رد شدن به محتوای اصلی

صدای یک خداناباور: چرا مومنان در قدرت نشسته از آزادی مردم می ترسند

  چرا که اگر الله پرستان حکومتی به مردم زیر سلطه ی شان آزادی بدهند، آن بهشتی که ایشان پس از مرگ به انتظار می نشینند را، مردم در همین دنیا برایشان می سازند !! 


حکومت دینی مطلقه نمی تواند آزادی بدهد زیرا بقایش در خفقان و فشار بر مردم استوار است. اسلام به عنوان واپسین نسک از ادیان ابراهیمی کزا که در بن و ریشه باورمند به تحمیل عقیده و تشکیل حکومت خدای موهومشان بر روی زمین هستند، آن هم به هر قیمتی و این را بارها و بارها در درازنای تاریخ ثابت کرده اند، مکتب هایی هستند متضاد با آنچه که مومنان خرده پایش آن را بر حسب مصلحت روز یا همان "نان به نرخ روز خوردن"، لاف گزاف می زنند.

استوره ی دین، سرچشمه ای بیرونی دارد و زمین همیشه با داشتن خدایان، جای تاریک و دردناکی برای زیستن بوده و هست. ادیان الهی تلاش دارند تا آنچه که انسان به ذات خود بدان آگاهست را مصادره و دوباره با قیمتی گزاف تر به خودش بفروشند، مسلن ارج به پدر و مادر یا پرهیز از تجاوز و دزدی و غارت و آدم کشی.

دین نیامده است که راه سعادت بشری را به انسان نشان دهد، بلکه از برای گمراهی او و انحراف خط سیر طبیعی فرگشت انسانیت است که چون دیوی، مارگونه بر پیکر انسان پیچیده است و آن کس که به یاوه هایش باورمند می شود را با خود به سراشیبی اطاعت و بندگی (پیروی و تقلید و بردگی) می کشاند و سرانجام او را وعده ی پوچ اخرایی می دهد که در آن اگر کارهایی که دستور داده و آنها را خوب انگاشته را انجام داده باشد، سر از باغی همیشه مصفا با فاحشگانی الهی (هوری) درمی آورد و می نوشد و می خورد و عیاشی را در جوار حق موهومشان به کمال می رساند !!


این چنین است اخلاق بردگان ایماندار. چه تفاوت می کند که یهوه و موسایش را لیس بزنند یا زیر بابای ایسا خوابیده باشند یا از ماتحت محمد و الله بخورند. دین، دستگاه مغزشویی است و از برای همین از همان آغاز کودکی و هتا نوزادی انسان، فرد آزاد انسانی را آلوده به وردهای مذهبیش می کنند و با این تجاوز آشکار، به انسان که آزاد زاده شده است، بندهایی می زنند که او را تا یک عمر کامل رها نخواهد کرد. این چنین تجاوز به آزادی انسان از برای "سلب توانایی برای اختیار و گزینش آزاد"، باید یک بار و برای همیشه از هازمان های انسانی برچیده شود. مردم باید خود برگزینند نه اینکه دچار تحمیل عقیده از سوی دستگاه های دین مدار شوند. مدرسه ها حق ندارند در گوش فرزندانمان آیه های موهوم و دروغ های فلسفه بافته و افیونی الهی را تحمیل کنند.

ما باخته ایم؛ باید اکنون از خاکستر خود برخیزیم و بساط این شیادی بزرگ ترین فریب تاریخ بشریت را برای همیشه بر هم بزنیم.

کتابخانه های ممنوع شده را به روی مردم بگشاییم و دانش را بگستریم و آسایش و اطمینان از زندگی خوب و هدفمند را با تامین اقتصادی بدون دلهره از نزول و ربای بانکی و آزادی های فردی و اجتماعی، از سرآغاز برقرار سازیم و برای این همه، اکنون باید شاخ غول رژیم سراپا نفرت و فساد ولایت فقیه را بشکنیم و اسلام خونریز تحمیلی و تحمیلگر را از ریشه در بسترهای اندیشه های خود بخشکانیم.

ما مردمانی هستیم زخم خورده با روان هایی رنجور که دیگر فریاد "دیگر بس است" را به کردار برخواهیم گرداند. ما کننده ایم و واکنش برانگیز خواهیم بود. به دین چون جرثومه (لانه ی) فسادی می نگریم که همه ی آنچه بد است را در خود نهادینه دارد و به همه ی آنچه که خوب است و در نهاد انسانیت بوده و هست، دست درازی می کند و داشته هایمان را به نام خود سکه می زند و آزادی هایمان را به تناب پوسیده اما کلفت بردگی و ایمان به موهومات، می رباید و مصادره می کند.

خداناباوران در این اندیشه نیستند که از آغوش گرم موسا یا ایسا یا محمد به آغوش گرم دجال اهریمن خوی دیگری پناه برند. ما همه ی تنهایی خویش را با عشق به یکدیگر و زمین و طبیعتمان پر خواهیم کرد. نیازی به دین فروشان فربه در قم و واتیکان و اورشلیم نداریم. ما خود خدای خویشتنیم که پیکرهایمان (انسان های دیگر) در رنج و سختی زندگی می کنند و این دریدگان اخلاق و فروشندگان زهد و تقوا به تن های برهنه ی مان تازیانه ی معرفت الهی و گزشت ها و فروتنی ها پرنخوت آمیز می زنند. ما زیر بار این ستم کمرمان شکسته است و با کمری شکسته و قلبی سرشار از ایمان به خود و انتقام تاریخی بشر، خدای دجال انسان کششان را به محاکمه ی جهانی دادگاه انسانیت خواهیم کشاند.

باید اکنون آغاز  یک پایان برای مهار ذهن به واسطه ی دین باشیم تا نسلی آزاد، آگاه، عاشق و اندیشمند بپرورانیم.

 خداوند در اندیشه ی کشتار انسان ها، از همه پیروزمندتر است؛
چرا که او همه ی ما را می کشد !! 

همین جستار در ایران گلوبال

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د