رد شدن به محتوای اصلی

افشاگری بازپرس نظری از فسادهای صورت گرفته از سوی آخوند "صادق لاریجانی" و آخوند "محسنی اژه ایی" + ویدیو

دیروز به تاریخ آدینه ۲۴ اُم آذر ماه ۲۵۷۶، ویدیویی در فضای مجازی ظاهر شده است که در آن، بازپرس نظری به افشاگری درباره ی فسادهای کلان و سازمان یافته ی سرکردگان رژیم و به ویژه آخوند "صادق لاریجانی" و آخوند "محسنی اژه ای" می پردازد.


این دو آخوند بنا بر گفته ی بازپرس نظری، در قوه ی قضاییه مافیای خصوصی خود را راه انداخته اند و اصل برخورد با پرونده و مردم از سوی آنان، سرفن "منفعت طلبی مادی" است.

وی می گوید همینکه پرونده ها را باز می کردیم، پرونده ی فسادهای گسترده ی سرکردگان رژیم پی در پی باز شدند، از جمله پرونده های "زمین خواری مسکن و شهر سازی"، "آب خواری اداره ی آب و فاضلاب"، "مواد مخدر"، "فساد اخلاقی"، "رشوه خواری"، "ارتباط و تبانی وکیلان با قاضیان" و... که این موارد گسترده تر نیز شدند.

بر اساس این افشاگری صورت گرفته، آخوند محسنی اژه ای دادستان کل رژیم، در خصوص خبر منتشر شده در "مجله ی خبری وزارت اطلاعات" و "در خصوص زمین خواری صورت گرفته در چار محال و بختیاری" دستور صادره کرده و خواهان گزارش شده است و این گزارش برای همان قاضی ایی فرستاده شده است که خود آن فساد را به وجود آورده است !!

در تمام این مدت، بنا به گفته ی بازپرس نظری، از همان آغاز هیچ چیز رسانه ای نشده و همه ی مدارک و مستندات گردآوری شده و ضمن محکوم شدن سازمان مسکن و شهر سازی و دخالت وزیر مربوطه در پرونده ی فساد، شورای به اصطلاح "حفظ حقوق بیت المال" و "وزارت اطلاعات" نیز مدارکی را تهیه و در پرونده ی مذبور قید شده بودند.

بازپرس نظری، اعتراف می کند که در آن هنگام به اشتباه به آخوند محسنی اژه ای به عنوان نماد مبارزه با مفاسد و دادستان کل رژیم، اعتماد داشته است؛ در پی این اعتماد اشتباه به دادستان کل رژیم، وی شخصن از چار محال و بختیاری به تهران رفته و پرونده را به دفتر دادستانی کل در تهران به معاون وی به نام "سراج" تحویل داده است. معاون دادستانی نیز، همه ی پرونده را به همان دادگستری ایی بازبرد می دهد که بازپرس نظری علیه فرنشین، حفاظت، معاونین قضایی و قضات دیگرش گزارش داده بوده است !!


هنگامی که آخوند محسنی اژه ای به این موضوع پی می برد، با بازپرس نظری تماس گرفته و وی را تهدید کرده اند که: "تو چه کاره ی مملکتی، اینها چیست که بیان کرده ای، خودت را به تهران برسان". وی در تهران متوجه می شود که مدارک پرونده ی فساد دادگستری، در دست خود عاملان فساد می باشد !! و وی را دوباره تهدید می کنند که تنها ۲۴ ساعت فرصت دارد تا اعلام کند که پرونده را دیگر پیگیری نخواهد کرد و در صورت انجام این دستور، با وی کاری نخواهند داشت.

اجامر و اوباش رژیم از وی می خواهند که اعتراف کند چه کسانی پشت سر هوای او را دارند و از چه کسانی خط می گیرد و به او هتا می گویند از اینکه مسخره بازی درآورده و خواسته امر به معروف کند، دستش درد نکند !!

بازرس ویژه ی آخوند اژه ای، هتا در نزد بازپرس نظری اعتراف می کند که: "هیچ گربه ای راه رضای خدا موش نمی گیرد". وی بیان می کند که تفکر در قوه ی قضاییه ی رژیم، تفکر منفعت های مادی است و همه چیز را با منافع خود می سنجند.

بدین ترتیب، وی تحت پیگرد قرار می گیرد و با بازبرد پرونده ی خود بازپرس نظری به شعبه ی کیفری، قاضی ایی که به پرونده اشراف داشت از پیگری کیفرخواست جلوگیری کرد و در زیر فشار فرنشین دادگستری چار محال و بختیاری، به نام آخوند "سید موسوی" و حفاظت وی به نام "میر حاجی" که از بستگان خانوادگی همدیگر بوده و در دادگستری استان تشکیل مافیا داده اند، بازپرس نظری را به اتهام انتشار مطالب دروغ و زدن تهمت و افترا، به یک سال زندان و تازیانه محکوم می کنند.

دادستانی کل رژیم اما، باز زرنگی هر چه تمام تر با ارسال نامه ای به دادگستری استان، ادعا می کند که در حال رسیدگی به شکایت بازپرس نظری می باشد و با این بازی، دادگاه تجدید نظر نیز حکم کیفری وی را قطعی می کند و وی به دلیل ترس از دستگیری، در سال ۹۳ از چار محال و بختیاری به تهران می رود. از ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵ و به مدت ۷۳۰ تا ۸۰۰ روز، وی در تهران به شکل مخفیانه و به دور از خانواده زندگی می کرده است !!

بازپرس نظری طی تماس با دادستانی رژیم و بازپرسی پروندهف با آنها همکاری می کند و کیفرخواست صادر می شود، اما نهایتن پرونده به "دادسرای انتظامی قضات" فرستاده می شود و ۳ سال به اصطلاح کارشناسی نیز در حال انجام بوده است !! و تمام اتهامات از سوی آن بازپرس وارد دانسته شد، اما همه ی قوه ی فاسد قضاییه، از جمله دادستان انتظامی قضات، معاون قضایی و... تبرئه شده و همگی با تبانی بر سر پرونده، آن قاضی متخلف که شخص شاخص متخلف در آن پرونده نیز بوده است، همچنان در جایگاه خود ابقا شد. بازپرس به دیوان عدالت اداری فرستاده می شود و شعبه ی مربوطه نیز منحل می گردد و هر یک از پرونده ها به یک جا فرستاده شدند و بازپرس نظری سرانجام دستگیر و به زندان شهرکرد تحویل داده می شود.


فردی به نام "خطیب"، فرنشین حفاظت اطلاعات قوه ی فاسد قضاییه، در آن مدت یکی دو ماهه ی پس از زندانی شدن وی، طی گزارشی در دو رویه به به دادستانی کل رژیم، بیان می کند که حکم صادره علیه بازپرس نظری بر خلاف بینه ی شرع قانونی است و دادگستری شهرکرد ضمن نداشتن صلاحیت به رسیدگی به این پرونده، از این فرصت سواستفاده کرده است و همه ی اتهامات علیه بازپرس نظری، دروغ است.

دادستانی کل رژیم با دریافت این گزارش، در زمانی که بازپرس نظری همچنان در زندان بوده و 6 ماه از حبس او می گزرد. سرانجام گزارشی از سه دادیار تهیه می شود که اذعان می کند وی بی گناه است. این گزارش از سوی این افراد به دفتر آخوند صادق لاریجانی فرستاده می شود، اما تا 7 ماه پس از آن هم از دفتر آخوند لاریجانی، واکنشی نسبت به آزادی وی نشان داده نمی شود.

آخوند صادق لاریجانی سرانجام با وقاحت ویژه ی آخوندی، در حضور مشتی دانشجونمای بسیجی، بیان می کند که این موضوع "هیچ ربطی به بازپری نظری و مردم ندارد که در سامانه ی قضایی رژیم فساد وجود دارد !!" وی از دخالت مردم در پرونده های فساد سرکردگان رژیم در قوه ی قضاییه، بسیار برآشفته و عصبانی بود و معتقد است به مردم ارتباطی ندارد که فلان قاضی، فاسد باشد !!

در پایان، بازپرس نظری با کنایه ی تمسخر آمیزی، آخوند لاریجانی را مورد خطاب قرار می دهد که اگر من دروغ گفته ام، پس چرا قاضی مربوطه را به اجبار بازنشسته کرده ای ؟؟ وی از مردم می خواهد که قوه ی قضاییه را قضاوت کنند. بازپرس نظری تاکید می کند که از هیچ کس، هیچ انتظاری ندارد، از هیچ مسئولی در جمهوری اسلامی، هیچ انتظاری ندارد !!


همین جستار در کیهان سوئد

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د