رد شدن به محتوای اصلی

نگاهی کوتاه به تاریخچه‌ ی نازیسم در ایران

جذابیت آلمان برای شمار قابل توجهی از ایرانیان، پس از ظهور نازیسم به اوج خود رسید، اما در ایران هتا پیش از آن نیز، گروهی از روشنفکران بودند که در برابر استعمار روس و انگل ستان، چشم امید به برخی قدرت‌ های دیگر مانند آلمان دوخته بودند؛ برای نمونه، نویسندگان نشریه‌ ی "کاوه"، یعنی "تقی زاده، محمد قزوینی، جمال‌ زاده، حسین کاظم‌ زاده ایرانشهر و غیره"، از این دسته بودند.

درود نظامی گروهک تروریستی حزب الله لبنان، همان درود حزبی و نظامی
نژاد پرستان هیتلری است
نازی‌ ها (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان)، به یاری خاورشناسان و اسلام شناسان آلمانی و نیز دستگاه‌ های تبلیغاتی خود، کوشیدند تا آویژه ی (علاقه ی) کشورهای اسلامی را با شعارهای ضد انگل ایسی به آلمان جلب کنند. در پیگیری این سیاست کلی، دستگاه تبلیغاتی آلمان نازی و از جمله بخش پارسی رادیو برلین، تبلیغ می‌ کردند که ایرانی‌ ها و آلمانی‌ ها هر دو آریایی و از یک نژاد هستند و باید با هم علیه دشمنان مشترک خود متحد شوند.

کوشش‌ های نازی‌ ها برای جلب پشتیبانی ایرانیان، با استقبال گروه‌ هایی از روشنفکران و مردمان عادی ایرانی روبرو شد. اگر نشریه‌ ی کاوه در نخستین دوره‌ ی انتشارش، گرایش‌ های آلمان دوستانه از خود نشان داد، این مجله‌ ی ایران باستان بود که در روزگار نازی ها، به شکلی افراطی‌ تر به این امر پرداخت. این نشریه که کمابیش با روی کار آمدن نازی‌ ها (سال ۱۹۳۳) آغاز به انتشار کرد، رفته رفته بیش از پیش رنگ و بوی نژاد پرستانه و نازیستی به خود گرفت و به دفاع از نظریه‌ های نازی‌ ها پرداخت. هر چند این نشریه تنها یک سال منتشر شد، اما توانست گفتمان نژاد پرستانه را رواج دهد و استحکام بخشد.

بریده ای از روزنامه ی حزب نژاد پرست سومکا

داوود منشی زاده
با شوربختی باید گفت نازی گرایی نزد ایرانیان، تنها به زمینه ی نظری ختم نشد و در کردار نیز، نازی‌ هایی ایرانی یافت شدند که برای تحقق باورهای نژاد پرستانه و تمامیت خواهانه می‌ کوشیدند. از شناخته شده‌ ترین این نازی‌ ها، می‌ توان از "داوود منشی‌ زاده" بنیانگزار "حزب سومکا" نام برد. او که در جوانی در آلمان تحصیل می‌ کرد، در آغاز در مونیخ به سودای یکپارچگی ایران و افغانستان می‌ کوشید و در انجمن ایران و افغان فعال بود. او از سال ۱۹۳۹، با "بهرام شاهرخ" گوینده‌ ی معروف بخش پارسی رادیو آلمان همکاری می‌ کرد. این دو به مانند دیگر نازی‌ ها تبلیغ می‌کردند که ریشه‌ ی همه ی آفت‌ ها، استعمار انگل ستان است و هدایت این کشور را یهودیان به دست گرفته‌ اند؛ هر چند این امر درست است، اما نباید به معنای تایید رویکرد نژاد پرستانه ی نازیستی تلقی شود.

منشی‌ زاده عامل موثری در ارتباط بین آلمان نازی و ایران بود. تعصب او در نازی گرایی به حدی بود که به رغم سمت استادی ادبیات دانشگاه "لودویگ ماکسیمیلیان" مونیخ، چند روز پیش از سقوط برلین هنگامی که نیروهای ارتش شوروی پشت دروازه‌ های شهر برلین بودند، در حال همکاری با نیروهای اس اس، به شدت زخمی شد. منشی‌ زاده در سال ۱۳۳۰ خورشیدی به ایران بازگشت. او پس از بازگشت به ایران، بر اساس الگوی حزب ناسیونال سوسیالست کارگران آلمان، حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران (سومکا) را تشکیل داد. این گروه به طور عمده از ملی‌ گرایان تشکیل شده بود، اما همانگونه که گفته شد، بسیاری از رفتارهای هموندان حزب، تقلیدی از رفتار نازی‌ های آلمان بود. آنان به شیوه‌ ی نازی‌ ها درود می فرستادند و نشان سواستیکا و رنگ‌ های سیاه و سپید، همان نشان و رنگ‌ های رسمی حزب بودند؛ با این حال، هموندان حزب به شاه نیز احترام می گزاشتند.

نشست پان ایرانیست ها در دفتر مرکزی در تهران (پایگاه سیاوش)
حضور شاعر بادکوبه ای و یک آخوند حرامزاده نیز دیده می شود
تصویر وبلاگ یکی از سرکردگان حزب فاشیستی #پان_ایرانیسم_حکومتی
که مرگ یکی از یاران نژاد پرست خود را تسلیت می گوید. پرچم کزایی
نازی های آلمان نیز در پشت سر این فرد دیده می شود.
جهان بینی سومکا بر پایه‌ ی همان شعارهای نازی‌ ها بود. حزب در ایران و در نخستین مرحله، علیه متفقین اشغالگر فعالیت می‌ کرد، اما هدف اصلی حزب، علیه جهان بینی کمونیسم بود و تلاش فراوانی علیه حزب توده به خرج می‌ داد. سرانجام این حزب با حکومت شاهنشاهی اختلاف پیدا کرد و رهبری آن به خارج از کشور منتقل شد. پس از چندی، دگرگونی بنیادی در حزب صورت گرفت و هموندان باقی مانده به همراهی با نیروهای "بهرام آریانا" پرداختند. نفرت از اعراب و کمونیست‌ ها و جذب روشنفکران، از ویژگی‌ های حزب سومکا بود. نیروهای سومکا، پسین ها در قالب احزاب پان ایرانیستی به فعالیت پرداختند و جذب این گروه‌ ها شدند.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م...

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...