رد شدن به محتوای اصلی

حسن کروبی اسرار ایران‌ گیت را زیر خاک برد

کروبی در رسوایی ایران - کنترا یا جریان مک‌ فارلن، یکی از مذاکره‌ کنندگان اصلی بود.



حسن کروبی برادر مهدی کروبی در سن ۷۳ سالگی مرد. وی نه تنها از سوی خمینی حرامزاده مسئولیت واگزاری املاک و زمین‌ های مصادره شده به مافیای " بنیاد مستضعفان" را بر عهده داشت که باعث درگیری‌ هایی در سطح سرگردگان ارشد هم رژیم شده بود و در یکی از حساس‌ ترین مقاطع‌ تاریخی ایران، مسئول مذاکره با اسراییل و آمریکا و خرید اسلحه از این دو کشور نیز بود.

بخش عمده ی اسرار دیدار وی با "دیوید کیمچه"، "یعقوب نیمرودی"، "منوچهر قربانی‌ فر"، "مایکل لدین" و سایرین، اگر از سوی وی در جایی ثبت نشده باشند، با مرگ این آخوند به زیر خاک رفته‌ اند !!

در میانه ی دهه هشتاد میلادی، اسراییلی‌ ها واسطه شدند تا مقامات بلند پایه ی دولت "رانلد ریگان" بتوانند در عوض فروش سلاح‌ هایی چون موشک ضد تانک تاو (TOW) و موشک‌ های زمین به هوای هاوک (Hawk) که به شدت مورد نیاز ایران در جنگ با عراق بود، گروگان‌ های خود را آزاد کنند.

اسراییلی‌ ها به دنبال ایجاد کانال‌ هایی مطمئن به داخل رژیم جمهوری اسلامی بودند و به کمک دلال‌ های اسلحه، دیدار مستقیم میان ماموران خود با یک مقام ایرانی را ترتیب دادند. این دیدار که سپس آمریکایی‌ ها نیز بدان پیوستند، یک مذاکره کننده ی ارشد از سوی رژیم ولایت فقیه داشت که از سوی جناح موسوم به میانه‌ رو، به سرکردگی آیت الله مردار اکبر هاشمی رفسنجانی، برای گفتگو اعزام شده بود: "یک آخوند به نام «حسن کروبی»".

گفتنی است که در آن هنگام در خیابان‌ های ایران و هتا در مدارس، به هر مناسبتی شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل سر داده می‌ شد و دولت ایالات متحده نیز، فروش هر گونه سلاح به ایران را تحریم کرده بود.

در رویه های ۱۱۸ تا ۱۲۰ کتاب اتحاد خائنانه که از قضا نوشته ی تریتا پارسی (مدیر بنگاه موسوم به نایاک یا شورای ملی ایرانیان آمریکایی و لابی جمهوری اسلامی در آمریکا) است، چنین نوشته شده:

"پس از آن که [رابرت] مک‌ فارلن، [رونالد] ریگان را در جریان گفتگوها قرار داد، وقایع به سرعت پیش رفتند. مک فارلن به [دیوید] کیمچه اطلاع داد و کیمچه، [شیمون] پرز و [اسحاق] شامیر را در جریان قرار داد. پرز نیز [یعقوب] نیمرودی و تیمش را مطلع کرد".

در نهم جولای ۱۹۸۵، منوچهر قربانی‌ فر یک دیدار ویژه در هامبورگ با حسن کروبی، شخص نزدیک و مورد اعتماد خمینی حرامزاده ترتیب داد که مدافع بهبود روابط با واشنگتن بود.

عدنان خاشقی در کنار همسر ایرانیش شاهپری زنگنه
خوانندگان با نام رانلد ریگان که رییس جمهوری پیشین ایالات متحده بود، به خوبی آشنا هستند. همچنین شیمون پرز و اسحاق شامیر معروف‌ تر از آن‌ هستند که نیاز به معرفی داشته باشند. شاید لازم به ذکر باشد که رابرت مک‌ فارلن، مشاور امنیت ملی ریگان بود. دیوید کیمچه دیپلمات اسراییلی و از هموندان ارشد سرویس جاسوسی موساد، یعقوب نیمرودی دیگر جاسوس اسراییلی و مشاور پیشین ساواک و منوچهر قربانی‌ فر، دلال اسلحه است. چهره ی کلیدی دیگر، "عدنان خاشقی" تاجر سعودی است که همسر کنونی "شاهپری زنگنه"، از وابستگان نزدیک "بیژن نامدار زنگنه" وزیر نفت کنونی دولت آخوند روحانی است !!

ادامه ی داستان دیدار آخوند حسن کروبی با تیم اسراییلی
جو در دیدار با کروبی، در آغاز خشک بود، اما کروبی دقیقن می‌ دانست چه بگوید که به اسراییلی‌ ها احساس آرامش بدهد. نخستین بخش نشست به تحلیل موقعیت راهبردی در منطقه و سیاست داخلی ایران گزشت. کروبی وضع نامساعد ایران را پنهان نکرد. او به اسراییلی‌ ها گفت:

"آمریکا می‌ تواند ایران را از وضعیت دشواری که در آن است، نجات دهد". ما به همکاری با غرب علاقه‌ مند هستیم، ما منافع مشترک داریم و می‌خواهیم بخشی از غرب باشیم".

کروبی گفت که شکست در برابر عراق می‌ تواند ایران را به سمت این که یکی از اقمار شوروی شود، براند؛ مگر اینکه آمریکا و اسراییل به صورت پنهانی مداخله کنند. او گفت که ایران و غرب یک دشمن مشترک دارند که همان اتحاد شوروی است و واجب است که عناصر چپ‌ گرا در ایران شکست بخورند.

درخواست او برای سلاح‌ های آمریکایی، غیر قابل رد بود:

"منطقه ی ما و همچنین شما، می‌ تواند انتظار تهدید فیزیکی از اتحاد شوروی را داشته باشد. ما از شوروی و همچنین چپ‌ های کشورمان می‌ ترسیم".

اسراییلی‌ ها که تحت تاثیر سخنان این آخوند قرار گرفته بودند، همیاری خود را پیشنهاد کردند. کیمچه پاسخ داد: "ما نیز می‌ خواهیم یک دولت میانه‌ رو را در ایران ببینیم. ما [اسراییل] می‌ خواهیم نقش پلی میان ایران و غرب را بازی کنیم".

مکالمه چار ساعت ادامه داشت. پیش از اینکه جدا شوند، کیمچه از کروبی پرسید که آیا او می‌ تواند به یارانش در تهران بگوید که با اسراییلی‌ ها دیدار کرده ؟ پاسخ "آری" بود. کروبی ادامه داد: "اما من قصد ندارم که آن را در خیابان‌ ها جار بزنم". به هر روی، دیدار در نوع خود گشایش خاصی بود و کیمچه در یک یادداشت به پرز و شامیر پیشنهاد کرد که تماس‌ حفظ شود.

سرانجام سلاح‌ هایی چون موشک‌ های تاو به ایران می‌ آیند و برخی گروگان‌ های آمریکایی از دست حزب‌ الله لبنان آزاد می‌ شوند.

دومین دیدار با کروبی، در ۲۷ اکتبر ۱۹۸۵ در ژنو روی داد. مایکل لدین به نشست آمد تا خود مستقیمن با فرستادگان رژیم بر سر تعداد موشک‌ هایی که باید فروخته شود و اینکه چند گروگان در چه زمانی باید آزاد شوند، چانه‌ زنی کند. نخست، آخوند کروبی درخواست کرد که موشک‌ ها به رایگان در عوض آزادی گروگان‌ ها داده شوند و محاسبه می‌ کرد که کنار آمدن در این موضوع باعث می‌ شود تا آمریکایی‌ ها باقی خواسته‌ های ایران را بهتر بپذیرند. تک خال ایرانی‌ ها این پیشنهاد به لدین بود که نه تنها پشتیبانی جمهوری اسلامی از ترور قطع شود، بلکه هیئتی از آمریکا برای دیدار از ایران فراخوانده شوند.

استاد "نئوکانسرواتیو" پاسخ داد:

"اگر شما به قول‌ های خود وفا کنید و حرکات لازم را به سوی بازسازی رسمی رابطه با ایالات متحده بردارید، ما برای یک آغاز دوباره با رژیم انقلابی ایران آماده می‌ شویم".

در این زمان، اسراییلی‌ ها با شنیدن تمرکز سخنان آخوند کروبی بر آینده ی رابطه ایران و آمریکا و نادیده گرفتن اسراییل، عصبی شدند. کیمچه وارد بحث شد و با عصبانیت پرسید: "و جای اسراییل در همه ی اینها کجاست ؟" آخوند کروبی از دادن هر گونه تعهدی به اسراییل سر باز زد. لدین دیدار را در حالی که به وجد آمده بود ترک کرد، در حالی که اسراییلی‌ ها ناامید بودند.

آخوند حسن کروبی اما، ستاره ی بختش از یک سو با افشای داستان ایران - کنترا و از سوی دیگر با دور زدن او از سوی دیگر سرکردگان جمهوری اسلامی و استفاده از کانال‌ هایش، افول کرد.

پس از فشار بر روی سرکردگان جمهوری اسلامی به‌ واسطه ی افشای ماجرا از سوی برادر داماد آخوند "حسین‌ علی منتظری" که خود جان بر سر آن گزاشت، سرانجام آخوند مردار اکبر هاشمی رفسنجانی در سخنانی که از تلوزیون رژیم پخش شد، خرید اسلحه را انکار کرد و سفر مک‌ فارلن و هیئت همراهش به ایران را سفری "سرخود" نامید. در آن هنگام نیز، برخی از سرکردگان جمهوری اسلامی از جمله "میر حسین موسوی" نخست وزیر وقت، به این معامله ی پنهان اعتراض کردند، اما با دخالت شخص خمینی حرامزاده، مسئله فیصله یافت.

آخوند حسن کروبی نیز که اتهاماتی چون زمین‌ خواری گسترده و رشوه‌ گیری داشت، ناگهان از صحنه ی سیاست کنار رفت و تا زمان مرگش هیچ نقش علنی دیگری در جمهوری اسلامی بازی نکرد. شاید با مرگ او نه تنها روایات مربوط به مصادره‌ های آغاز آن انقلاب منحوس و اعطای فله‌ ای زمین و ملک به این و آن بی‌ راوی شده باشد، بلکه گوشه‌ ای از مهم‌ ترین اسرار مربوط به تاریخ معاصر را در صورت کتابت نکردن و ثبت نشدن از سوی وی، باید خفته در گور دانست.

سیامک قاسمی

همین جستار در تریبون زمانه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

بس که این ملت خر است

مملکت در دست مشتی خائن غارتگر است بس که این ملت خر است حال روشنفکر بیچاره ز بد هم بد تر است بس که این ملت خر است مغزها له شد به زیر سم ملایان قم وای در عصر اتم صحبت عمامه و تسبیح و ریش و منبر است بس که این ملت خر است هر که حرفی زد ز آزادی دهانش دوختند جان ما را سوختند حرف حق این روز ها گویی گناه منکر است بس که این ملت خر است مملکت افسوس برگشته به صد ها سال پیش حرف عمامه است و ریش گوز من بر ریش هر چه شیخ در هر کشور است بس که این ملت خر است خاک شهر قم گمان داری بشر می پرورد تخم خر میپرورد زانکه هر سو شیخکی بر منبری در عرعر است بس که این ملت خر است ما که می دانیم حال شیخ ها در حجره ها وای بر احوال ما کز تف هم درسها ماتحتشان دائم تر است بس که این ملت خر است شیخ ریقویی که دائم بود دنبال لوات در پی فور و بساط با فلان پاره اش امروز یک شیر نر است بس که این ملت خر است وانکه خیک گنده اش پر بود دائم از عرق چونکه برگشته ورق پیش چشم ملت اکنون بهتر از پیغمبر است بس که این ملت خر است معده هر شیخ چون پ

اسناد شرارت و آدم فروشی محسن مخملباف

" محسن مخملباف " که در سال ۱۳۵۳ به همراه دو نفر دیگر، اقدام به  یورش تروریستی  با چاقو به پاسبان خیابان ایران (مرحوم شامبیاتی) می کنند، در درگیری با وی مجروح و دستگیر می شود. اینک مستندات پرونده ی مخملباف را به نقل از گزارش ساواک و نیز گزارش روزنامه ی اطلاعات در اختیار همگان می گزاریم. همچنین گواهی نزدیکان و قربانیان وی مبنی بر همکاریش با آدمخوار رژیم لاجوردی (فرنشین وقت زندان اوین)، در دستگیری و پرونده سازی برای مخالفان جمهوری اسلامی را نیز مورد بررسی قرار می دهیم. گزارش ساواک از دستگیری محسن مخملباف سازمان اطلاعات و امنيت كشور س. ا. و. ا. ک خيلی محرمانه گزارش بازجویی مشخصات متهم "محسن" فرزند "حسين"، شهرت مخملباف، شماره ی شناسنامه ۶۱۴۴۸ تهران، متولد ۱۳۳۶ تهران، شغل كارگر بازار (پسته ‌فروشی) مغازه ی لطفعليان، سرای پايدار، محل سكونت: تهران خيابان صفاری، كوچه ی يخچال، نبش كوچه، بالای لبنياتی، منزل اجاره‌ ای، مجرد، ميزان تحصيلات سوم متوسطه، دين اسلام، مذهب شيعه اثنا عشری، تابعيت دولت شاهنشاهي ايران، فاقد سابقه ی اتهامی و كيفری از نظر ضد امنيتی م

رونمایی از کس کش اعظم و وروره جادوی پاسدار قالیباف

چندی است که ویدیو کلیپ هایی از فردی منتشر می شود که دقیقن حرف دل رنج دیدگان و مردم ستم دیده ی ایران را می زند. او نقابی بر چهره زده است تا ماهیت درنده ی گرگش را پنهان سازد. "سید محید حسینی" از توله حرامزادگان الله پرست تازی باقی مانده از یورش الله پرستان عرب نخستین به کشورمان می باشد که هم اکنون با داغ اسلام اهریمنی بر دل و پیشانی دعاگوی خویش، سالیان سال است که مشاور مطبوعاتی و رسانه ای پاسدار "قالیباف" در شهرداری رژیم در تهران می باشد. فردی که سیل ارقام نجومی رد و بدل شده ی شهرداری و بده بستان ها و البته رانت خواری شخصی خودش از این موهبت سفره ی نکبت جمهوری اسلامی را دیده و هم از آن خوان پربرکت خمینی حرامزاده، بسیار نوشیده و چشیده. وی در یکی از ویدیو کلیپ هایی که از وی منتشر شده است، با حساب بر روی ساده لوحی مخاطبان خود در سیستان و بلوچستان، از احساسات انسانی آنها سو استفاده کرده و خود را در حالی هم آوا و همراه آنان و شریک درد و رنج و فقرشان جا می زند که تو گویی وی در همه ی این چهل سال عمر نکبتی که از ولایت فقیه گرفته، نه تنها روحش هم از فقر دهشتناک و فاحش د