رد شدن به محتوای اصلی

چهره، چهره در خاک کشد

سرم را از پنجره ی غربت به خانه ی پدری انداختم و دیدم ایرانیان دارند جشن می گیرند و لق و لوق های رونده ی شان از زن و مرد را "سلیبریتی" می خوانند !! سلبزهای جمهوری اسلامی !!

علی پروین، لات دیروز و آفتابه پرست جمهوری اسلامی امروز
کار فرهنگی کردن مشکل است، به ویژه اگر رژیمت دشمنت باشد و مردمت بیشینه عوامی کالانعام و خرمسلک، تپیده در خرافه و دزدی و دروغ گویی و چشم و هم چشمی و مرض های دیگری که خودتان بهتر می دانید از چه سنخ نکبتی هستند، که هر چه باشد، خود شیفتگی بخشی اصلی و جدایی ناپذیر آنست.

شاید از پسا مدرنیسم خودتان گفتن را برنتابید، اما نوشتار من عین واقعیت زندگی شماست.

خود شیفتگان، جانوران پست عوالم بالانشین... خورندگان و ریدندگان (آنها که می رینند) اقتصاد "بخور و جیکت درنیاد" یا "بخور و بمیر" ایران اسلامی، اکنون به قطبی از الگودهی در میان ایرانیان شایع شده اند و تلاش های رژیم برای مسخ فرهنگ ایرانیان و به بیراهه کشیدن طبع موسیقی و نگاه انتقادیشان و همچنین برکشیدن اخلاف سفله ی مزدور و پشتیبان ولایت فقیه، از جمله سید حسینی های صوفی دلقک و محمد رضا گلزارها، به ثمر رسیده است. فرخنده باد !!

نکته ای که می خواهم به آن اشاره کنم، ارتباط تنگاتنگ میان سلبریتی هایتان به عنوان اشخاصی خاص و برجسته، با توده ی تیپا خورده و رنجور، اما مقاوم و خود شیفته است. ملتی که خزان را با یک سیلی به صورت خود و بقل دستیش تبدیل به بهار می کند و با نگاهی به ماتحت قرآنی راسولولا، احکام الهی را از فراز هفت آسمان و از دل ۱۴۰۰ سال خفت و تو سری خوردگی بیرون می کشد و به ژرفای جان نیوش می کند.

پیشکسوت رضا کیانیان: خفه شو
نکته ای که هر چیزی را آفتی است و هر کنشی را واکنش و این دو بی ربطند با اینکه سلبریتی هایشان آیینه ی خود شیفتگی هایشانند. درست نیست که همه را با یک جوب راند، اما این برای خرهای میهن صدق نمی کند. به تازگی هتا دیده شده که استاد پیش کسوت و قلندر عرصه ی هنر و نمایش و نقاشی و رجزخوان حراجی های تهران دولوکس، جناب هزرط "رضا کیانیان"، در پاسخ به یک پرسش انتقادی از سوی یک خبرنگار، فرموده اند: "خفه شو". خواستم از همین جا به کس مادر سیدت درود فرستاده باشم بچه آخوند.

وقتی ایرانی تر بودید، به سلبریتی ها می گفتید چهره.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د