رد شدن به محتوای اصلی

یک دکتر تقلبی دیگر

چندی پیش کاتالوگ نمایشگاهی با عنوان "ایران در مسیر مدرنیته، نگاهی به هنر دوران قاجار"، به همراه کاتالوگ نشست های مرتبط با آن که تابستان ۱۳۹۶در موزه ی "پرگامون" شهر برلین برپا شده بود، به دستم رسید که در بین سخنرانان نام "کیانوش معتقدی" دیده می شد. نکته ی عجیب این بود که این منتقد نشریه ی تندیس، با این عنوان در مورد "تجزیه و تحلیل کاشی های هفت رنگ دوران قاجار" سخنرانی کرده است: "دوقتور کیانوش معتقدی".


از آنجا که آگاه بودم که معتقدی در هیچ رشته ای در مقطع ارشد و دکترا تحصیل نکرده است، دست آویز شدن او به چنین عنوان دروغینی مرا به وسوسه انداخت تا به هر روش ممکن، مقالات و کتاب های تالیفی او را مورد بررسی قرار دهم، چرا که تا پیش از این، جز چند مقاله، چیز دیگری از او نخوانده بودم.



به لطف یکی از دوستان، کتاب "دروازه های تهران قدیم" تالیف معتقدی، نشر پیکره و منتشره در سال ۱۳۹۵ به دستم رسید. آنچه که مشاهده شد ملغمه ای بود از تالیفات دیگران که بخشی ذکر منبع شده بود و بخشی دیگر خیر. اما نکته ی بسیار تاسف آور اینکه ،بخش اصلی کتاب یعنی سی و پنج رویه ی نخست که به معرفی دروازه ها اختصاص دارد، از مقاله ی "حصار و دروازه های تهران در عهد ناصری" نوشته ی بابک مفیدی منتشره در تارنمای ایران دیدار (۱۳۹۱) برداشت شده است. به عبارت بهتر، هم سی و پنج رویه ی آغازین کتاب دزدی است و هم موضوع اصلی، ساختار و فرتورهای کتاب !!

نقشه های کتاب معتقدی هم از کتاب "میدان توپخانه ی تهران"، نوشته ی "فرخ محمد زاده مهر"، نشر پیام سیما ۱۳۸۱، به طور کامل دزدیده شده است. در اینجا هم معتقدی اشاره ای به منبع نقشه ها و تصاویر برگرفته نمی کند. چکیده آنکه، کتاب تالیفی پژوهشی کیانوش معتقدی، یک "کتاب سازی" تمام عیار است. شاکله ی اصلی کتاب او را متن پژوهش های "بابک مفیدی" و تصاویر و نقشه های مقاله ی مفیدی و کتاب محمد زاده تشکیل می دهند، بدون اینکه معتقدی نامی از منبع نوشته و ماخذ نقشه ها ببرد. نکته ی حائز اهمیت این است که مفیدی و محمد زاده، هر دو از ماخذ تصاویر منتشره در نوشته های خود نام برده اند.





بخش میدان توپخانه و دوره های تحول آن هم به طور کامل از کتاب محمد زاده رونویسی شده است. همین یافته ها برایم کافی بود تا کتاب را به کناری نهم تا بیشتر از این در جریان شیوه ی پژوهشی جناب دکتر قلابی کیانوش معتقدی قرار نگیرم.

پی نوشت:
خیال نوشتن همین چند خط را هم در مورد او نداشتم، اما هنگامی که پوستر نمایشگاه و رونمایی از کتاب دروازه های تهران قدیم که فردا در یکی از موزه های تهران برگزار می شود را دیدم، ترجیح دادم مخاطبان و آویژه مندان را در جریان بگزارم تا فریب اینگونه دغلکاری های این دغلبازان و دزدان را نخورند.

افشین پرورش

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د...

وقتی امید دانا و هم خوابه اش صدیقه زرین کلاه مشتاق آبادی، مادر قهبگی را معنی می کنند

من کم ترین (امید باقر خاله): "مدیونید اگر فکر کنید افزون بر گفتارم، اندکی هتا اندکی، در کردار در زندگی روزمره ام تناقض وجود دارد !!" من و همسرم کارد هواله ی شکم مردم ایران می کنیم، اما خودم سه برابر روزهای جوراب فروشیم شده ام و همسرم مثل ندید بدیدها فرتور غذاها و رستوران ها و باز رستوران ها و غذاها را به چشم کارد به شکم خوردگان می کشانیم تا چشمشان کور شود و جیکشان درنیاید. من و همسرم به هنرمندان فحاشی می کنیم و آنها را بی سواد و احمق می خوانیم، اما خودمان تا دلتان بخواهد با تک تک هنربندان رژیم فرتور می اندازیم و منتشر می کنیم؛ هتا با افشین بله افشین خواننده ی بدصدا و جلف که یادتون هست... «دیگه ازت بدم میاد، پیشم نیا عروسک» !! من و همسرم همیشه از شبکه ی من و تو انتقاد می کنیم. من خودم همیشه به آن می گویم "مهد کودک من و تو"، اما هتا با مجری من و تو هم فرتور یادگاری می گیرم !! من و همسر کم ترینم، در فضای همگانی هر جور دلمان بخواهد می گردیم و می چرخیم و فرتورهای نگو و نپرس منتشر می کنیم، اما به دیگران ایراد می گیریم که چرا در خانه ی خودشان با شلوار...

متلکی بر حاشیه: گفتگوی فرامرز دادرس با کون خوب سوئد

چندی پیش، یکی از مخالفان پرهیاهوی شاهزاده "رضا پهلوی" به نام "فرامرز دادرس" که خود یکی از مصدق الهی ها و هواداران سفت و سخت هزرط "محمد مصدق دله السلطنه" می باشد، با دلقک رسانه "امید دانای باقر خاله" گفتگو کرد. این گفتگو که از پستوی خانه ی امید باقر خاله و انباری جناب دادرس انجام می گرفت، مخاطبان ملیونی خود را دچار شوک کرد و نتیجه این شد که پس از گوش دادن به مشتی خزعبلات تکراری که همگی از سر عقده بازی فوران کرده بودند، به یک نتیحه ی تکراری برسند و آن اینکه هم جمهوری اسلامی اینقدرها بد نیست که این دو موجود اپوزوسیون نما، نانشان را به نرخ روزش نخورند و نه دودمان ایرانساز پهلوی آنچنان خوب و سرآمد بود که نمکدانش را نشکنند !! جناب دادرس که پس از نزدیک به یک دهه سخن فرسایی در یوتوب انباری خود، هنوز به اندازه ی "خاله شاهدانه" هم روی کسی اثر نگزاشته، با ناسپاسی هر چه تمام تر عنوان کرده است که وی نانخور ارتش شاهنشاهی نبوده و با وقاحت ویژه ی آخوندی خود را مدیون شاهنشاه آریامهر فرمانده ی کل قوای نیروهای مسلح شاهنشاهی نمی داند. از این ناسپ...