رد شدن به محتوای اصلی

افشاگری ناخدا هوشنگ صمدی از "ترور سران ارشد ارتش و سپاه"

ناخدا هوشنگ صمدی از فرماندهان رشید ارتش دلاور ایران، در ضمن گفتگویی با روزنامه ی "قانون" با "سامان صابریان" که در درون مرز به چاپ می رسد، از "رسوایی رژیم در ترور سران ارشد ارتش و سپاه" صحبت می کند و این نخستین اظهار نظر رسمی یکی از مقام های رسمی جمهوری اسلامی است که به این موضوع می پردازد.

اما چنانچه دقت کنید، علت این توطئه یعنی ترور سران ارتش و سپاه که در جنگ نقش اصلی و اساسی داشته اند را متوجه می شوید، زیرا رویداد ترور آنان و شلیک به هواپیمایشان در زمانی رخ داد که از لحاظ سیاسی و دگرش های راهبردی در ارتش و سپاه، نقطه ی عطف و بحرانی محسوب می شده است.

باید از خود پرسید که ترور این افراد به سود چه کسانی تمام شده است و در پاسخ می توان به این فکر کرد که چه کسانی پس از ایشان، به فرماندهی سپاه و دیگر بخش های نظامی و انتظامی رژیم از جمله نیروی سرکوبگر انتظامی و بسیج رسیدند؛ آیا نقش دو مزدور خمینی زاده ی رژیم یعنی پاسدار "محسن رضایی" و پاسدار "محمد علی جعفری" در این پرونده ی توطئه ی ترور، نسبت به دیگران پررنگ تر نیست ؟

جستار دیگر مربوط به پاسدار محسن رضایی را در اینجا بخوانید.

داریوش افشار


- سوالی پيش می آيد كه چگونه اين نخبگانی كه در جنگ تاثيرگزار بودند، با یک هواپيمایی كه به آن‌ شكل بود، به تهران فرستاده‌ شدند و سقوط كرد ؟

+ هواپيما را با موشک پدافند زدند و باعث سقوط آن شدند. در آن زمان من و یکی ديگر از فرماندهان ارشد نيز قرار بود با اين هواپيما به تهران بياييم. افضلی* فرمانده ی نيروی دريایی در بندر موسوم به عمام حضور داشت. در آن زمان، افضلی آجودان خود را به فرودگاه فرستاد و گفت به رييس فرودگاه جناب سرهنگ بصيری بگوييد دو جا برای من و صمدی نگهدارند، چرا كه قصد داريم به تهران برويم. آجودان برگشت و گفت كه تعداد شهدا بسيار بوده و تنها چند جا مانده است كه آن صندلی ها نيز به فرماندهان ارشد كه قصد دارند به تهران بروند، تعلق می گيرد. اندکی بعد خبر رسيد كه C۱۳۰ سقوط كرده‌ است و اين سبب شد تا ما شهيد نشويم !! گفتنی است ظهير نژاد، از فرماندهان ارشد نيز، قرار بود با آن هواپيما به تهران بيايد، ولی مقصد خود را به سمت اهواز عوض كرد و شهيد نشد !!".

بر خلاف این افشاگری، رژیم در تمام این سال ها به دروغ و از زبان کمک خلبان این هواپیما به مردم می گفته است که هواپیما در آسمان قم دچار نقص در سامانه ی برقی شده بود، اما بر خلاف این وضعیت، کادر پروازی توانسته بود هواپیما را به زمین بنشاند، اما روی زمین به دلیل باز نشدن یکی از چرخ ها، هواپیما سرانجام منفجر شده !!

* ناخدا افضلی دو سال پس از این رخداد، دستگیر و به اتهام هومندی در شبکه ی مخفی حزب توده به سال ۱۳۶۲، اعدام شد.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د