دین بهیمی و اهریمنی اسلام، رویکرد نوین یهودیت و برخاست فراگیر، به همان اندازه و بلکه بیشتر پرخاشگر، ستیزه جو و نابردبار، هماره بایسته است که با عنوان "سرطان اسلام" خوانده شود تا حق مطلب را درباره اش ادا کرده باشیم.
اسلام تحمیلی، تنها تجاوز مشتی الله پرست پابرهنه ی تازی نبود که از دل صحراهای سوزان به تمدن های آسیا و اروپا تاخته باشند، بلکه اسلام، اندیشه ای است ویرانگر و متجاوز و روحیه ای است انتقامجو و ستیزه جو، که بقای خویش را در دست اندازی بر انسانیت و منابع انسانی و مادیش می جوید و از این رهگزر بوده است که نه تنها پیشینیان خود و برآورندگان خویش یعنی مسیحیان و یهودیان را بلعیده و می بلعد، بلکه می رود تا تبدیل به اژدهایی جهانی گردد که سرانجامش ظهور مهدی خونریز موعود ایشان است، به همان سان که خدای آسمانی، یهوه، سرزمین موعود را به نیاکان ایشان وعده داده بود.
اسلام و یهودیت با یکدیگر تقابل و دشمنی و تضاد ندارند. اینان، به ظاهر در برابر یکدیگر ایستاده اند، اما آن آرمان غایی و هدف نهایی که دنبال می کنند، چیرگی کامل و جهان شمول بر انسان و این سیاره است و این ادیان از برای همین است که هزاران سال پیش و در دوران بی خردی و اسب و الاغ سواری انسان ها بروز کرده اند تا امروز و در دوران "فریب سکولاریسم" و "نیرنگ دمکراسی" و با ظاهر سازی "حقوق بشری"، چون سرطانی بدخیم سربرآورد و جان همه ی بشریت را به دردی ناگزیر بیندازد و داستان رنج و تمام شدن کار انسانیت را به اجرا بنشیند.
این دین است که هفت سر خون آشام دارد که سه سر آن از همه خون آشام تر است و این سه دیو تک پیکر، هدفشان نابودی انسان بر روی زمین است.
این را بسیاری شاید بدین گمان به حال خویش رها کنند که این سخنی است مهمل و در چارچوب "تئوری توطئه" می گنجد، اما آنچه که نمی توان از ذهن خردمند دورش ساخت، نگاهی ساده و موجز به تاریخ است، چرا که:
اسلام اهریمنی، با بلعیدن پدید آورندگان باستانی خود یعنی یهودیان، که با استادی تمام از آستین "سلمان پارسی" درآمد - سلمان>>سلیمان>>Solomon = نامی یهودی است در تورات و یکی از شاهان حرامزاده ی بنی اسراییل -، نیرو گرفت و رشد کرد و فراگیری خود را در صحرا استوار کرد و میخش را چنان کوبید که برای آینده ی جهان نکته ها داشت که دیدیم با ایران و روم و آفریقا و اروپا و هندوستان چه ها کرد.
اسلام رحمانی !!، در بلعیدن پدران انقلابی و آفرینندگان خود، همه ی عمرشان را مصروف داشته و این نبرد علیه دیگر ادیان را هماره برقرار داشته است تا روزگاری که در سده ی ۲۰ اُم میلادی، کمر به نابودی همه ی دیگر ادیان جایگزین می بندد و این بار خیزشی جهانی را در قالب جنگ های جهانی به راه می اندازد تا تومار اسلاف خویش، که فسیل های زنده و ناخواسته ای برایش هستند را برای همیشه در هم پیچد و این بار، با اتحاد الله پرستان از سرزمینی که برای سده ها مرکز خلافت اسلامی بود، یعنی عثمانی، از فلستین می خزد و با یهودی کش یهودی ستیزی اروپایی یعنی هیتلر و نازیسم، هم رای و هم داستان می گردد تا یهودیان را در اروپا کشتار کرده و از آمدنشان در بیخ گوش جهان اسلام، جلوگیری کند.
جنگی جهانی که هیتلر چون خمینی در جنگ ضد ایرانی به دروغ موسوم به "هشت سال دفاع مقدس"، تحریک نمود و تشویق کرد را، این انگل ستان بود که علیه آلمان نازی آغاز کرد، بدانسان که آغازگر جنگ ایران و عراق نه خمینی و جمهوری فاشیست اسلامی، که دولت بعثی کشور عراق به سرکردگی صدام حسین بود. جای متجاوز و متجاوز شده در مصداق امروزی، جای درستی از لحاظ اخلاقی نایستاده است، اما از لحاظ عرف سیاسی و دیپلماتیک و قوانین جهانی، جهان چیره ی امپریالیستی خمینی و هیتلر را آغازگر جنگ نمی دانند، بلکه انگل ستان و عراق، آغازگر جنگ برشمرده می شوند.
این بار که اسلام خزش ویرانگر خود را سامان می داد، آخوندی به نام "سید محمد امین الحسینی" را به نیابت و وکالت از جهان خون گستر اسلام به سوی هیتلر مسیحی می فرستد تا پیوند شوم میان "امپریالیسم کهن اسلام" و "رژیم فاشیست نازی" را برقرار سازد. آخوند سید الحسینی، از سرکردگان معنوی "رژیم نازی" و رهبر معنوی و اعتقادی الله پرستان فلستینی بود که در آن روزگار، فلستین در سرپرستی بریتانیایی بود که البته به تازگی از جهانگیری عثمانی تجزیه شده بود. "مفتی اعظم بیت المقدس" سید امین الحسینی، یک الله پرست نژاد پرست، فاشیست و نازیست بود !!
او پیوندهایی محکم و دوستی ژرفی با سوریه داشت و از همین روی، پس از جنگ یکم جهانی، در سوریه اقامت گزید. او در کشتار و نسل کشی مردم بوسنی و هزرگوین و صربستان، نقش عامل و کلیدی داشت و تخم و کینه ی نفرت را در سرزمین های ایشان پراکند و این آخوند حرامزاده بود که با هم دستی با نازیسم هیتلری، "لشگر کوهستانی ۱۳ اُم اس اس خنجر" (یا یکم کراوات) موسوم به "وافن" را بنیان گزاری می کند.
این لشگر که مستقل از ارتش آلمان بود، در خدمت "دولت فاشیست و دست نشانده ی آلمان نازی کرواسی" قرار داشت. این آخوند الله پرست از آنروی نشان خنجر را برای لشگر خونریز خود گزاشت تا نمادی باشد از روزگاری که ترکان الله پرست و به هنگامی که این سرزمین بخشی اشغال شده از سوی جهانگیری خونریز عثمانی بود و این سرزمین را اشغال کرده بودند، باشد.
آنچه که در یورش جهانی اسلام با هم دستی با فاشیست های نازیست هیتلری قابل تامل است، "ترکیب چند قومیتی" آن بود و هم دستی الله پرستان و مسیحیان برای محو و کشتار جمعی یهودیان را به خوبی بازتاب می دهد، چرا که هم کاتولیک های کروات در آن بودند و هم الله پرستان بوسنیایی بازمانده از ترکان الله پرست اشغالگر و مدیریت نظامی و اطلاعاتی آن نیز بر عهده ی "افسران یوگسلاو آلمانی تبار" بود. اینان به هر دو رهبر خود یعنی "آدولف هیتلر" و "آنتی پاولیچ"، سوگند وفاداری خورده بودند.
سید الحسینی که با بنیانگزاری کشور اسراییل می جنگید، با رویکرد "ناسیونالیسم عربی"، اسلام را پشتیبانی، ترویج و تبلیغ می کرد و کسانی چون "جمال عبد الناصر" را باید از پیروان خلف او دانست. خلفی که در هنگام به قدرت رسیدنش در مسر، جنگ بزرگ خود با اسراییل را آغاز می کند و با شکستی تاریخی و کمرشکن، بازپس می نشیند و در این برهه، هم باعث شکست دیگر تازیان الله پرست چون سوریه و اردن می گردد و هم بخش های از هر سه سرزمین را از دست می دهند !!
جمال عبد الناصر نیز، یک الله پرست همیشه ناآرام و بی قرار دیگر بود که از برای دشمنی دیرینه ی الله پرستان با یهودیان، نظامی گری و سپس سیاست بازی و دست اندازی به قدرت و در نهایت جنگ و خونریزی و نسل کشی را بهترین و تنها ترین کار ممکن می دانست و بدان نیز عمل نمود.
سید الحسینی که بوی خون او را رها نمی کرد، به سال ۱۹۴۱ در برلین با آدولف هیتلر دیدار می کند و گفتمان مشترک میان مسیحیان و الله پرستان، یعنی "مشکل یهودیان" را به گفتگو می نشیند. نکته ای که در این دیدار تاریخی و تباه کننده وجود دارد که منجر به یهودی کشان بزرگ در اروپا و توحش مثال زدنی هلوکاست شد، وجود دارد، اینست که این آخوند عرب الله پرست، از آنجا که یهودیان را تهدیدی علیه فلستینیان و الله پرستان برمی شمارد، هیتلر را که در آغاز می خواست تا یهودیان را به فلستین تبعید نماید، متقاعد نمود که کشتار و قتل عام آنان را تجویز نماید، تا هم هیتلر و نازی ها از دست یهودیان اروپا خلاص شوند و هم الله پرستان پلشت زاده ی عمدتن عرب و ترک، از وجود آنان در اسراییل مصون بمانند و این ایده ی کشتار یهودیان از این منطق نیز درست است.
با نگاهی به کشتار یهودیان مدینه و قتل عام جهودان از سوی رسول خونخوار الله، به ویژه در ماجراهای "فدک"، "خیبر"، "بنی قریظه"، "بنی قینقاع" و "بنی مصطلق"، می توان به ژرفای کینه و دشمنی جماعت مسلمان نسبت به جماعت یهودی پی برد و سپس ریشه ی هم دستی سید امین الحسینی با هیتلر را شناخت.
به هر روی، هیتلر ملیون ها یهودی را کشتار کرد و به کوره های آدم سوزی انداخت. از دید اروپای مسیحی و آمریکا که خود برساختی اروپایی و مسیحی است، الله پرستانی که با مسیحیان می جنگند و جنگ های صلیبی را به وجود می آورند، که همانا خلافت اسلامی عثمانی باشد، قابل تحمل نیستند و روزی از روزگاران او را در هم خواهند شکست، همانگونه که عثمانی را بارها، جبهه به جبهه شکست دادند و سرزمین های اشغال کرده اش را از دستش خارج ساختند تا اینکه خود این جهانگیری چند سد ساله را نیز برای همیشه فروپاشیدند و کشورک سازی های جعلی را رقم زدند.
اما اروپای مسیحی، می تواند با ترک و عرب و خاور میانه ای الله پرست دوستی کند، به شرط آنکه اینان کاری به کار ایشان نداشته باشند و در عین حال، همچون خود اروپاییان، با یهودیان نیز دشمن باشند. اسلام که هم در ذات و سرشت خود، هم با مسیحیان و هم با یهودیان مشکل دارد، این سیاست را پیشه کرد تا فعلن از "نجس" برشمردن و "مشرک کتابی" خواندن مسیحیان دست بکشد و به جایش به یهودیان بپردازد که اکنون دشمن مشترک ایشان و همان اروپایی هستند که نازیسم هیتلری می رفت تا همه ی آن را ببلعد.
بدینروی، در ۲۵ آپریل ۱۹۴۱، سید الحسینی شخصن طراح اصلی تجاوز نازی ها به بوسنی شد !! ۲۰۰ هزار مسیحی ارتدوکس صرب که از دید قومی و تباری، اسلاو - روسی هستند، کشتار شدند !! به سرکردگی و فرماندهی آخوند سید الحسینی نازیست بود که چون وی خود را "محافظ اسلام" خواند، بیش از ۱۰۰ هزار الله پرست بوسنیایی که بازمانده ی اشغالگری عثمانی بودند، به ارتش خونخوار وی پیوستند و ۲۲ هزار یهودی بوسنیایی و بیش از ۴۰ هزار کولی را قتل عام کردند !!
همین جستار در پژواک ایران
اسلام تحمیلی، تنها تجاوز مشتی الله پرست پابرهنه ی تازی نبود که از دل صحراهای سوزان به تمدن های آسیا و اروپا تاخته باشند، بلکه اسلام، اندیشه ای است ویرانگر و متجاوز و روحیه ای است انتقامجو و ستیزه جو، که بقای خویش را در دست اندازی بر انسانیت و منابع انسانی و مادیش می جوید و از این رهگزر بوده است که نه تنها پیشینیان خود و برآورندگان خویش یعنی مسیحیان و یهودیان را بلعیده و می بلعد، بلکه می رود تا تبدیل به اژدهایی جهانی گردد که سرانجامش ظهور مهدی خونریز موعود ایشان است، به همان سان که خدای آسمانی، یهوه، سرزمین موعود را به نیاکان ایشان وعده داده بود.
اسلام و یهودیت با یکدیگر تقابل و دشمنی و تضاد ندارند. اینان، به ظاهر در برابر یکدیگر ایستاده اند، اما آن آرمان غایی و هدف نهایی که دنبال می کنند، چیرگی کامل و جهان شمول بر انسان و این سیاره است و این ادیان از برای همین است که هزاران سال پیش و در دوران بی خردی و اسب و الاغ سواری انسان ها بروز کرده اند تا امروز و در دوران "فریب سکولاریسم" و "نیرنگ دمکراسی" و با ظاهر سازی "حقوق بشری"، چون سرطانی بدخیم سربرآورد و جان همه ی بشریت را به دردی ناگزیر بیندازد و داستان رنج و تمام شدن کار انسانیت را به اجرا بنشیند.
این دین است که هفت سر خون آشام دارد که سه سر آن از همه خون آشام تر است و این سه دیو تک پیکر، هدفشان نابودی انسان بر روی زمین است.
این را بسیاری شاید بدین گمان به حال خویش رها کنند که این سخنی است مهمل و در چارچوب "تئوری توطئه" می گنجد، اما آنچه که نمی توان از ذهن خردمند دورش ساخت، نگاهی ساده و موجز به تاریخ است، چرا که:
"آن کس که گزشته را می داند، آینده را اداره می کند".
اسلام اهریمنی، با بلعیدن پدید آورندگان باستانی خود یعنی یهودیان، که با استادی تمام از آستین "سلمان پارسی" درآمد - سلمان>>سلیمان>>Solomon = نامی یهودی است در تورات و یکی از شاهان حرامزاده ی بنی اسراییل -، نیرو گرفت و رشد کرد و فراگیری خود را در صحرا استوار کرد و میخش را چنان کوبید که برای آینده ی جهان نکته ها داشت که دیدیم با ایران و روم و آفریقا و اروپا و هندوستان چه ها کرد.
اسلام رحمانی !!، در بلعیدن پدران انقلابی و آفرینندگان خود، همه ی عمرشان را مصروف داشته و این نبرد علیه دیگر ادیان را هماره برقرار داشته است تا روزگاری که در سده ی ۲۰ اُم میلادی، کمر به نابودی همه ی دیگر ادیان جایگزین می بندد و این بار خیزشی جهانی را در قالب جنگ های جهانی به راه می اندازد تا تومار اسلاف خویش، که فسیل های زنده و ناخواسته ای برایش هستند را برای همیشه در هم پیچد و این بار، با اتحاد الله پرستان از سرزمینی که برای سده ها مرکز خلافت اسلامی بود، یعنی عثمانی، از فلستین می خزد و با یهودی کش یهودی ستیزی اروپایی یعنی هیتلر و نازیسم، هم رای و هم داستان می گردد تا یهودیان را در اروپا کشتار کرده و از آمدنشان در بیخ گوش جهان اسلام، جلوگیری کند.
جنگی جهانی که هیتلر چون خمینی در جنگ ضد ایرانی به دروغ موسوم به "هشت سال دفاع مقدس"، تحریک نمود و تشویق کرد را، این انگل ستان بود که علیه آلمان نازی آغاز کرد، بدانسان که آغازگر جنگ ایران و عراق نه خمینی و جمهوری فاشیست اسلامی، که دولت بعثی کشور عراق به سرکردگی صدام حسین بود. جای متجاوز و متجاوز شده در مصداق امروزی، جای درستی از لحاظ اخلاقی نایستاده است، اما از لحاظ عرف سیاسی و دیپلماتیک و قوانین جهانی، جهان چیره ی امپریالیستی خمینی و هیتلر را آغازگر جنگ نمی دانند، بلکه انگل ستان و عراق، آغازگر جنگ برشمرده می شوند.
این بار که اسلام خزش ویرانگر خود را سامان می داد، آخوندی به نام "سید محمد امین الحسینی" را به نیابت و وکالت از جهان خون گستر اسلام به سوی هیتلر مسیحی می فرستد تا پیوند شوم میان "امپریالیسم کهن اسلام" و "رژیم فاشیست نازی" را برقرار سازد. آخوند سید الحسینی، از سرکردگان معنوی "رژیم نازی" و رهبر معنوی و اعتقادی الله پرستان فلستینی بود که در آن روزگار، فلستین در سرپرستی بریتانیایی بود که البته به تازگی از جهانگیری عثمانی تجزیه شده بود. "مفتی اعظم بیت المقدس" سید امین الحسینی، یک الله پرست نژاد پرست، فاشیست و نازیست بود !!
نشان نظامی لشگر کوهستانی ۱۳ اُم اس اس خنجر" (یا یکم کراوات)، ویژه ی الله پرستان نازیست |
این لشگر که مستقل از ارتش آلمان بود، در خدمت "دولت فاشیست و دست نشانده ی آلمان نازی کرواسی" قرار داشت. این آخوند الله پرست از آنروی نشان خنجر را برای لشگر خونریز خود گزاشت تا نمادی باشد از روزگاری که ترکان الله پرست و به هنگامی که این سرزمین بخشی اشغال شده از سوی جهانگیری خونریز عثمانی بود و این سرزمین را اشغال کرده بودند، باشد.
آنچه که در یورش جهانی اسلام با هم دستی با فاشیست های نازیست هیتلری قابل تامل است، "ترکیب چند قومیتی" آن بود و هم دستی الله پرستان و مسیحیان برای محو و کشتار جمعی یهودیان را به خوبی بازتاب می دهد، چرا که هم کاتولیک های کروات در آن بودند و هم الله پرستان بوسنیایی بازمانده از ترکان الله پرست اشغالگر و مدیریت نظامی و اطلاعاتی آن نیز بر عهده ی "افسران یوگسلاو آلمانی تبار" بود. اینان به هر دو رهبر خود یعنی "آدولف هیتلر" و "آنتی پاولیچ"، سوگند وفاداری خورده بودند.
سید الحسینی که با بنیانگزاری کشور اسراییل می جنگید، با رویکرد "ناسیونالیسم عربی"، اسلام را پشتیبانی، ترویج و تبلیغ می کرد و کسانی چون "جمال عبد الناصر" را باید از پیروان خلف او دانست. خلفی که در هنگام به قدرت رسیدنش در مسر، جنگ بزرگ خود با اسراییل را آغاز می کند و با شکستی تاریخی و کمرشکن، بازپس می نشیند و در این برهه، هم باعث شکست دیگر تازیان الله پرست چون سوریه و اردن می گردد و هم بخش های از هر سه سرزمین را از دست می دهند !!
جمال عبد الناصر نیز، یک الله پرست همیشه ناآرام و بی قرار دیگر بود که از برای دشمنی دیرینه ی الله پرستان با یهودیان، نظامی گری و سپس سیاست بازی و دست اندازی به قدرت و در نهایت جنگ و خونریزی و نسل کشی را بهترین و تنها ترین کار ممکن می دانست و بدان نیز عمل نمود.
سید الحسینی که بوی خون او را رها نمی کرد، به سال ۱۹۴۱ در برلین با آدولف هیتلر دیدار می کند و گفتمان مشترک میان مسیحیان و الله پرستان، یعنی "مشکل یهودیان" را به گفتگو می نشیند. نکته ای که در این دیدار تاریخی و تباه کننده وجود دارد که منجر به یهودی کشان بزرگ در اروپا و توحش مثال زدنی هلوکاست شد، وجود دارد، اینست که این آخوند عرب الله پرست، از آنجا که یهودیان را تهدیدی علیه فلستینیان و الله پرستان برمی شمارد، هیتلر را که در آغاز می خواست تا یهودیان را به فلستین تبعید نماید، متقاعد نمود که کشتار و قتل عام آنان را تجویز نماید، تا هم هیتلر و نازی ها از دست یهودیان اروپا خلاص شوند و هم الله پرستان پلشت زاده ی عمدتن عرب و ترک، از وجود آنان در اسراییل مصون بمانند و این ایده ی کشتار یهودیان از این منطق نیز درست است.
با نگاهی به کشتار یهودیان مدینه و قتل عام جهودان از سوی رسول خونخوار الله، به ویژه در ماجراهای "فدک"، "خیبر"، "بنی قریظه"، "بنی قینقاع" و "بنی مصطلق"، می توان به ژرفای کینه و دشمنی جماعت مسلمان نسبت به جماعت یهودی پی برد و سپس ریشه ی هم دستی سید امین الحسینی با هیتلر را شناخت.
به هر روی، هیتلر ملیون ها یهودی را کشتار کرد و به کوره های آدم سوزی انداخت. از دید اروپای مسیحی و آمریکا که خود برساختی اروپایی و مسیحی است، الله پرستانی که با مسیحیان می جنگند و جنگ های صلیبی را به وجود می آورند، که همانا خلافت اسلامی عثمانی باشد، قابل تحمل نیستند و روزی از روزگاران او را در هم خواهند شکست، همانگونه که عثمانی را بارها، جبهه به جبهه شکست دادند و سرزمین های اشغال کرده اش را از دستش خارج ساختند تا اینکه خود این جهانگیری چند سد ساله را نیز برای همیشه فروپاشیدند و کشورک سازی های جعلی را رقم زدند.
اما اروپای مسیحی، می تواند با ترک و عرب و خاور میانه ای الله پرست دوستی کند، به شرط آنکه اینان کاری به کار ایشان نداشته باشند و در عین حال، همچون خود اروپاییان، با یهودیان نیز دشمن باشند. اسلام که هم در ذات و سرشت خود، هم با مسیحیان و هم با یهودیان مشکل دارد، این سیاست را پیشه کرد تا فعلن از "نجس" برشمردن و "مشرک کتابی" خواندن مسیحیان دست بکشد و به جایش به یهودیان بپردازد که اکنون دشمن مشترک ایشان و همان اروپایی هستند که نازیسم هیتلری می رفت تا همه ی آن را ببلعد.
بدینروی، در ۲۵ آپریل ۱۹۴۱، سید الحسینی شخصن طراح اصلی تجاوز نازی ها به بوسنی شد !! ۲۰۰ هزار مسیحی ارتدوکس صرب که از دید قومی و تباری، اسلاو - روسی هستند، کشتار شدند !! به سرکردگی و فرماندهی آخوند سید الحسینی نازیست بود که چون وی خود را "محافظ اسلام" خواند، بیش از ۱۰۰ هزار الله پرست بوسنیایی که بازمانده ی اشغالگری عثمانی بودند، به ارتش خونخوار وی پیوستند و ۲۲ هزار یهودی بوسنیایی و بیش از ۴۰ هزار کولی را قتل عام کردند !!
همین جستار در پژواک ایران
نظرات