رد شدن به محتوای اصلی

از خیانت تا خیانت: "احمد انصاری پسر خاله ی شاهزاده، چگونه به خاندان شاهنشاهی ایران خیانت کرد"

پس از جفتک اندازی های رژیم کوکی مزدور رژیم "امید دانا" در مصادره ی شاهزاده و سینه چاک کردن های عجیب و غریب و افراطی از برای وی در آغاز ورودش به سوئد و در حالی که خود را به عنوان یک مبارز سیاسی مخالف رژیم جا زده بود و توانست با این ترفند و پیشینه ی زندان و پشتیبانی رسانه ای از وی از راه رسانه های حکومتی و هتا آیت الله بی بی سی، خود را چهره ای قابل پذیرش برای اداره ی مهاجرت سوئد به عنوان یک پناهجوی واقعی تبدیل کند، اکنون وی که خرش از پل اقامت گرفتن و ماندگاری در سوئد گزشته است، دو سال و اندی است که پس از دریافت اقامت، بی درنگ مواضع صوری خود را دگرگون کرد و چهره ی واقعی خود به عنوان مزدور تمام عیار رژیم را آشکار نمود و در نخستین گام، علیه همان شاهزاده ای لب به یاوه گویی گشاد که روزگاری به خاطر وی هم مسلن زندانی شده بود و هم توانسته بود اقامت پناهندگی را از سوئد بگیرد !!


پس از این همه بالا پایین پریدن ها و خود برتر بینی و خودنمایی در مکان های همگانی و شلوغ کردن ها و هوچی گری های بسیار در فضای مجازی که آکنده از توهین و فحاشی و ناسزا به مخالفان رژیم و افشاگران وی می بود، وی دستور کار پیشرونده تری را از ولایت فقیه دریافت کرده است و آن گفتگو با به اصطلاح وابستگان پیشین دربار شاهنشاهی پهلوی است که امروز آنها نیز در دسته ی دشمنان شاهزاده می باشند.

یکی از این ناخاله ها، فرد الله پرست دو آتشه ای به نام "احمد علی مسعود انصاری" است. وی که ضمن جانماز آب کشیدن و تظاهر شدید به ایمان و الله پرستی، اعتراف می کند که هم مشروب می نوشد و هم فرائض کزایی اسلامی از جمله نماز را به جا نمی آورد، اما به الله به عنوان تنها خدای موهوم موجود، باور دارد !!



احمد انصاری، ناکسی است که به ولی نعمت خود شاهنشاه و به ولی عهد کشور شاهزاده رضا پهلوی خیانت کرده است. در درازنای همه ی این سال ها، از پیشینه ی زندگانی شهبانو و شخص اعلا حضرت و زندگی خصوصی شاهزاده، سخنانی را بر زبان رانده است که تنها شاهد و سند آن خود او بوده است و نه تنها از لحاظ اخلاقی به خاندان پادشاهی ایران توهین های بسیار ناروایی کرده است، بلکه در عین حال از خود چهره ای خداجو و خداترس و الله پرست و مومن به نمایش می گزارد. اوج پستی اخلاقی وی را در این رویکردها می توان دید.

اکنون آن زباله ای که از آستین ولایت فقیه درآمده و به سوئد گسیل شده بود، پس از مرگ آخوند "رفسنجانی" دستوری دریافت کرده است تا با یکی از همکاران و لابی گران پیشین جمهوری اسلامی یعنی همین آقای انصاری گفتگو کند.

انصاری در گفتگویی که با ناخاله امید دانا داشته است، اعتراف می کند که برای پس گرفتن املاک و زمین ها و خانه ها و ویلاهایی که در ایران داشته است، پس از شورش ۵۷ و در حالی که از نزدیک ترین افراد به شاهنشاه و شهبانو و ولی عهد بوده و در مراتب سیاسی و امنیتی و اقتصادی وارد شده و نقش ایفا کرده است و جزو یکی از بلند پایگان حکومت بوده است، اما در عین حال به ایران در زیر چکمه های پاسداران ولایت فقیه وارد می شود و اعتراف می کند که هتا به زندان هم نمی افتد بلکه وی را به هتل استقلال تهران می برند !!


دروغی که به خورد پشمک مغزان و نوکر نوچه های امید دانا داده است، یکی این است که در ایران مدعی شده است از آنجا که شاهزاده رضا پهلوی به او "حمله کرده" و نیاز دارد از خود در دادگاه دفاع کند، نیاز دارد تا املاک خود در ایران را فروخته و پول آن را صرف مبارزه با شاهزاده نماید؛ ادعایی که آن را با آخوند آدمخوار "فلاحیان" وزیر اطلاعات آیت الله مردار هاشمی رفسنجانی عنوان کرده است، یعنی دقیقن در دوره ای که جمهوری اسلامی در اوج ترور مخالفان سیاسی رژیم در برون مرز می باشد !!!!

بر اساس اعتراف خود انصاری، این زد و بند بدینگونه بوده است که شخص آخوند رفسنجانی از دفتر ریاست جمهوری رژیم با وی تماس گرفته و گفته است ما حاضریم که زمین ها و خانه های شما را آزاد کنیم، اما بدین شرط که اموال به اصطلاح ملت را که خاندان پهلوی به همراه خود به بیرون از کشور برده اند، به ایران بازگردانند. این در حالیست که هم زمان موجودی ذخیره ی ارزی ایران در هنگامی که خاندان شاهنشاهی ایران را ترک می کردند، به اعتراف خود انصاری، ۷۰ ملیارد دلار بوده است !!


از سوی دیگر، وی بیان می کند که برای مدت ۵ سال، شخص شاهزاده ماهانه "دست کم" ۱۰۰ هزار دلار علیه وی خرج می کرده است و با یک حساب سرانگشتی، شاهزاده و شهبانو باید ۵ ملیون دلار را خرج مبارزه علیه انصاری در دادگاه کرده باشند؛ انصاری توضیح نداد که در دادگاه های مربوطه، آیا او پیروز شده یا خاندان پهلوی که در صورت برنده شدن وی، این نکته پر آشکار است که وی می بایستی مبلغی بیش از ۵ ملیون دلار را صرف دعوای حقوقی با خاندان پهلوی کرده باشد. هزینه هایی که از عهده ی چنین شخصی برنمی آید و بدون کمک و پشتیبانی رژیم، البته و صد در صد ناممکن بوده است.

از این گزشته، این نکته نیز جالب است که وی اینقدر دعوای حقوقی با شاهزاده برایش مهم بوده است، که حاضر شده همه ی دار و ندار خود در ایران را بفروشد و صرف دشمنی با خاندان پهلوی کند. این کیش شخصیت، او را به مزدوری تمام عیار و خیانت و حرام لقمگی علیه ولی نعمتان خود و همکاری با رژیم خونریز ولایت فقیه سوق داد. با بیانی کودکانه می گوید که در برابر طرح درخواستش برای پس دادن اموال و دارایی های مصادره شده اش، رژیم هم گفته باید با ما همکاری کنی و البته که این اعتراف بزرگی است؛ اما نکته اینست که رژیم به سرکردگی آخوند رفسنجانی و آخوند فلاحیان، هلویی پوست کنده را به گلو انداخته اند.


رژیم پیش خود اندیشیده است که چه خر و چه هالویی گیرمان افتاده و چه مهره ی نکبت خائن بادآوردی به دستمان افتاده که اینقدر خر است که حاضر است همه ی هست و نیستش را بفروشد تا بتواند با شاهزاده بجنگد !!

اما سپس معلوم می شود که زندگی اشرافی این فرد در برون مرز و املاک وی در فرانسه، سوییس و آمریکا که بالغ بر ده ها ملیون دلار ارزش دارند، اموری نیستند که وی هرگز توانسته باشد بهای آنها را از جیب گشاد خود پرداخت کرده باشد و این نیست جز دست رژیم که در کار بوده است.

در این میان، ذوق مرگ شدن زباله ی سیاسی و آریا اسبه دوم رژیم به نام "امید دانا" نیز، جای درنگ دارد. به قدری شوق در چشمان هیز و نژاد پرست و یهودی ستیز این ابن هر جایی برق می زند که در پوست خود نمی گنجد.

همه ی فاضلاب ها به یکجا می ریزند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د