم خصوصی و خانوادگی من تجاوز کرده و از الفاظ الله پسندانه و فحاشانه استفاده کرده اند، پس از آنکه به ف. بوک گزارش شده اند، ف. بوک در نهایت وقاحت اظهار کرده که رفتار این موش های فضای مجازی، فردیدهای ف. بوک را نقض نمی کند، اما در عین حال، هنگامی که به موج سهمگین فعالیت های ضد ایرانی تجزیه طلبان که در این مورد شامل تجزیه طلبان پان عرب و پانکرد می شود، واکنش نشان داده و سخنی می گویم، ف. بوک بدون معطلی علیه من اقدام کرده و حساب مرا می بندد.


تاکنون از این موارد، چندین مورد نیز مربوط به آزادی بیان در مورد مسائل کزایی دین خونریز اسلام نیز می شده است که از آن جمله، بستن یکی از برگه های ف. بوکی مربوط به اسلام بوده است که در آن کاریکاتوری از محمد بچه باز پیامبر الله پرستان جهان در آن وجود داشت. از اینرو، ف. بوک با بستن این برگه گفت که آزادی بیانی که اجازه ی عرض اندام به آن می دهد، شامل کشیدن و انتشار کاریکاتور درباره ی محمد زن باره و پیامبر خودخوانده ی اسلام نمی شود.

ما با یک سانسور تشکیلاتی و سازمان یافته در اینترنت و فضای مجازی روبرو هستیم و همگی می دانیم که این فشار تا آن اندازه شدید است که فردی - هر چند به غلط و از روی رفتاری غیر قابل دفاع و خشونت ورزانه - چون “نسیم اقدم”، حاضر می شود تا در برابر سانسور و سرکوب اطلاعاتش، به چه اقدام دهشتناکی دست بزند؛ کار او نمی تواند مورد پذیرش من یا هیچ انسان بردبار دارای عقل سلیمی باشد، اما این مورد همچنین نشان دهنده ی اهمیت موضوع می باشد.

اکنون رژیم تلاش خود را در تنگ کردن هر چه بیشتر حلقه ی محاصره بر ایرانیان و سرکوب جریان داده های آزاد، اینگونه افزایش داده است که فضای مجازی را از انبوهی از “اوباشان فضای مجازی” آکنده کرده است که بیشتر با حساب های جعلی و نام و نمایه ی جعلی، در هر رخت و مسلکی درآمده اند و از نام های نژاده ی ایرانی و غلو کردن ها و فحاشی های گسترده و جهت دار، دریغ نمی ورزند و بسیار خوب آموزش دیده اند که چگونه به کسی یا جریانی یورش برند، جستار کسی را با یکدیگر و در پی یک یورش، هم زمان به ف. بوک گزارش دهند و در بخش نوشتاری دیدگاه ها، به گوینده ی آن سخن فحاشی نمایند.

برای کنشگران اپوزوسیون که می نویسند یا فعالیت های روشنگرانه ی خود را در فضای مجازی انجام می دهند، این مسئله مهم است که بتوانند بدون ترس از سانسور و خودسانسوری، به فعالیت خود بپردازند.


چندی پیش نیز، مدیر مسئول تارنمای “ایران گلوبال” که گرداننده ی آن فردی فدایی خلق و با مرام سیاسی چپ مغز ساکن سوئد به نام “کیانوش توکلی” می باشد، حساب کاربری من در این تارنما را به آن علت که کاریکاتوری برای استاد “مصدق دله السلطنه” تهیه و منتشر کرده بودم بست، که توضیح آن در جستاری با عنوان “ننگ نامه ی ایران گلوبال” آورده ام.

اکنون که این جستار را می نویسم، آمار بازدید از تارنمایم با نشانی www.DariushAfshar.blogspot.com به بیش از ۸۰۰.۰۰۰ رسیده است و این برای بسیاری از ناکسان سخت است که بتوانند این وضعیت بازدید فراوان از سوی یک تن که مخالف رژیم و مخالف اسلام کزاست و دست به روشنگری و افشاگری و کنشگری می زند را تاب آورده و از اینرو، تلاش پیوسته ای می کنند تا ضمن بایکوت خبری، تا آنجا که می توانند حضور مرا در ف. بوک کمرنگ نمایند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د