درآمدی بر حکومت جهانی
نهادهایی مخفی در جهان هستند که سه هدف اصلی را دنبال می کنند:
- مهار جمعیت جهان که یک آرزوی طلایی برای آنهاست که جهان یک بلیون تن بیشتر جمعیت نداشته باشد.
- حکومت اقتصادی بر جهان به گونه ای که جهان به سوی ورشکستگی نرود.
- نگهبانی از جهان طبیعت و بهره گیری از آنها تا حدی که به طبیعت و منابعش آسیب وارد نرسد.
در ۱۷۷۵ در باواریای شمالی چندین دانشگاهی دور هم جمع شدند به نام ایلومیناتی را تشکیل دادند. اینان به این نتیجه رسیدند که اهدافشان بسیار دراز مدت و چند صد ساله است و پس از چند سال اندک، به سازمان های مخفی مشابه دیگر روی آوردند و آنها را با خود همراه کردند، از جمله فراماسونری و شوالیه های معبد و در این میان، کسانی بودند در میانشان که بر اقتصاد کشور آلمان در صنایع آلمان حکومت می کردند.
این تا ۱۸۱۵ یعنی جنگ واترلو ادامه داشت تا اینکه فرانسه و انگل ها تلاش کردند تا حکومتی جهانی تشکیل دهند و ناکام ماندند تا اینکه سیسیل رودز در ۱۹۰۰ با همین دیدگاه وارد کارزار شد و یک انجمنی به نام "میزگرد رودز" تشمیل داد و از همه ی کشورها خواست تا در این میزگرد نماینده داشته باشند و این افراد بیشتر در صنعت و سیاست بودند و این از سیسیل رودز از آستین انگل ستان درآمد که قاره ی آفریقا را از برای نزدیک به سه سده بود که مستعمره کرده بود و برده داری را به اروپا، آمریکا و آسیای شرقی انجام می داد و خود رودز در کشتار ملیون ها تن سیاهپوست آفریقایی، نقش مستقیم و نقش آمر و عامل را داشته است. در واقع رودز که کشوری به نام خودش هم تشکیل داد، یک همه کاره و یک مستبد و دیکتاتور از سوی جهانگیری استعماگر انگل ستان در آفریقا بود که منافع و خواست دودمان شاهنشاهی انگل ستان و شخص ملکه را دنبال می کرد.
سیسیل رودز، تبهکار و حرامزاده ی بزرگ ملکه ی بریتانیا |
در نتیجه ی اینکه جهان به روی ناآرامی رود، یک جنگ پیش می آید و این موجودات تا ۱۹۱۵ حاکم بودند تا اینکه جنگ یکم جهانی رخ داد. آمریکا پیشنهاد داد که سازمان "ملل متفق" تشکیل شود و هدفش برقراری صلح باشد، اما تنها دو کشور انگل ستان و فرانسه هموند آن شدند و با وجود آنکه آمریکا خودش آن را پیشنهاد کرده بود، اما هموند آن نشد !!
هنگامی که ایتالیا وارد حبشه می شود و نه ماه با مردم آنجا می جنگد و از گاز خردل هم استفاده می کند، اما ملل متفق نمی توانند کاری از پیش ببرند. ژاپن منچوری را می گیرد تا به چین وارد شود و ملل متفق باز هم نمی تواند کاری از پیش برد.
حکومت جهانی و فراماسونری در ایران
حکومت جهانی یعنی فاشیسم جهانی. هنگامی که در ۱۹۵۲، چرچیل و آیزنهاور در همایش برمودا بر سر ایران به توافق هایی رسیدند و نام آن را “نشست آتش بس” گزاشتند و به این نتیجه رسیدند که شرکت های بزرگ و کارتل های آمریکا و انگل ستان، بر سر نفت ایران به آتش بس برسند. انگل ها پذیرفتند که در سیاست ایران به هیچ روی دخالت نکنند، اما در عوض بازار ایران و بهره گیری از دلارهای نفتی ایران را در اختیار داشته باشند و این آغاز افول سیاست مستقیم بریتانیا در ایران و هم زمان افزایش نفوذ آمریکا در کشورمان بود که نقش عمده و اصلی لژهای فراماسونری در این میان، بسیار کلیدی و پررنگ است. در واقع از این پس بود که در لژهای فراماسونری ایران، بازرگانان و تاجران جای سیاست مداران را گرفتند.
فراماسونری و اسلام
جرجی زیدان نویسنده ی نامور عرب یک فراماسون بود و کسی است که تاریخ تمدن اسلام را نوشته است. جالب اینجاست که وی مسیحی زاده شد و مسیحی فراماسون مرد !! اما او به عنوان یک مسیحی، نه تنها بر روی اسلام و تاریخ پر خون و چرکینش دست گزاشته، بلکه به ویژه به مذهب ضاله ی رافضی پرداخته و سراغ نخستین عمام ایشان می رود و درباره ی علی و کشته شدنش سخن های خوب می گوید !! وی یکی از سینه چاکان علی ابنه آب طالبی است و در وجود او ذوب می شود، اما به عنوان یک مسیحی !! او درباره ی علی دو اثر دارد، یکی “۱۷ رمضان” نام دارد و دیگری “عذرا قریش” می باشد؛ و همچنین کتاب دیگری را هم برای پسرش اوسین (اوغ) می نویسد با عنوان “غاده کربلا”. یعنی الله پرستی پیدا نمی شده که خودش این داستان ها را پوشش دهد و از پس نقل و تجزیه و تحلیل آنان برآید ؟ و نیاز بوده که یک مسیحی فراماسون دست به این کار بزند ؟! چرا یک مسیحی باید به جای ایساپردازی و اینکه سرانجام پدر او که بوده، درد و ورم اسلام عزیز داشته باشد ؟؟
او هتا در جایی می گوید:
“اگر بگویم مسیح از علی بالاتر است، عقلم اجازه نمی دهد و اگر بگویم علی از مسیح بالاتر است، دینم اجازه نمی دهد” !! بیچاره.
جرجی زیدان البته کتابی هم برای مسلک اصلی خود فراماسونری نوشته است: “فراماسونی العالم”. او نام ۶۹ تن که عمدتن انگل هستند را به عنوان فراماسون می آورد که از آن جمله اند: “ولتر، میرزا عسکر خان اموی پادشاه ایران، هگل، تولستوی، انیشتین، تئودور روزولت، هنری ترومن، الکساندر پادشاه روسیه، جرج واشنگتن، فرنسیس بیکن، ریچارد شیردل”.
فراماسونری و تشکیلات جهانی
برای نمونه، شمار کسانی که برنده ی جایزه ی نوبل شده اند و البته هموند فراماسونری هم بوده اند، آن اندازه فراوان و در بیشینه ی مطلق است که می توان این گمان منطقی را در ذهن پروراند که تا فردی فراماسون نباشد، برنده ی جایزه ی نوبل نخواهد شد و بسیاری از پژوهشگران باور دارند که تقسیم این جوایز نیز، از لژ بزرگ سوئد انجام می گیرد. جوایز پنج گانه ی نوبل، تنها در دست فراماسون هاست و اساس و پایه ی این تشکیلات نوبل را نیز، خود آنان پی ریزی کرده اند و از خودشان به خودشان جایزه می دهند.
نقش نظامیان و ارتشی ها در لژهای فراماسونری نیز، بسیار پررنگ می باشد. آنان از بالاترین رده های ارتش انگل ستان هستند که به ویژه در مکان هایی چون جبل الطارق و بنگال و مادرید و هر جایی که به حضور نظامی و سیاسی انگل ستان نیاز ویژه بوده است، حضور پررنگ و معنی داری پیدا می کنند. در واقع فراماسونری، زیرساخت دستگاه جاسوسی بزرگ انگل هاست و بخش بنیادی و نرم افزاری و اتاق فکر آن را بازی می کند.
تنها درباره ی بنیانگزاری لژهای فراماسونری، بنا به گفته ی اسماعیل رایین، یعنی تا آن زمان که وی کتابش را می نگاشته، بیش از پنج هزار کتاب در این باره به چاپ رسیده است !! اگر دقت کرده باشید، آن بخش از تحصیل کردگان ایرانی در زمان های گزشته که نقش روشنفکری را درست یا نادرست بازی کرده اند، دست کم یا بیشتر تکیه ی شان بر زبان فرانسوی بوده است و نه انگل ایسی و روسی و آلمانی. این بدان جهت است که لژ فراماسونری فرانسه، از سال ۱۸۲۰ در ایران لانه کرده بود، اما لژ آمریکایی بیش از ۱۵۰ سال پس از آن !!
و اینکه چرا زبان به اصطلاح روشنفکران ایرانی آن هنگام، انگل ایسی نبوده است، شاید بدین خاطر تواند بود که انگل ها در این کار اهتمام نکردند، زیرا دوران آشکار استعماری خود را می گزراندند که شاید چندان درگیر توسعه و گسترش زبان نمی شده است، اما دقیقن در زمانی که اروپا وارد جنگ هایی می شود که برای ایران از یکسو انگل ستان حکم دشمن و از سوی دیگر، فرانسه برای دوره ای کوتاه، حکم منجیش را بازی می کند و در اروپا جنگ های بسیار و میان ایران و روسیه جنگ است و فرانسوی ها با هر دوی روس و انگل ستان دشمنند و اروپا دارد گام هایی برای کشورگشایی و تعیین تکلیف بر سر حکومت جهانی خود برمی دارد و انقلاب صنعتی روی می دهد و رنسانس های سیاسی و اقتصادی انجام می گیرد و فرانسه یک ابر قدرت است که به روسیه نیز یورش می آورد، این زبان فرانسوی است که در ایران و میان تحصیل کردگان فرنگ و طبقه ی اشراف رایج می گردد.
جرجی زیدان هتا بر اساس تاریخ بنیانگزاری، تاریخ تاسیس لژها در سراسر جهان را هم در کتابش می آورد:
انگل ستان: ۱۷۱۷
ایرلند: ۱۷۲۰
اسکاتلند: ۱۷۲۱
فرانسه: ۱۷۲۱
بلژیک: ۱۷۲۱
هلند: ۱۷۲۵
جبل الطارق: ۱۷۲۶
اسپانیا: ۱۷۲۸
باواریا: ۱۷۳۸
ترکیه: ۱۷۳۸
نروژ: ۱۷۴۷
بنگال: ۱۷۲۷
مومبای: ۱۷۲۸
مدرس: ۱۷۵۲
ایران: ۱۸۰۰
سوریه: ۱۸۶۲
مسر: ۱۷۹۸
کانادا: ۱۷۲۱
ماساچوست: ۱۷۳۳
مکزیک: ۱۸۲۵
...
قانون اساسی فراماسونری
در توافق نامه ای فراماسونی به تاریخ سپتامبر ۱۹۲۹، همه ی فراماسون ها به یک توافق نامه ی کلی دست یافتند که به عنوان مرامنامه و قانون اساسی ایشان می باشد. در بند هفدهم این توافق نامه آمده است که لژها نباید به هیچ روی در مسائل سیاسی و مذهبی گفتگو کنند. از آنجا که دست کم از ۲۰۰ سال گزشته تاکنون، تقریبن همه ی شاهان و شاهزادگان و نماینده های مجلس های عوام و اشراف و وزیران کابینه، همگی فراماسون بوده اند، پس به این دروغ پردازی بزرگ ایشان باید با دیده ی قهقهه آمیز نگاه کرد. انگل ستان که برای سده ها چون زالویی خون آشام، استعمارگرانه به جان چار گوشه ی جهان افتاده و دست به چپاول و کشتار و سرکوب و بهره کشی و برده داری زده است، هیچ نمی توانسته است بدون داشتن چنین نیروی مخوف و مخفی ایی به نام فراماسونری، به اهداف شوم خود برسد و این بدان معنی است که هر اقدام ضد انسانی و تجزیه ی کشورها و کشتارها و برده داری ها و غارت ملل از استرالیا تا آسیا و آفریقا و آمریکا، همگی به خاطر وجود انگل هایی است که خود را در بطن انگل ستان فروکرده اند و خود را معماران آزاد می خوانند.
در ماده ی ۵ اُم توافق نامه ی ۱۹۲۹ فراماسون ها آمده است که “لژهایی که با اجازه ی لژ بزرگ بنیاد می شوند، باید برتری و سروری لژ بزرگ را بپذیرند” و این بدان معنی است که در ایران، همگی لژها وابسته به کشورهای اروپایی به ویژه انگل ستان، آمریکا و فرانسه بوده اند و ستون پنجم رسمی، ایران را بسیار آسیب پذیر کرده و چون جاسوسانی موجه و موریانه هایی موهن و متجاوز، از درون علیه ایران دست به اقدامات خرابکارانه می زدند. لژ بزرگ و اصلی فراماسون ها همواره در لندن قرار دارد و هموندان این لژ بزرگ لندن، سیاست مداران و کارگزاران دولتی و پادشاهان انگل ستان می باشند.
بنا به گفته ی اسماعیل رایین، تاکنون دیده یا شنیده نشده که “حاج حسن بقال” و “مشهدی جعفر علاف” هموند فراماسونری بوده باشند !!
این یک قاعده ی کلی برای فراماسون هاست که به بهترین شکل ممکن از شرایط پیش آمده، نهایت بهره برداری را بکنند و این “رویکردی فرصت طلبانه” است. برای نمونه به هنگام صنعتی شدن اروپا، در فرانسه آن دسته از سران تازه به دوران رسیده ای که صنعت فرانسه را در اختیار داشتند را به فراماسونری درآوردند تا علیه فئودال های سنتی که از طبقه ی اشراف بوده و خانواده ی شاهنشاهی را پشتیبانی می کردند، اقدام کنند که این روند منجر به انقلاب فرانسه شد. در ایران نیز، “معمار بزرگ انقلاب” را برآوردند که از فرانسه صادر می شود و پشتیبانی مستقیم پرورندگان خود در لندن و دی سی را به همراه دارد و آنها این عمام سیزدهم و خونخوار را روانه ی ایران می کنند تا همچون فرانسه، پادشاهی را در ایران براندازد و یک رژیم جمهوری از نوع اسلامیش درست کند و بقیه ی ماجرا.
همه ی برساخت های فراماسونری، از یک یا چند الگوی مشترک پیروی می کنند و می توان با شناخت این الگوها، نقشه های شومی که در سرتاسر جهان پیاده کرده اند را دید و آینده را پیشگویی نمود !!
همین جستار در کیهان سوئد
نظرات