رد شدن به محتوای اصلی

درآمدی بر آذربایگان

چه کسی دژ بابک را پیدا کرد ؟

آیا دژی که امروز به نام دژ بابک (دژ بز) شناخته می شود، پیش از این نیز به همین نام شناخته می شد ؟ این دژ از چه تاریخی به نام دژ بابک شناخته شده است ؟

دژ بابک بیش از سال ١٣٣۰، در نزد مردم محلی به نام "دژ دختر" معروف بود. نخستین بار "شروین باوند" در سال ١٣٣۰ این دژ را به نام دژ بابک شناسایی کرد. شروین باوند کنشگر سیاسی و نویسنده ی "سواد کوهی" از خاندان باوند مازندرانی است که تبار خود را به دوره ی ساسانی می رساند، وی در آغازه های دهه ی ٣۰ خورشیدی در تبریز و در محله ی "بارون آواک" زندگی و در محفل های گوناگون سیاسی، علیه کمونیست ها و بلشویک ها که در دوران مصدق دله السلطنه یک بار دیگر فعالیت های گسترده ای را آغاز کرده بودند، سخنرانی می‌ کرد.


در تابستان ١٣٣۰، شروین باوند به فراخوان شاگردش "میر محمود بنی هاشم" که در دانشگاه تبریز تحصیل می کرد، به روستای آنها یعنی شهرستان "کلیبر" رفت که "کلاله" نام داشت. بنی هاشم در در این باره می‌ گوید:

"در این کوهنوردی ها به دژ رسیدیم که فوق العاده صعب العبور بود. ایشان تمام راه ها را از کمره کوه سنگی راحت و سریع بالا رفته و همه ی اتاق ها را گشت تا به بالا ترین طبقه یا اتاق‌ ها رسیده و همه ی جوانب را بررسی کرده و اظهار داشتند که اینجا دژ "بابک خردمین" است، دلاور آذربایجان و تا آن تاریخ در محل به آنجا "قیز قلعه سی" (دژ دختر، دژ جمهور) می گفتند. از این تاریخ، کشف دژ بابک به نام استاد ثبت شد و امروز هم آنجا به دژ بابک شهرت دارد و در سازمان میراث فرهنگی نیز به همین نام ثبت شده است".

از: مقدمه ی بنی هاشم در کتاب "آریان به گرد یک درفش"، نشر شیرازه، به همت "کاوه بیات" و "مستفا نوری"

اما یکی از شوخی های تاریخ ابلهان اینست که بابک از سوی غلامان ترک خلیفه ی عرب سرکوب و دستگیر شد، اما هم اکنون سوسک های پانترک می خواهند به دژ پارسی ما بروند و زوزه بکشند و بگویند ما تووورچیم !! بابک اگر زنده بشود، در جا گردن شما رو حقیر زادگان ماتحت خوار اسلام را همان جا خواهد زد !!

"مینورسکی" درباره ی زبان آذری ها و تالش ها می گوید که آنان از پشتیبانان اصلی بابک خرمدین بودند. "یاقوت حموی" در سده ی ۷ اُم درباره ی آذربایگان می ‎گوید: "مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را آذری (الاَذریه) می ‎نامند. برای دیگران مفهوم نیست".

شعار یکی از کارخانه‌ های قدیمی تبریز در راستای پشتیبانی از مصرف کالای ملی:
 "ایرانی وتن پرست است، تا کبریت ساخت تبریز هست، کبریت خارجی نمی خرد".

داستانی که "سمعانی" درباره ی "ابوزکریا خطیب تبریزی" (د ۵۰۲ ق/۱۱۰۹ م) و استادش "ابوالعلا معری" آورده نیز، تاییدگر رواج زبان آذری در آذربایگان در سده ی ۵ ق/۱۱ م است. بر اساس این داستان، روزی خطیب تبریزی در "معره ‎النعمان" در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شده‌ است. خطیب با زبان خود با او گپ زده و سپس که استادش درباره ی این زبان از او پرسیده، گفته‌ است این زبان "اَذْرَبیّه" نامیده می ‎شود.

"یعقوبی" تاریخ نگار اسلامی، در کتاب "البدان کهدر" به تاریخ ۲۷۸ ق/۸۹۱ م تالیف کرده‌ است که آذری (آذریه) را به عنوان صفت در مورد مردم آذربایگان به کار برده‌ است.

ولادمیر مینورسکی می نویسد:
"مردمان بومی و اصیل یکجا نشین روستایی و کشاورز آذربایگان، در دوران تجاوز الله پرستان عرب به ایران، به لقب تحقیر آمیز "علوج" (غیر عرب) خطاب می‌ شدند. اینها به گویش‌ های متفاوتی همچون آذری و تالشی سخن می گفتند که هنوز هم جزیره‌ هایی از این زبان‌ ها در آذربایگان دیده می‌ شود. "فلاخن" از جنگ افزارهای عمده ی آنان بود و بابک خرمدین با پشتیبانی این گروه بر ضد خلیفه ی امپریالیسم اسلامی قیام کرد.

"ریچارد فرای" نیز، زبان آذری را زبانی گسترده و زبان اصلی در جغرافیای آذربایگان می‌ داند. از دید وی، این زبان چیره ی آذربایجان، از سده ی ۱۴ اُم میلادی به طور تدریجی جایگاهش را به ترکی آذربایجانی داد.


تحریف و حقارت زادگی تجزیه طلبان تا بدان پایه از بی شرافتی رسیده است که در پاسخ به دهان این یاوه گویان، هتا "آراز علی زاده" نماینده ی مجلس باکو، در این باره می گوید:

"بابک و شاه اسماعیل ترک نیستند.✔️آذربایگانی ها از نژاد هندواروپایی و ترک ها از نژاد زرد هستند. بروید در اینترنت جستجو کنید، ببینید از دید دانش مردم شناسی به کدام ملت نزدیک هستیم و از کدام ملت دوریم.✔️ما ترک زبان هستیم، اما ترک نیستم" !!

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د