رد شدن به محتوای اصلی

ما نگزاشتیم منافع ایران بر منافع فئودالیمان چیره شود !!

ای کاش انقلاب سپید پیش از انقلاب مشروطه رخ می داد، با اینکه تاریخ را با اگر و مگر نمی نویسند، به احتمال زیاد امروز حال و روز دیگری می داشتیم !!


ای کاش زنجیره سرسره باز قجری و شاه شهیدش که در افتخارات تاریخی او می توان گفت که پس از پنجاه سال سلطنت، ایران هیچ فرقی نکرد، به جای وارد کردن "سینماتوقراف" به دربارش، مدرنیته را درک می کرد و به جای "دید زدن" و نظر جنسی درباره ی زن فلان شاه اروپایی دادن که چرا اینقدر لاغر است و مانند سوگولی های حرمسرایش غلتکی سبیل کلفت نیست، درد وتن داشت.

"رضا شاه" که به باور من، نیفزودن "بزرگ" یا "کبیر" به نامش، اهانت به واژه ی "قدردانی" است، در خاطراتش پس از شکایت از سلاطین قجری به ویژه "ناصر الدین شاه" می گوید که فکر و ذکرش "زن و شکار" بود. انقلاب مشروطه وسمه به ابروی کور بود. راه میانبر زدن در برهوت و سپید کاری مخروبه !!

در مملکت گرفتار در ارباب رعیتی و فئودالیته، قانون اساسی بلژیک را آوردند و بر مبنای "شرع مبین" گردن زدند و متمم بلند بالایی بر او نگاشتند و پس از آوردن لنگ مذهب "اثنا عشری" و آخوندها، شترمرغی را آفریدند که نه بار می برد و نه پرواز می کرد، ولی قرار بود که معجزه کند که البته به گل ماند. در دورانی که ایران در آستانه ی فروپاشی بود، "اسپهبد مازنی" به گفته ی آن ظریفی که عمری چپ بود اما پس از انقلابی که کرد، به راه راست هدایت شد، "گاری در گل مانده ی ایران را بر شانه اش نهاد و آن را به حرکت درآورد".


فرزند خلفش شاید به خاطر تربیت و تحصیل فرنگی، استخوان گلوی ایران را درک کرد و با بخشیدن زمین های شاهی به دهگانان، اصلاحات ارضی را آغازید که البته روند کار را نخست وزیر "دمکرات فئودال" او بازایستاند. پس از این ایستایی، لایحه ی اصلاحات ارضی به مجلس پر از فئودال ها رفت و کار سامان نگرفت و در نهایت به همه پرسی انجامید !!

جالب اینکه هنوز هستند کسانی که این بزرگ ترین اقدام برای مدرنیته را به کندی و "دستور" او به شاه ربط می دهند که در مهربانانه ترین حالت، می توان آن را به خرفتیشان ربط داد. کندی پسین ها مستاجر کاخ سپید شده بود. جان سخن آنکه ای کاش، نخست دودمان "زیرساخت ساز" پهلوی می آمد و سپس به مجلس و آزادی سیاسی می پرداختیم. آن پدر و پسر نه تنها وارث مملکتی عقب مانده بودند، که مجبور بودند با دوجین دوجین مدعی هم سر و کله بزنند و امروز هم دانش آموختگان درس خوانده به خاطر همان انقلاب سپید، از خاک پاشی به چشم تاریخ دست نمی کشند.

بیشتر مردمی که شعار رضا شاه روحت شاد سر می دهند، از ژرفا و فلسفه ی کار این مرد چیز زیادی نمی دانند. هتا گوش آموزش ندیده در موسیقی هم نمی تواند به خنیایی که باخ برای ویلن نوشته گوش کند و به وجد نیاید. راست آن است که راستی بی رنگ است.

فرهاد طباطبایی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د