رد شدن به محتوای اصلی

از روزی که امید دانا گورش را گم کرد، وضعیت بهتر شد؛ خیلی بهتر...

سال ها پیش که زباله ی سیاسی صادراتی رژیم به نام "امید دانا" خود را از ماتحت جر می داد و به دروغ و دغل خود را هوادار شاهزاده "رضا پهلوی" می نمایند، اقبال مردم به شاهزاده کمرنگ شده بود و بسیاری از مردم به خاطر وجود جرثومه ی هوچی گر و یاوه سرای این دلقک نادان، از شاهزاده یا دور شدند یا به او نپیوستند.

امید دانا 
عدو شود سبب خیر همین است؛ از روزی که کوتوله مغز دراز قد خیابان های استکهلم، از حاجی دستور گرفت که د بالا دیگه وقتشه کونتو رو برج ولایت فقیه زمین بزنی، به ناگهان شاهد اقبال گسترده ی مردم به سوی شاهزاده بودیم، اقبالی که چنان برای رژیم و این مزدور مواجب بگیرش کون سوزان بود و گران تمام شد، که برگه ی ۶۰ هزار نفری "رودست" که به خاطر نام شاهزاده و پشتیبانی از وی به این میزان از دنباله رو رسیده بود، نه تنها از سوی همان هواداران پیشین به ف. بوک گزارش و یک بار و برای همیشه به تاریخ نیستی پیوست، که دیگر هرگز کمر راست نکرد. فرخنده باد...

امید بی شرفی دانا که در وهم خود به دنبال جذب هر چه بیشتر مخاطب از راه سواستفاده از نام و عنوان شاهزاده رضا پهلوی بود، به ناگهان دچار سقوطی دهشتناک شد و امروز پس از هزاران به آب و آتش زدن ها و بالا و پایین پریدن ها و خود جر دادن ها برای جمهوری اسلامی و سازمان تروریستی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برگه ی این مزدور رژیم در ف. بوک، به ۱۶۰۰ غلاده نوکر نوچه نمی رسد.

امید دانا روزگاری که با دغل و دروغ به پشتیبانی از شاهزاده رضا پهلوی می پرداخت

امید دانا و علی انصاری
از این بیشتر، زمان هر چه گزشت بیشتر بر محبوبیت شاهزاده و نفرت از امید کزا افزود و شگرفی بی سابقه روی داد که مردم در خیابان های کشور و در شهرهای گوناگون و در تظاهرات چند هزار نفری، شعارهایی در پشتیبانی از شاهنشاه و رضا شاه بزرگ و شخص شاهزاده سردادند و یک سیلی محکم دیگر را بر گوش توله خوک های مجازی مزدور رژیم که از پستوی خانه ی شان ویدیو آپ می کنند، زدند. سیلی محکمی که سرخی جای آن هرگز نه از یاد می رود و نه خوب می شود.

آریا اسبه بودن یک صفت برای مزدوران صادراتی رژیم است. آریا اسبه می تواند در ترکیه با قدی به درازای آلت نرینه ی خر گه ها بخورد و سپس در آغوش رژیم غش کند و می تواند در سوئد عن ها بخورد و باز هم در آغوش رژیم غش کند. هر دو، یعنی آریا اسبه (آریاسب مغان باوند زاده) و امید دلقک دانا، یک جفت پت و مت بیشتر نبودند و کارزار افشاگری بی سابقه و تاریخی من علیه آریا اسبه به ثمر نشست و این نجاست زاده بچه ی سیروش، در نهایت آنچنان بی آبرو و خیت شد که نفس کشیدن و موجودیتش برای رژیم توجیه اقتصادی و فرهنگی و مانور کون به کون مالیدن های مرسوم مزدوران را نداشت.

آریا اسبه یا آریاسب مغان باوند زاده

امید دانا
جمهوری اسلامی او را به ایران آورد، اما امید دانا همچنان در سوئد و برای طرح های دیگری که از جمله ی آن، پریدن و پاچه گرفتن و فحاشی به کنشگران است، به شکلی فعال حفظ شده و هتا سرکردگان رژیم همچون حاجی لکلک عظما "رائفی پور" هم از وی نام می برند و کد می آورند !!

این نقشه های نخ نما را امروز بدان جهت بازگو می کنم تا مخاطبان ده ها هزار نفری این وبلاگ، نسبت به توطئه های دشمن آگاه شوند و آن کس که نمی داند، بداند و لاکن مسلح بودن براندازان به ادبیات ضد رژیم، از واجب اوجبات است. این زمستان هم خواهد گزشت...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د