رد شدن به محتوای اصلی

دو سند و دو روشنگری درباره ی رضا شاه بزرگ

در بسیاری از کتاب‌ ها نوشته‌ اند که "رضا شاه" نام "پهلوی" را دزدیده؛ هتا گفته‌ اند که نام خانوادگی اصلیش "پالانی" بوده و مسلن زنده یاد "فروغی " پس از نزدیکی به رضا شاه، این نام خانوادگی برازنده را برای او برگزیده است. هتا گفته‌ اند که این نام خانوادگی متعلق به "محمود محمود" (نویسنده و پژوهشگر) بوده که او را مجبور کردند آن را عوض کند و او هم از سر لج، نام خانوادگیش را همان نام کوچکش می‌ گزارد.


البته موردِ دوم شاید درست باشد و شاید محمود را مجبور کرده باشند که نام خانوادگیش را دگرش دهد تا با نام خانوادگی دودمان پادشاهی یکی نباشد، اما سند بالا نشان می‌ دهد که رضا شاه بزرگ، نام خانوادگی "پهلوی" را سال ۱۲۹۸ خورشیدی ثبت کرده بوده است.

اگر چه صدور شناسنامه به صورت گسترده در زمان نخست‌ وزیری رضا خان سردار سپه در سال های ۱۳۰۳ تا ۱۳۰۴ انجام شد، اما به صورت محدود در تهران در زمان "وثوق‌ الدوله" و در سال ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۹ هم انجام می‌ شده است و ظاهرن رضا خان این نام خانوادگی را پیش از کودتا، به نام خود ثبت کرده است و این شایعه ی نام خانوادگی دزدی هم مانند بسیاری دیگر از شایعه‌ ها، کار دستگاه دروغ پرداز مصدقی چی ها و چپ مغزان و الله پرستان ضد پهلوی بوده است.


ایران افتخار می کند که روز استقلال ندارد، اما اگر چیزی شبیه به آن را بخواهیم جشن بگیریم، همان دوم اسپند است که باعث شد مردی پا به میدان بگزارد که در عرض چند سال، کشوری نیمه مستعمره و در حال مرگ را به کشوری مهم و مستقل تبدیل کند. درود بر شاهنشاه رضا شاه بزرگ...

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د