رد شدن به محتوای اصلی

گزارش رایزنی آمریکا یک روز پس از خروج شاهنشاه از کشور

مردم خوشحال، تندیس های شاه و پدرش را پایین کشیدند !!
شاید اگر امروزتان را می دیدید، هرگز از این غلط ها نمی کردید ای مردم خوشحال.

رایزنی ایالات متحده در تهران، یک روز پس از خروج شاهنشاه از میهن، در گزارشی به وزارت امور خارجه، به شادی مردم اشاره می کند و در عین حال به درگیری نیروهای نظامی با خرابکاران مسلح و کشته و زخمی شدن شماری از آنها اشاره کرده است.

گزارش سیاسی
۲۷ دی ماه ۱۳۵۷ / ۱۷ ژانویه ی ۱۹۷۹


از: تهران، ایران
به: وزارت امور خارجه

وضعیت تهران: نزاع در تجریش چندین زخمی بر جای گزاشت.
۱۶ ژانویه: گزارش‌ ها از دیگر نقاط کشور حاکی از آن است که همه جا آرام بوده و همه در حال آماده شدن برای راهپیمایی بزرگ روز ۱۹ ژانویه هستند.

تندروها و توده‌ ای‌ها به احساسات ضد آمریکایی دامن می‌ زنند. یکی از مسئولان اجرای حکومت نظامی، به دلیل سرپیچی از قانون، مجرم شناخته شد. سازمان رادیو تلوزیون ملی، همچنان به شدت مغشوش است. خمینی (حرامزاده) فرمان داده تا فشارها بر حکومت ادامه بیابد. فعالیت‌ های تجاری اندکی بهبود یافته است. در اهواز و دانشگاه تهران کار به خشونت کشیده شد.

۱. با نزدیک شدن به غروب روز ۱۶ ژانویه، جشن و سرور مردم برای فرار شاه آرام آرام به اتمام رسید. شش تندیس شاه و پدرش به پایین کشیده شدند. فضای بامداد روز بعد تهران، خاکستری و آرام بود. حدود نیمروز، شهر به طرز عجیبی ساکت بود. شماری از منابعمان می‌ گویند که همه ی طرفین نفس عمیق می‌ کشند و بابت آرامش ۲۴ ساعت اخیر، خدا را شکر می‌ گویند. جنبش اسلامی و جبهه ی ملی در حال تدارک یک راهپیمایی گسترده برای روز ۱۹ ژانویه به مناسبت اربعین، مراسم عزاداری چهلمین روز شهادت عمام اوسین (اوغ)، هستند. در روز ۱۶ ژانویه، در محله ی تجریش تیراندازی رخ داد. مطبوعات روز ۱۷ ژانویه گزارش کردند که دو نفر در این تیراندازی زخمی شده‌ اند. یک راننده مامور شد تا فرد مجروح که گلوله به پایش شلیک شده بود را به بیمارستان منتقل کند.

بنا به گفته ی منبع ما در نهضت آزادی ایران، حادثه از آنجایی شکل گرفت که یک یگان از گارد شاهنشاهی در نزدیکی یک تعاونی اسلامی در تجریش آغاز به تیراندازی کرد. همان منبع می‌ گوید که تیراندازی دیگری در پسین ۱۵ ژانویه در ضلع خاوری کاخ نیاوران به وقوع پیوست و طی آن، چار نفر در خیابان کشته شدند (ما اطلاعات بیشتری برای تایید صحت این مطلب نیافتیم).


۲. اگر چه شرایط امنیتی در تهران در پس از نیمروز ۱۶ ژانویه، با توجه به روحیه و جمعیت، بسیار خوب بود، اما چندین خارجی مورد تهدید قرار گرفته و یک خودرو هم دزدیده شد. در روز ۱۶ ژانویه در مراکز استان‌ ها، جشن و شادی برقرار بود، اما همه چیز به نسبت به آرامی برگزار شد. گزارش‌ ها از اصفهان و تبریز حاکی از آن است که این دو شهر در روز ۱۷ ژانویه کاملن آرام بودند، اما امروز بامداد در شیراز تظاهرات بزرگ و مسالمت‌ آمیزی برگزار شد.

روزنامه ی اطلاعات در شماره ی روز ۱۷ ژانویه، کاریکاتوری ضد آمریکایی منتشر کرد و نشانه‌ هایی به دست آمده که توده ای ها (کمونیست‌ ها) و دیگر عناصر تندرو، در تلاش هستند تا احساسات ضد آمریکایی را برانگیزانند؛ خوشبختانه تاکنون کامکار نبوده‌ اند.

پس از خروج شاه از کشور در روز ۱۶ ژانویه، عموم تظاهرات‌ کنندگان خوشحال بودند و تمامی حواسشان مشغول "سپیده‌ دم آزادی" بود. اما برخی به صورت پراکنده شعارهای ضد آمریکایی سر می‌ دادند. منابع ایرانی گزارش داده‌ اند که "حدود ۲۰۰۰ پرچم کوچک شوروی" در پس از نیمروز روز ۱۶ ژانویه، میان گروه‌های دانشگاه تهران پخش شده است و ظاهرن این کار در پاسخ به سخنان نخست‌ وزیر بختیار صورت گرفته که همان روز در مجلس اعلام کرد: "تنها پرچمی که در ایران به اهتزاز در می‌آید، پرچم سه رنگ سپید و سرخ و سبز شبر و خورشید خواهد بود.


۳. وکیل وزارت دادگستری علیه ژنرال نعمت‌ الله معتمدی، مسئول اجرای حکومت نظامی در قزوین اعلام جرم کرد و او را به زیر پا گزاشتن قانون اساسی ایران و آیین‌ نامه ی حکومت نظامی متهم کرد. معتمدی متهم است که به سربازان تحت فرماندهیش دستور داده تا به مردم یورش برند و مسئولین نظامی را تشویق کرده که به آتش‌ سوزی و دزدی اموال دست بزنند. زمانی برای تفهیم اتهاماتش مشخص نیست.

۴. سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران همچنان مغشوش است. تمامی برنامه‌ های رادیویی در پس از نیمروز ۱۶ ژانویه، بازایستانده شدند و در ۱۷ ژانویه به کار خود ادامه دادند. شایعاتی به گوش می‌ رسد که کانال‌ های بین‌ المللی (انگل ایسی) رادیو و تلوزیون تعطیل خواهند شد. واپسین خشم و غضب همگانی از آنجایی سرچشمه گرفت که نخست‌ وزیر در سخنرانیش در مجلس، اعلام کرد که بسیاری از سردسته‌ های اعتصابات سازمان رادیو تلوزیون از ماموران ساواک هستند که دستمزدهای بسیار بالا از ساواک می‌ گرفتند و اکنون با دورویی تمام، خواهان آزادی بیان در برنامه‌ های این سازمان هستند. مدیر ارشد سازمان، پیش از تعطیلی همگانی، در یک برنامه ی رادیویی شرکت کرده و این ادعا را رد کرد. منابع ما که در این سازمان کار می‌ کنند، گزارش می‌ دهند که سخنان بختیار واقعیت دارد و همین موضوع باعث شده تا اوضاع میان اعتصاب‌ کنندگان سازمان رادیو تلوزیون رو به وخامت نهد.


۵. مطبوعات روز ۱۷ ژانویه گزارش می‌ دهند که خمینی (حرامزاده) در پاریس فرمان داده تا فشارها بر حکومت ادامه یابد. او به زودی به تهران باز نمی‌ گردد و فرمان داده تا مخالفت با بختیار ادامه داشته باشد تا زمانی که شورای اسلامی تشکیل شود. مطبوعات پارسی‌ زبان به این نکات اشاره کردند که در مطبوعات انگل ایسی‌ زبان به آن اشاره نشده بود:

"۱) مجلس و شورای سلطنت "باید خارج شوند"، آنها مشروعیتی ندارند.
۲) کشاورزان باید فعالیت سیاسی بیشتری داشته باشند و از صدور گندم ممانعت کنند.
۳) ارتش ایران باید جلوی خروج تسلیحات آمریکایی از ایران را بگیرد، این تسلیحات به ایران تعلق دارند.
۴) بانک‌ های اسلامی بدون بهره باید بنیاد گزاری شوند.
۵) مردم ایران باید مراسم اربعین روز ۱۹ ژانویه را به «بزرگ ترین تظاهراتی که تاکنون برگزار شده، بدل کنند».
(توضیح رایزنی: ایران گندم صادر نمی‌ کند، بلکه ۳۹ درصد از مایحتاجش را وارد می‌ کند. به نظر ما این اشتباه بر مبنای تبلیغات شکل گرفته که دولت شاه گندم ایران را صادر می‌ کند)".

۶. بانک‌ های تجاری عمومن باز هستند، اما خدماتشان محدود است. فعالیت‌ های تجاری نیز همچنان اندک است، اما به دید می‌ رسد که رو به بهبود گزاشته است.


۷. گزارش تازه: "رایزنی همین اکنون از دو منبع مختلف آگاهی یافت که در روز ۱۶ ژانویه، مردم و ارتش درگیر شده‌ اند؛ این درگیری زمانی صورت گرفت که برخی تلاش کردند تا تندیس شاه را سرنگون کنند. کامیون‌ های ارتش از راه رسیدند و تیراندازی را آغاز کردند. خشونت‌ ها تا ۱۷ ژانویه ادامه یافتند. منبع ما در شرکت ملی نفت ایران گزارش می‌ دهد که در روز ۱۶ ژانویه، ۲۰ نفر کشته شدند؛ دکتر میناچی از هیئت دفاع از حقوق بشر به رایزن سیاسی گفته که ارتش در دانشگاه گندی‌ شاهپور به مردم حمله کرد و خشونت به شهر کشیده شد. او هیچ گونه آمار دقیقی نداشت، اما گفت که "شمار بسیاری" از مردم در این دو روز کشته شده‌ اند. به گفته ی میناچی، یکی از دلایل خشونت، حضور هواداران شاهنشاه بود که فریاد می‌ زدند: "شاه باید برگردد".

۸. منابع دانشگاهی به ما اطلاع دادند که در پس از نیمروز روز ۱۷ ژانویه، اندکی تیراندازی در دانشگاه تهران رخ داد که حاصل درگیری نیروهای اسلامی و چپی‌ های تندرو بود. ارتش در صحنه حضور نداشت، اما گزارش‌ ها حاکی از آن است که درگیری پس از زمان اندکی بازایستانده شد.

۹. رایزن سیاسی هم اکنون از نشست نیمروز در خیابان شاه‌ رضا بازگشت و در راه به صورت غیر عمدی در رژه حضور یافته بود، که در آن دو تانک بازیابی‌ شده از سوی مردانی در رخت نظامی هدایت می‌ شدند و هر کدام نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر را حمل می‌ کردند.


خودروها میدان فردوسی را مسدود کرده بودند و مردم شعارهای ضد شاه سر می‌ دادند. بر خلاف آمد و شد کاملن سنگین که در مرکز شهر تشکیل شده بود، جو حاکم شاد بود. پوستر تمام رنگی ۱۴ در ۱۹ آیت‌ الله خمینی (حرامزاده) به قیمت ۵۰ ریال به فروش می‌ رسید. با این اوصاف، رایزن سیاسی تصمیم گرفت که این بها را بپردازد تا به نوعی امنیت خود در میان جمعیت را تضمین کند که در نهایت تصمیم درستی بود. باقی نقاط تهران آرام بود، اما فضای شادی بر شهر حاکم بود. اما کنسول سیاسی شاهد تخریب یک باره ی رستوران در نزدیکی رایزنی از سوی یک گروه از جوانان بود که خودجوش دست به این کار زدند.

۱۰. گزارش‌ هایی از تیراندازی در ایلام و اراک به دست رسیده که این تیراندازی‌ ها به دلیل آتش زدن فرتور شاه رخ داده است. جزییات در دست نیست.

شیدا قماشچی


 در سرزمین شاهان، شاه هرگز نمی میرد... 



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د