رد شدن به محتوای اصلی

در مدرسه ای در استکهلم، یک نوجوان دانش آموز با ضرب چاقو کشته شد

در مدرسه ای دبیرستانی در جنوب استکهلم، یک دانشجوی ۱۷ ساله ی افغان به دست هم مدرسه ای (یا هم کلاسی ؟) ۱۶ ساله ی ۱۳خود که گویا وی نیز از اتباع افغانستان است، کشته شد. این رویداد در وقت ناهار در روز چارشنبه ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ روی داد و هیئت مدرسه تصمیم به بستن آن برای بقیه ی روز گرفتند. 


به گفته ی سون اریک اولسون (Sven-Erik Olsson) سخنگوی مطبوعاتی پلیس استکهلم، افراد بسیار زیادی شاهد بخش هایی از زنجیره ی این رویداد بوده اند. اما وی نگفت که از میان این همه افرادی که شاهد ماجرا بوده اند، آیا کسی هم اقدام به فیلم برداری یا گرفتن فرتور از حادثه کرده است یا نه. پلیس تمام روز پنج شنبه را نیز در محل وقوع جرم، باشنده بود. به گفته ی این یِلا ویلنر (Ingela Wihlner) از هیئت مدرسه، آنها هم اکنون در بحران مدیریت به سر می برند.

این رویداد در حالی رخ می دهد که نشریه های اینترنتی سوئد از جمله رادیو سوئد و مجله ی موسوم به بومی، هیچ یک نوجوان متهم به قتل که در بازداشت پلیس به سر می برد را معرفی نمی کنند و ضمن اعلام نکردن هویت وی، از بیان ریشه ی ملیتی و یا قومی وی نیز تفره می روند. به نظر می رسد این اقدام در راستای درخواست نخست وزیر این کشور مبنی بر اعلام نکردن هویت هایی از این دست می باشد. وی پیشتر از رسانه ها خواسته بود که در صورت رویدادهای دزدی، قتل، تجاوز و... از سوی مهاجران یا پناهجویان، به پیشینه ی قومیتی و ملیتی آنان اشاره ای نشود. این درخواست چنانچه قانونی گردد، می تواند اقدامی در جهت تلاش برای سانسور اطلاعات ارزیابی شود.

اعلام نکردن سازمان یافته ی هویت فرد مهاجم، گمان بردن بر سر اینکه فرد یورشگر یک نوجوان پناهجو یا مهاجر بوده است را تقویت می کند.


نخست وزیر استیفون لوفون (Stefan Löfven) نیز در این باره اظهار نظر کرده است. وی بیان داشته:
"این ترسناک است، یک فاجعه است. به پسری فکر می کنم که زندگی و وابستگانش را از دست داد. برای مدرسه، کارکنان و دیگر دانش آموزان هم باید رویداد ترسناکی باشد".

آنا اکستروم (Anna Ekström) وزیر متوسطه و آموزش و پرورش جوانان نیز، گفت:
"این خبر ناگوار را با غم و اندوه دریافت کردم. فکر من به سوی قربانی و کسانی که به او نزدیک بودند، می رود. و البته که به همه ی آن دانش آموزان و آموزگاران دبیرستان مدرسه ی مزرعه ی اینخده (Enskede gård) هم فکر می کنم".

پیشتر نیز در رویداد ناگوار دیگری در اکتبر 2017، یک یورشگر به مدرسه ای در باختر سوئد و در ترولهاتان (Trollhättan)، با شمشیر و چاقو به دانش آموزان و کارکنان مدرسه یورش برد که در نتیجه ی این جنایت، سه تن کشته شدند. گفته شده که عاملان این جنایت؛ ریشه های نژاد پرستانه و نازیستی داشته اند.

همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د