رد شدن به محتوای اصلی

۲۱ آذر ماه ۱۳۲۱، روز نجات آذربایگان از اشغال روس و تجزیه طلبان پان ترک، فرخنده باد

۷۶ سال پیش، خطه ی همیشه ایرانی آذربایگان که از سوی تجزیه طلبان فاشیست پان ترک و با پشتیبانی نیروهای اشغال ارتش سرخ شوروی، به مدت یک سال از ایران عزیز جدا شده بود، دوباره به مام میهن بازگشت؛ بازگشتی غیر قابل برگشت.



این اقدام ضد ملی، هنگامی روی داد که دولت شوروی با هماهنگی انگل ستان توانسته بود نیمه ی شمالی کشور را در اختیار و نفوذ خود بگیرد و به عنوان یکی از پیروز شدگان جنگ دوم جهانی، نیروهای ارتش خود را در شمال کشور مستقر و از گروهک ها و ضد ایرانیان تجزیه طلب پان ترک، پشتیبانی کند. سید محمد پیشه وری، مترسک استالین در ایران بود که به منظور تجزیه ی آذرآبادگان در نقش رییس جمهور خودخوانده ی دولت جعلی آذربایجان فرورفت و ندای تجزیه طلبی سر داد. آن سال ها، ایران بسیار در مضیقه ی اقتصادی و ضعف نظامی قرار داشت و این به انگل های فرصت طلب این توهم را بخشیده بود که می توانند به ایران ضربه ای کاری وارد کنند.

با درایت قوام السلطنه ی شیرازی به عنوان نخست وزیر ایران و با تهدید آمریکا نسبت به رویارویی نظامی و بمباران اتمی شوروی، ارتش سرخ سرانجام به دستور استالین ترسیده، از ایران بیرون رفت و زمینه برای بازپس گیری خاک های اشغالی ایران در آذربایگان فراهم آمد. با این اقدام، دولت جعلی و ضد ایرانی به اصطلاح دمکرات آذربایجان نیز، با از دست دادن پشتیبانی نظامی اشغالگران روس، متزلزل شد و دولتیان و تروریست های مسلحشان سرانجام پس از چندی ترقه بازی، فرار را بر ماندن ترجیح دادند و به سوی ارباب خود شوروی در آن سوی ارس گریختند.

سید جعفر پیشه وری، سرکرده ی تجزیه طلبان سرانجام در شوروی و در جمهوری جعلی آذربایجان، ریق رحمت الهی را سرکشید و به جوار جدش هزرط مملی مستفا پیوست. مردم آذری ایران که از مشتی کمونیست فاشیست و نژاد پرست پان ترک به ستوه آمده بودند، در این هنگام که ارتش شوروی خاک ایران را ترک کرده بود، توانستند علیه فرقه ی استالینی دمکرات آذربایجان شورش کنند و با درگیری با عوامل و دست نشانده های بیگانه، آغاز نبردی را کلید زدند که سپس ارتش شاهنشاهی ایران به فرماندهی اعلا حضرت محمد رضا شاه بدانها پیوست و تومار دشمنان ایران را یک بار و برای همیشه برچید.

به جاست که یادی کنیم از شمار اندکی از بزرگ مردان ارتش ایران که در آن هنگام، عاشقانه و خالصانه جان خود را برای نگاهداشت تمامیت ارضی ایران فدا کردند:


"نصرت الله جهانشاه لو افشار"، یکی از هموندان حزب خائن توده و هموند فرقه ی تجزیه طلب دمکرات آذربایجان، جزو آن ۵۳ نفری بود که از ایران گریختند و به باکو در شوروی پناهنده شدند. وی، واپسین لحظات حضور خود در خاک ایران را اینگونه توصیف می کند:

"آنچه در اندیشه ی دیگران می‌ گزشت ندانستم، اما من تا چشم کار می‌ کرد، نگاهم را از خاک میهن نمی‌ توانستم برکنم؛ در آن کوتاه زمان، از کودکی تا نوجوانی واز نوجوانی تا جوانی، همه و همه چون پرده ی سینما از برابر چشمانم می‌ گزشت، همه ی سختی‌ های زندگیم در میهن، در آن دم شیرین جلوه می‌ کرد، من بیرونی آرام و خاموش، و درونی بس آشفته داشتم".

از وی کتابی نیز با عنوان "ما و بیگانگان" منتشر شده است که در آن به بررسی خیانت های حزب توده به ایران و نقش شوروی و انتقاد صریح و آشکار از حرکات تجزیه طلبانه ی مشتی خودفروخته و بی هویت، می پردازد. جهانشاه لو افشار سرانجام در سن ۹۹ سالگی، به سال ۱۳۹۳، در برلین درگشت.


در این کتاب، او درباره ی مذاکره ی پیشه‌ وری با کنسول شوروی پیش از پناهندگی، چنین شهادت می‌ دهد:

"آقای پیشه‌ وری با پرخاش به قلی‌ اُف گفت: "شما ما را آوردید میان میدان و اکنون که منافعتان اقتضا می‌ کند، ناجوانمردانه ما را رها کردید، از ما گزشته‌ است، اما مردمی را که به گفته‌ های ما سازمان یافتند و فداکاری کردند، همه را زیر تیغ داده‌ اید، به من بگویید پاسخگوی این همه نابسامانی‌ ها کیست ؟" آقای قلی‌ اُف که از جسارت آقای پیشه‌ وری سخت برآشفته بود، زبانش تپق زد و یک جمله بیش نگفت: "سنی گتیرن، سنه دییر گِت"؛ یعنی کسی که تو را آورد، به تو می‌ گوید برو !!"


 خاطرات تاریخی و کمتر دیده شده ی زنده یاد "اقبال آذر"، شهردار تبریز در زمان اشغال آذربایگان از سوی تجزیه طلبان فرقه:


 
 روز ۲۱ آذر ماه، روز نجات آذربایگان، 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د